تو زحمت بکش، بالاخره یک نفر میبیند
به طارمی نگاه کنید
بیایید به صورت رندوم یکی از اخبار مربوط به طارمی در این روزها را مرور کنیم. او تا اینجای فصل در ۲۸ بازی در لیگ پرتغال برای پورتو ۱۸ گل به ثمر رسانده و ۱۲ پاس گل داده است؛ این یعنی مجموعا در ثبت ۳۰ گل بهطور مستقیم نقشآفرینی کرده است. آمار درخشان مهدی در این زمینه باعث شده این بازیکن بین هشت مهاجم برتر اروپا قرار بگیرد؛ کنار نفراتی همچون ارلینگ هالند، کریم بنزما و کیلیان امباپه. برویم سراغ یک خبر دیگر؛ مثلا اوانیلسون، مهاجم برزیلی پورتو که کلی پاس گل از طارمی گرفته، در مورد این بازیکن میگوید: «بازی با مهدی طارمی بسیار آسان است. پاس گلهایی که او به من میدهد فوقالعاده هستند و گل زدن برای من مثل آب خوردن میشود. او مهاجم متفاوتی است، فقط گلزنی نمیکند، بلکه در بازیسازی و ساختن گل بسیار موثر است و خوشحالم که در کنار چنین بازیکن باکیفیتی بازی میکنم.»
مهدی طارمی اما آسان به این جایگاه نرسیده است. مثل هر ستاره دیگری، او هم مرارتهای زیادی تحمل کرده، با این حال شاید عبرتآموزترین بخش این رنجها، جایی باشد که طارمی استعداد داشت، اما دیده نمیشد. این چند خط را به نقل از پدر مهدی در یک مصاحبه بخوانید تا بدانید در مورد چه چیزی حرف میزنیم: «سال ۸۱ و موقعی که مهدی ۱۱ ساله بود با مکافات و گرفتاری او را به کمپ تیم ملی آوردم تا تست بگیرند. کادرفنی تیم برخورد خیلی بدی با ما انجام دادند و هیچوقت فراموش نکردم. ما گفتیم اگر با اینها درگیر شویم به بچه ضربه میخورد و من تحمل کردم. عضو کادرفنی روی تخت دراز کشیده بود، ولی برخوردش خیلی بد بود و گفت ما فعلا تست نداریم. ما گفتیم هماهنگ شده تا تست بگیرند، اما قبول نکردند. با همان حالتی که روی تخت دراز کشیده بود گفت خودت بیرون برو و بچه اینجا باشد! وقتی برگشتم پرسیدم چه شد؟ مهدی گفت ۱۰ دقیقه به من بازی دادند و خودشان باهم بودند. من هم گفتم اشکالی ندارد، خدا بزرگ است.» بله؛ خدا بزرگ بود و مهدی طارمی حقش را از فوتبال گرفت، اما کسی میداند چنین مربیانی، چند استعداد بزرگ دیگر را از ریشه خشکاندهاند؟
نکته کلیدی این است که همه آدمها بدانند باید به تلاش و سختکوشی ادامه بدهند؛ شاید الماسی که امروز به چشم نیامده، بالاخره فردا خودش را نشان بدهد. سالها بعد از آنکه در کمپ تیمهای ملی دست رد به سینه مهدی ۱۱ ساله زدند، زمانی که او حتی خدمت سربازیاش را هم بهطور عادی در پادگان نظامی پشت سر گذاشته بود، بار دیگر برای تست دادن به اردوی پرسپولیس مراجعه کرد و اینبار از سوی علی دایی شکار شد. شاید اگر برخوردهای تند و حذفی ابتدایی موجب دلآزردگی و خداحافظی مهدی با مستطیل سبز میشد، امروز فوتبال ایران از چنین استعداد باشکوهی محروم میماند. همه آدمها گوهرشناس نیستند، قدردان نیستند، ممکن است بیمبالات یا حتی غرضورز باشند. این مشکلات مخصوصا در جامعهای که سیستم مدرن استعدادیابی ندارد، بیشتر هم به چشم میآید، اما ممارست و رنج کشیدن، خیلی از مواقع بالاخره ثمر میدهد. خود علی دایی که مهدی طارمی را به فوتبال معرفی کرده، سرنوشت مشابهی دارد. او را بار اول که در دانشگاه پذیرفته شد در مصاحبه رد کردند. چرا؟ خودش میگوید چون شلوار جین میپوشید! دایی اما دوباره امتحان داد و قبول شد، بعد هم در روزگاری فوتبالیست شد که ناچار بود هر بار با اتوبوس تا اردبیل برود و برگردد، اما حالا جایگاه او در تاریخ فوتبال ایران «دستنیافتنی» است.