یک جای خالی بزرگ در پرسپولیس
دلتنگی برای فرهنگ برانکو
برانگیختن حس جنگجویی
یکی از مهمترین آموزههای دوره برانکو که باید برای همه مربیان بعد از او سرمشق باشد، زنده نگه داشتن شوق جنگجویی و مبارزه است. مربی کروات یک جمله داشت که زیاد آن را تکرار میکرد. فرض کنید او دربی تهران را برده و حالا مثلا با ذوبآهن بازی دارد. ایوانکوویچ بیبروبرگرد از این جمله استفاده میکرد: «اگر ذوبآهن را نبریم، یعنی دربی را هم نبردهایم. آن پیروزی دیگر هیچ ارزشی نخواهد داشت، یعنی هیچ کاری نکردهایم.» با چنین ترفندی واضح است که بازیکنان با انگیزه دوچندان آماده حضور در زمین هستند. این مربی است که بازیکن را جنگجو یا بیخیال بار میآورد.
اول بازیکن، بعد من
مربیان فوتبال معمولا در حمایت از بازیکنان خودی دست به فداکاری میزنند. این فداکاریها شاید جزئی باشد، اما مهم است. بازیکن میبیند که مربی به فکر اوست، بنابراین توان بیشتری برای تیم میگذارد. معمار کروات پرسپولیس نوین، ۱۱ ماه حقوق نگرفت، اما ایدهاش این بود که هر پولی میرسد اول باید به بازیکنان برسد تا با انگیزه بیشتری کار کنند. در دو مقطع جلال حسینی و احمد نوراللهی شهادت دادند برانکو از جیب خودش پاداش پیروزی به بازیکنان میدهد. رویکرد کادرفنی کنونی اما متفاوت است. یحیی گلمحمدی در مصاحبه یک ماه قبل خودش با اعتراض به مسائل مالی گفته بود: «تا الان ۵۰ درصد دریافتی داشتیم و یک ماه دیگر هم بازیها تمام است. کادر فنی نیز همین میزان دریافتی را داشته است. البته خود من یک مقدار دریافتی بیشتر داشتم. فقط من در تیم درصد بیشتری نسبت به بازیکنان گرفتم؛ چیزی حدود ۶۵ درصد.» به نظر شما بازیکن برای کدامیک از این دو مربی بیشتر انرژی میگذارد؟
آینده فدای گذشته نمیشود
از جمله ویژگیهای مهم برانکو ایوانکوویچ این بود که آینده را فدای گذشته نمیکرد. مسابقهای که تمام شده، دیگر به پایان رسیده است. شما اگر آنجا نتیجه نگرفتی، دیگر با تقلای بیرون زمین و آه و فغان نمیتوانی داستان را عوض کنی. هر کلمهای که برای توجیه ناکامی قبلی به زبان بیاید، تیم را یک گام از موفقیت بعدی دور میکند. در نتیجه شما نمیدیدید که سرمربی اسبق پرسپولیس اهل این قبیل شکایات باشد. اجازه بدهید یک حکایت ساده را مرور کنیم؛ لیگ هفدهم پرسپولیس میهمان پارس جنوبی جم بود. بازی با یک گل به سود سرخها به پایان رسید و البته محسن فروزان، دروازهبان تیم حریف در این مسابقه یک پنالتی خراب کرد. در نشست خبری بعد از بازی خبرنگاران بومی بهشدت روی ایوانکوویچ فشار آوردند. آنها میگفتند داوریها به سود پرسپولیس است، اما سرمربی کروات تن به مجادله نمیداد. شاید سوالات گزنده بیش از پنج بار تکرار شد تا در نهایت برانکو یک داده آماری جالب به زبان آورد. او گفت: «خوشحالم به اطلاع شما برسانم تعداد پنالتیهایی که تا امروز به نفع پارس جنوبی جم گرفته شده، از مجموع تعداد پنالتیهای اعلامشده به سود سه مدعی اصلی قهرمانی یعنی پرسپولیس، تراکتورسازی و استقلال بیشتر بوده است. باز اعتراض دارید؟» سکوت شد. اصحاب رسانه محاسبه کردند و دیدند فکت برانکو درست است. این یعنی حواس او به همهچیز بود، اما تا ضرورت حس نمیکرد بیخود و بیجهت جنجال راه نمیانداخت. برانکو که این داده ظریف و جزئی را میدانست، میتوانست در نشست خبری قبل از بازی آن را به زبان بیاورد و قاضی میدان را تحت تاثیر قرار بدهد، اما این کار را نکرد. او حتی بعد از بازی هم اگر تحت فشار شدید خبرنگاران بومی نبود، این فکت را بر زبان جاری نمیکرد. آیا شما امروز اثری از این فرهنگ در پرسپولیس میبینید؟
تصمیمات قاطع
برانکو ایوانکوویچ یا تصمیمی نمیگرفت یا با حداکثر توان پای آن میماند. باز هم بگذارید مثال بزنیم. رامین رضاییان بازیکن محبوب برانکو بود. او در لیگ پانزدهم زیرنظر مربی کروات بهترین فصل فوتبالیاش را از سر گذراند. پیش از آغاز لیگ شانزدهم اما رضاییان بدون اجازه به ترکیه رفت، مهدی طارمی را هم با خودش پای میز قرارداد با باشگاه ریزهاسپور برد و آن داستانها را به وجود آورد. برانکو هم از او شاکی شد و گفت: «رامین جواب تلفن من را نمیدهد.» روزگار چرخید و رضاییان پشیمان شد. او به پرسپولیس بازگشت و با ابتکار مدیران وقت باشگاه، با قراردادی کاملا به سود پرسپولیس به عضویت این تیم درآمد. برانکو اما رامین را بازی نمیداد. علی پروین وساطت کرد، مدیران باشگاه اصرار کردند، اما او کوتاه نیامد. هفتهها بعد رضاییان اغلب در پستی غیرتخصصی (هافبک راست) به بازی گرفته شد و بعد از نخستین تخطی انضباطی (درگیری با علی علیپور در اردوی امارات) برای همیشه از تیم کنار گذاشته شد. این اتفاق پیش از بازی با الوحده رخ داد. پایان فصل از برانکو خواسته شد لااقل اجازه حضور رضاییان در جشن قهرمانی را بدهد، اما او گفت: «فقط به شرط اینکه لباس تیم را نپوشد و با لباس شخصی بیاید. پیراهن تیم مال بازیکنانی است که تلاش کردند و کنار ما بودند.» حالا مقایسه کنید با داستان حامد لک که کسی نفهمید چرا کنار گذاشته شد، چرا برگشت و چطور در حساسترین هفتهها اجازه یافت بار دیگر با اشتباهات عجیبش امتیازات تیم را حراج کند. این تفاوتهای ظریف است که سرنوشت تیم را عوض میکند. ببینید، بیاموزید و به کار ببندید.