چرا از این ظرفیت استفاده نمیشود؟
علی دایی؛ تشنگی کنار چشمه
انتخابات فدراسیون فوتبال آمد و رفت. علی کریمی شجاعت به خرج داد و حضورش در کرسی ریاست را به آزمون گذاشت. نتیجه مورد انتظار به دست نیامد و این چند روز همه در مورد جادوگر حرف زدند. دستش هم درد نکند؛ اما چرا هیچکس نپرسید دایی کجاست؟ چه بسا برای زمامداری تشکیلات فوتبال ایران، آن یکی علی حتی از کریمی هم سزاوارتر بوده باشد. همه آنچه بعضا در نقد کریمی گفته شد، اتفاقا نقاط قوت دایی است. او تحصیلات بالایی دارد، زبان خارجه میداند، از ضریب نفوذ بسیار بالایی در محافل بینالمللی برخوردار است و اگرچه جای خالی سابقه مدیریتی در کارنامهاش دیده میشود، اما سالها مجموعههای تجاری خودش را اداره کرده و فوت و فن کار را بلد است. چرا فوتبال ما باید به سمتی رفته باشد که حتی اسم و شایعه حضور دایی در چنین مسندی هم سر زبانها نیفتد، ما با دارایی خود چه میکنیم؟
نه اینکه این داستان فقط یک مقصر داشته باشد. جاهایی سیستم ضعیف عمل کرده؛ مثل همین حالا که نمیدانیم چرا مسیر حضور دایی در عرصه مربیگری هموار نیست. با این همه بعضی جاها هم خود علی دایی کملطف بوده و داشتههایش را از این فوتبال دریغ کرده است. او عاشق مستطیل سبز است. در دوران بازی تا آخرین روزی که میتوانست به حضور در میدان ادامه داد و سال ۸۵ حتی بازیکن-مربی سایپا بود، بعد هم در مربیگری همین عطش را نشان داد. علاقه آدمها قطعا قابل احترام است و در نهایت هم خود آنها باید در مورد سرنوشتشان تصمیم بگیرند، اما کاش دایی به سمت مدیریت در فوتبال ایران میآمد. با توجه به شرایطی که او دارد، در چنین مناصبی واقعا میتوانست (و هنوز هم میتواند) گره از کارها بگشاید. وقتی قرار است رئیس فیفا به ایران بیاید، برای آبروداری همین آقای دایی را میفرستند به استقبالش، اما چرا چنین ظرفیتی به جای محدود شدن در جنبههای نمادین، نباید بهصورت عملگرایانه در خدمت فوتبال ایران باشد؟ گفتیم که خود دایی چندان تمایلی به این حوزه ندارد، اما اگر نخبگان این فوتبال دغدغه جدیتری داشتند، باید دورش حلقه میزدند و به ترغیب او میپرداختند. مشکل اینجاست که اینجا همه با هم قهر هستند. حتی خود دایی هم در انتخابات فدراسیون از کریمی حمایت نکرد. پس منتظر معجزه نباشید.