مجیدی و این قابهای به جا مانده
پایان فرهاد، شیرین نبود
* این تلخترین پایان ممکن برای فرهاد بود. شاید از نظر فنی او فقط یک نیمه غفلت کرد و قافیه را باخت، اما اشتباه بزرگتر مجیدی، چند روز پیش از فینال رخ داد؛ زمانی که فرهاد سرمست از پیروزی بر رقیب سنتی در دربی حذفی، در اعتراض به سیاستهای باشگاه استعفا داد. او با دست خودش تیم را به حاشیه برد، دو جلسه از مهمترین تمرینات استقلال را از دست داد و بدتر از همه اینکه با واکنش سرد باشگاه مواجه شد. از بین مدیران، کسی به صرافت تغییر تصمیم مجیدی نیفتاد. نهایتا این وریا غفوری و مجید نامجو مطلق بودند که با حضور در منزل فرهاد، او را برای بازگشت راضی کردند. از همان زمان میشد فهمید ناکامی احتمالی استقلال در فینال، ناشی از رفتار غیرحرفهای مجیدی تلقی خواهد شد؛ اتفاقی که رخ داد و او در ساعات پس از بازی، از سوی شمار زیادی از هواداران مورد شماتت قرار گرفت. بدون تعارف مجیدی در این مدت نشان داد استعداد مربیگری را دارد. استقلال او اصلا تیم بدی نبود، اما برای مربی بزرگ بودن، فقط این کافی نیست. آموزهها و تجربههای بیشتری هم مخصوصا در حوزه رفتاری مورد نیاز است.
* مشکل دیگر مجیدی در استقلال، جانشینی با یک مربی بزرگ بود. از روزی که فرهاد جای استراماچونی را گرفت، پیشبینی میشد که بردها به نام مربی ایتالیایی و ناکامیها به اسم مجیدی تمام شود. این خصیصه فوتبال «برچسبزن» ما است. گابریل کالدرون هم همین مشکل را در پرسپولیس داشت. او جای برانکو را گرفته بود و هر چه کرد، به چشم گروهی از هواداران نیامد. ارزش کار مربی آرژانتینی تنها زمانی مشخص شد که یحیی گلمحمدی جای او را گرفت و نوبت لغزش در آسیا و جام حذفی، با بهانهجوییهای مرسوم مربیان داخلی رسید. شاید ارزش عملکرد مجیدی در این چند ماه هم بعدا در مقایسه با مربیان ایرانی احتمالی در استقلال آشکار شود.
* آخرین قاب شکار شده از مجیدی بهعنوان سرمربی استقلال، یک تصویر پنهانی از رختکن آبیها بعد از پایان بازی با تراکتور است؛ عکسی که فرهاد را پشت به دوربین، مغموم و اندوهگین نشان میدهد. حالا سوال بعدی، در مورد آینده مجیدی است. او در دوران بازی از زمانی که به استقلال پیوست، پیراهن هیچ تیم ایرانی دیگری را به تن نکرد. دنیای مربیگری اما متفاوت است و مجیدی اگر مصمم به ادامه این حرفه باشد، باید چالشهای دیگری را بپذیرد. به احتمال فراوان دیر یا زود او را در قامت سرمربی یک تیم دیگر لیگ برتری خواهیم دید. این قصه ادامه دارد. فوتبال پر از این کامیابیها و ناکامیهای گذرا است. نقطه پایان، جایی خیلی دورتر از اینهاست.