مرور کارنامه اسکوچیچ در پایان کار او با تیم ملی ایران
دراگان؛ برای ثبت در تاریخ
رکوردهای ماندگار
دراگان اسکوچیچ قطعا مناسبترین گزینه برای هدایت تیم ملی ایران نبود. او در فضایی انتخاب شد که بحران شدید مدیریتی و ورشکستگی مالی ناشی از «ویلموتسگیت» تیم ملی را در آستانه سرمربیگری امیر قلعهنویی یا علی دایی قرار داده بود؛ دو نفری که قبلا امتحانشان را در این تیم پس دادند و امروز باید شهادت داد حضور اسکو از هر دوی آنها سودمندتر بوده است. طبیعی بود که اوایل انتخاب دراگان انتقادهایی نسبت به او وجود داشت، اما این مربی در گذر زمان نتایجی به دست آورد که قابل دفاع و بلکه بعضا تاریخی بودند. سختترین ماموریت اسکو، رهاندن تیم ملی از حذف در مرحله پیشمقدماتی بود. در چهار مسابقه باقیمانده، او حتی حق یک اشتباه را هم نداشت. ما هر چهار بازی را بردیم؛ از جمله برابر عراق و بحرین در گرمای سوزناک منامه. بخشی از دستاوردهای اسکوچیچ را هم بهطور تیتروار بخوانید: کسب نخستین پیروزی تاریخ در خانه بحرین، برتری بر عراق در یک مسابقه رسمی پس از 11 سال، پیروزی بر عراق با اختلاف بیش از دو گل پس از 49 سال، پایان دادن به شکستناپذیری لبنان در خانهاش پس از شش سال و همینطور رقم زدن نخستین کامبک تیم ملی بعد از 17 سال. جالب است که تیم ملی در دوران کیروش حتی یک کامبک هم نداشت! ثبت سریعترین صعود تاریخ به جامجهانی و کسب 83 درصد پیروزی هم گوشههای دیگری از دستاوردهای سرمربی اخراجی تیم ملی ایران است.
مردی که دیده نشد
درست لحظهای که خبر انتخاب دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی تیم ملی اعلام شد، علیرضا منصوریان روی آنتن زنده تلویزیون از خجالت او درآمد و گفت: «این آقا حتی در خواب و رویاهایش هم چنین چیزی را نمیدید.» هرچند علیمنصور آنقدر شجاعت داشت که بعدها به دفعات از موضع خودش عقب نشست و اعلام کرد تحت تاثیر عملکرد اسکوچیچ قرار گرفته است. با این همه، خیلیهای دیگر بودند که بر سر موضع خصمآلود ابتدایی باقی ماندند؛ کسانی که نخستین باخت تاریخ تیم ملی به لبنان با کارلوس کیروش را طبیعی میدانند، اما شکست تیم اسکوچیچ در بازی تشریفاتی با کرهجنوبی را آن هم با هفت غایب، گناهی نابخشودنی به شمار میآورند! کار به جایی رسید که مهدی طارمی در نقد اسکوچیچ میگفت: «نباید 50نفر به تیم ملی دعوت شوند» در حالی که کیروش 57 نفر را دعوت میکرد. طارمی همچنین میگفت: «یک بازیکن فورا نباید به تیم ملی دعوت شود، بلکه باید چند سال بدرخشد و پس از آن به لیست برسد.» در حالی که خودش فقط چند ماه بعد از حضور در لیگ برتر از سوی کیروش به تیم ملی دعوت شد! با فضای موجود، اینطور به نظر میرسد که اگر اسکوچیچ تیم ملی را قهرمان جامجهانی هم میکرد، باز منتقدانش میگفتند حاصل زحمات کیروش یا خلاقیت بازیکنان بود. آنها هرگز اسکو را ندیدند.
دریغ از یک شاخه گل
بدون شک حق مدیران فوتبال هر کشوری است که سرمربی تیم ملی را انتخاب کنند. حتی موفقیت در دور مقدماتی هم تضمینی برای حضور در مرحله نهایی نیست. اهل فن جمع میشوند، تصمیمی که به نظرشان درست میآید را میگیرند و آن را اجرا میکنند. به همین راحتی. با این تفاسیر اصل تصمیم فدراسیون فوتبال ایران در مورد اسکوچیچ هم اتفاق عجیب و غریبی نیست. با این همه اما، مدل برخورد با اسکوچیچ میتوانست بسیار محترمانهتر از این باشد. او تیم ملی را در یک برزخ واقعی تحویل گرفت و با کمترین هزینه و امکانات به جامجهانی برد. در دوران اسکو فدراسیون بلاتکلیف بود و اردوها و مسابقات دوستانه خوبی برای تیم ملی برگزار نشد، اما او استثنایی نتیجه گرفت. پاداش 12 میلیون دلاری صعود به جامجهانی که همین حالا 12 درصدش را به کیروش وعده دادهاند، به خاطر صعود تیم دراگان به فدراسیون رسیده است؛ پاداشی که میتواند بدهی ویلموتس را صاف کند و یک چیزی هم ته بساط فدراسیون باقی بگذارد. حداقل حق این مربی آن بود که خیلی زودتر از این حرفها یک جلسه تودیع سزاوارانه برایش بگیرند.