دنده عقب
چرا از حضور قلعه نوعی روی نیمکت تیم ملی خوشحال نیستیم؟
دوران بازسازی تیم ملی با مربیان خارجی طی شد و افتوخیزهای خاص خودش را داشت. مشخصا رفت و برگشت کارلوس کیروش چندان برای فوتبال ایران سودمند نبود و نتایج ضعیف تیم ملی در جامجهانی، احتمالا باعث شد فدراسیون فوتبال دوباره به صرافت استفاده از گزینههای داخلی بیفتد. هیچکس هم در نهایت توضیح نداد که آیا تنها مربی خارجی موجود در جهان، شخص کیروش است؟ یعنی حالا که با کارلوس نتیجه نگرفتهایم، دیگر نمیتوانیم سراغ یک مربی جدید خارجی برویم؟ میگویند پول نداریم؛ خب اگر پول ندارید پس چطور با فلیکس سانچس مذاکره میکردید؟ اگر در فوتبال کشور پول وجود ندارد، چطور همین حالا سرمربیان خارجی مثل ژوزه مورایس، ریکاردو ساپینتو و پاکو خمز در تیمهای لیگی مشغول به کار هستند. جواب این تناقضها را چه کسی میدهد؟
در کمال احترام به امیر قلعهنویی، هیچ نشانه نویدبخشی وجود ندارد که از انتخاب این مربی برای تیم ملی خوشحال باشیم. او بیش از ۱۰ سال است که هیچ موفقیتی به دست نیاورده؛ آنقدر که بارها رسانهها و روزنامهنگاران در موردش تیتر زدهاند: «دههات گذشته مربی!» عجیبتر از همه اینکه فدراسیون فوتبال نام سرمربی تیم چهارم جدول (گلگهر) را به عنوان صاحب جدید نیمکت تیم ملی معرفی کرده، اما سه مربی بالاتر از او اصلا گزینه نبودند. یحیی گلمحمدی که داستانش فرق دارد، اما فدراسیون به ساپینتو و مورایس هم چراغ سبز نشان نداد. این در حالی است که سرمربی پرتغالی سپاهان امسال عملکرد خوبی در لیگ برتر داشته است. او با طلاییپوشان در صدر جدول قرار گرفته و در بازی برگشت با همین گلگهر سیرجان هم با وجود در اختیار داشتن یک بازیکن کمتر، ۴ گل به شاگردان قلعهنویی زد. آیا عجیب نیست که کسی برای هدایت تیم ملی سراغ او نمیرود، اما امیر قلعهنویی را گزینه میکنند و روی مهمترین نیمکت فوتبال ایران مینشانند؟
در نهایت امیر انتخاب شده و مثل همیشه، کاری از دست منتقدان ساخته نیست. زمستان سال آینده جام ملتهای آسیا را پیشرو داریم و احتمالا روشن است که چه اتفاقی رخ خواهد داد. مدیران فوتبال ما واقعا آدمهای جالبی هستند. به نظر میرسد آنها آگاهانه گزینههایی برای شکست خوردن انتخاب میکنند؛ مثل صمد مرفاوی در تیم جوانان، حمید استیلی در تیم امید و همین امیرخان قلعهنویی در تیم بزرگسالان!