درباره دراگان اسکوچیچ و یک برکناری پرحاشیه
غایب معرکه!
مجموعه آنچه گفتیم، گزاره مظلومیت اسکوچیچ را در فوتبال ایران تثبیت کرد. به هر حال او به تلخی از ایران رفت و تا کنون در تنها مصاحبهای هم که با یکی از رسانههای کشورش داشته، از زهر این اتفاق در کام خود سخن گفته است. با این همه اما، با توجه به اتفاقاتی که طی چند هفته اخیر رخ داده، امروز به جرات میتوان گفت که خداوند دراگان اسکوچیچ را دوست داشت! اگرچه او برای حضور در اولین جامجهانی عمرش بیتابی میکرد و چه بسا خوابهای طلایی زیادی برای موفقیت در این بازیها دیده بود، اما سیر تحولات و جنس فضای فعلی حاکم بر فوتبال ایران طوری است که اگر اسکوچیچ روی نیمکت تیم ملی میماند، در دوحه قربانی میشد.
همه میدانند که فضا «عادی» نیست و بعید به نظر میرسد برای اثبات این گزاره نیاز چندانی به چانهزنی باشد. تنها کافی است به کشمکش عجیب و پربازتاب یک خبرنگار انگلیسی با کارلوس کیروش در اولین نشست خبریاش در دوحه توجه کنیم. خبرنگار اسکای یک سوال سیاسی-اجتماعی پرسید، فضای نشست به تشنج کشیده شد، کیروش جوابی داد که در برخی رسانههای داخلی بهطور متفاوت منعکس شد، اما انتشار اصل این گفتوگو در شبکههای اجتماعی موجی از واکنشهای گوناگون را برانگیخت. به کم و کیف این سوال و جواب که با خروج کیروش از نشست نیز همراه بود کاری نداریم؛ اما روشن است که به خاطر شرایط موجود چنین اتفاقاتی در قطر تکرار خواهد شد. آیا اسکوچیچ مرد تاب آوردن این فضا بود؟
به فرض توانایی فنی، مخصوصا حضور در جامجهانی فعلی با این وضعی که پیش آمده از عهده مرد نجیب کروات خارج بود. او حتی نامه خداحافظیاش با مردم ایران را منتشر نکرد و گفت به خاطر شرایط حاکم آن را به زمان دیگری موکول میکند. حالا تصور کنید چنین آدمی در معرکه فعلی چه میتوانست بکند؟ هر قدمی که تیم ملی در هفتههای اخیر برداشت با کلی حاشیه همراه شد و ممکن است این داستان در قطر هم ادامه داشته باشد. به علاوه دیوار کوتاه اسکوچیچ باعث میشد هر اتفاق بدی در اردو به او و عدم اقتدارش منتسب شود؛ اما حالا مرد کروات نیست و مربی پوستکلفت پرتغالی باید تیم را جمعوجور کند.