هواداری با اعمـال شـاقه!

هواداری در ایران یعنی مثلا طرفدار پرسپولیس باشی و تیمت مدام قهرمان شود، اما تعداد قهرهای سرمربی‌ات از جام‌های تیم بیشتر باشد. یعنی هر روز تن و بدنت بلرزد که مبادا سرمربی تیم دوباره تهدید به استعفا کند و بی‌توجه به شرایط بحرانی باشگاه، راهی سفر تفریحی خارج از کشور شود. یعنی حتی قادر نباشی تعداد قهرمانی‌های تیم را بشماری، اما این همه موفقیت، صنار آورده مالی نداشته باشد و هشت تیم، همچنان در گرو هشتاد آن باشد. یعنی با ماهی ده، پانزده میلیون درآمد و یک خروار گرفتاری، شاهد قهر و اعتصاب بازیکنانی باشی که ارزان‌ترین آنها ماهی ۵۰۰میلیون دستمزد می‌گیرند. خب این چه لذتی دارد؟

هواداری در ایران یعنی مثلا طرفدار استقلال باشی و حسرت یک دوره همکاری بی‌حاشیه بین سرمربی و مدیرعامل باشگاه بر سینه‌ات بماند، یعنی شب بخوابی و صبح بلند شوی ببینی هیات‌مدیره باشگاه مجوز برکناری سرمربی تیم را به مدیرعامل داده، آن هم در حالی که هنوز پنج بازی هم برگزار نشده، یعنی مات و مبهوت یک کنار بنشینی و ببینی چون تهران زمین چمن استاندارد ندارد، باشگاه دنبال کوچ میزبانی به مشهد است، یعنی خبر بازداشت مدیرعامل پیشین باشگاه را به اتهام سوءاستفاده مالی بشنوی و شاهد آشتی سرمربی و مدیرعامل فعلی در فدراسیون کشتی(!) باشی. خب این چه لذتی دارد؟

هواداری در ایران یعنی ندانی مسابقات چه زمانی برگزار می‌شود، یعنی هفت هفته از نیم‌فصل بگذرد و محبوب‌ترین تیم‌های کشورت حتی یک بازی هم در روز تعطیل برگزار نکرده باشند، یعنی حتی معلوم نباشد در همین مسابقات هم تماشاگران اجازه حضور در ورزشگاه را دارند یا نه، یعنی تا یک ساعت مانده به مسابقه احتمال داشته باشد مکان و زمان و تعداد مجاز تماشاگران هر بازی عوض شود، یعنی با امکانات بسیار ضعیف بهداشتی و تفریحی راهی ورزشگاه شوی و اگر در خانه نشستی، با کیفیت تصویری نازل مسابقات را ببینی. خب این چه لذتی دارد؟

هواداری در ایران یعنی شاهد حضور نیمار و رونالدو در کشور همسایه با منابع و ثروت زیرزمینی مشابه باشی، اما تنها سهمی که تو از این حضور می‌بری، طعنه و کنایه‌های آنها به وضعیت بد چمن ورزشگاه آزادی باشد. یعنی صم و بکم یک گوشه بنشینی و تماشا کنی که مسوولان چطور با ندادن حق پخش تلویزیونی و وضع قوانینی مثل سقف بودجه و این‌طور چیزها، دست و پای نمایندگان کشور را می‌بندند و به جنگ رقبای تا دندان مسلح عربی و شرقی می‌فرستند. یعنی هر روز شاهد افزایش فاصله‌ها باشی، بی‌آنکه دلیلش را بدانی، یعنی ده‌ها سال در رده ملی و باشگاهی قهرمان نشوی و چشم‌انداز روشنی هم برای پایان این طلسم نداشته باشی. خب این چه لذتی دارد؟ نه، واقعا شما بگویید این چه لذتی دارد. قرار بود فوتبال، زنگ تفریح این مردم در بحبوحه مشکلات اقتصادی و اجتماعی باشد. آیا شده؟