استقلال مجیدی؛ مرموز و فرصت‌طلب

1

حقیقت آن است که فرهاد مجیدی جزو بهترین و برترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران نبود. بعید است حتی سرسخت‌ترین هواداران او هم نظری غیر از این داشته باشند. فرهاد تنها 45 بازی ملی انجام داده و 10 گل ملی به ثمر رسانده است. دوران بازی او در خارج از کشور هم حاوی دستاوردهای خیلی ممتازی نیست. با این حال مجیدی فوق‌العاده فرصت‌طلب بود. او مرموز بازی می‌کرد، گل را بو می‌کشید و با تیزچنگی کم‌نظیرش در حساس‌ترین شرایط ممکن به فریاد تیم می‌رسید. از فرهاد گل‌های زیرکانه زیادی به یاد مانده که برخی از آنها در دربی تهران به ثمر رسیده و پایه‌گذار محبوبیت چشمگیر او بوده است. حالا استقلالی هم که مجیدی ساخته، کم و بیش همین‌طور است. این تیم ستاره چندانی ندارد و در قیاس با مجموعه‌ای که امیر قلعه‌نویی، پرویز مظلومی و... در اختیار داشتند واقعا معمولی به نظر می‌رسد. با این حال تیم فرهاد، تیزچنگی و فرصت‌طلبی را از مربی‌اش به ارث برده. بشمارید و ببینید چند بازی در این فصل به صورت پایاپای دنبال می‌شده، اما استقلال زهر خودش را در یک موقعیت مناسب ریخته و تنها گل سه امتیازی بازی را به ثمر رسانده است. اوج همسانی مجیدی و تیمش شاید در این بود که او شعار «من به اینها نمی‌بازم» را سر زبان‌ها انداخت و حالا تیمش واقعا به هیچ‌کس نمی‌بازد. عنقریب است استقلال کم‌ستاره مجیدی به تنها تیم تاریخ لیگ برتر تبدیل شود که بدون شکست جام قهرمانی را بالای سر می‌برد.

پرسپولیس گل‌محمدی؛ کلافه و شکننده

2

بگذارید از یک مثال ساده شروع کنیم؛ یادتان هست یحیی گل‌محمدی بعد از به ثمر رسیدن گل استقلال در دربی تهران برای اعتراض به داور بازی وارد زمین شد و حاضر نبود بیرون برود؟ در نتیجه تعجبی ندارد اینکه یک ماه بعد رامین رضاییان در بازی با ذوب‌آهن تعویض می‌شود، اما تا حد توان سرپیچی می‌کند و حاضر به ترک زمین نیست. تیم، شبیه مربی شده است. در این مدت هر چه جلوتر آمدیم، پرسپولیس بردبار و با حوصله برانکو تغییر شکل داد و به شخصیت خود یحیی شباهت پیدا کرد؛ همان‌قدر عصبی، شکننده و کلافه. پرسپولیس یحیی تیمی است که معمولا نمی‌تواند کام‌بک بزند و از شکست پیروزی بسازد. وقتی مربی این تیم سالی چهار بار استعفا می‌دهد و رکورد قهر را می‌زند، وقتی طی یک فصل هفت کارت زرد و دو کارت قرمز می‌گیرد، معلوم است که شاگردانش هم تمرکز لازم برای ارائه بهترین عملکرد را ندارند. یحیی یک لایه آرام ظاهری دارد که در اثر کمترین تنش فرو می‌ریزد و تبدیل به خشم و عصیان می‌شود. تیم او هم درست همین حالت را دارد؛ اگر از اول بازی سوار مسابقه شود و زورش به حریف برسد همه‌چیز عالی پیش می‌رود، اما به محض اینکه یک اتفاق ناگوار رخ می‌دهد، کنترل اوضاع از دست می‌رود و اشتباه پشت اشتباه رخ می‌دهد. انگار یحیی حتی عادت تاریخی «این چه وقت چیپ زدن بود آقای گل‌محمدی» را هم به تیمش تزریق کرده، وقتی مهدی شیری وسط فینال آسیا بیخود و بی‌جهت به آسمان بلند می‌شود و توپ را با دست می‌زند!

سپاهان نویدکیا؛ زیادی محترم

3

مربیان اروپایی یک جمله نسبتا رایج دارند که بعد از برخی ناکامی‌ها به کار می‌برند. وقتی آنها الکی به حریف باج داده باشند، مربی در نشست خبری می‌گوید: «بیش از حد به تیم رقیب احترام گذاشتیم.» داستان سپاهان محرم هم همین است. نویدکیا را همه ایران دوست دارند. او آدم حسابی و فوق‌العاده محترم و مهربان است، اما به نظر می‌رسد این تواضع بی‌حد و اندازه و آسان‌گیری دائمی در تار و پود سپاهان هم تنیده شده و به این تیم ضربه زده است. به جرات می‌توان گفت سپاهان در کنار پرسپولیس جزو دو تیم پرمهره لیگ امسال بود، اما نویدکیا در هیچ‌یک از تورنمنت‌ها نتوانست نتایج قابل قبولی کسب کند. تیم او درست مثل خلق سرمربی‌اش زیباست، اما این برای موفقیت کافی نیست. شما برای نتیجه گرفتن، به وقت لزوم باید سختگیر، جنگنده و بی‌گذشت باشید. گارد سپاهان محرم به روی همه رقبا باز است. این تیم مثل آب خوردن به حریف موقعیت گل می‌دهد. کافی است فقط مسابقه سپاهان و الدحیل در لیگ قهرمانان آسیا را به یاد بیاورید؛ رقابتی که 5‌بر‌2 به سود تیم قطری تمام شد، اما سپاهان دقیقا با همین نتیجه می‌توانست برنده آن بازی باشد. به نظر می‌رسد در تیم محرم حس مسوولیت‌پذیری کمتر از حد لازم  است و گاهی آدم فکر می‌کند بازیکنان حاضر نیستند برای هر توپی بجنگند. غرض این نیست که نویدکیا هم بداخلاقی کند؛ هرگز. او اما می‌تواند با سختگیری بیشتر نسبت به بازیکنانش، آنها را جنگنده‌تر بار بیاورد.