کمی امان بدهید

آندرا استراماچونی در نیم‌فصل اول سرمربی استقلال بود و با این تیم نتایج خوبی به دست آورد. او بعد از ۱۳ بازی به دلیل پرداخت نامنظم دستمزدش از ایران رفت و قراردادش با استقلال را به طور یکطرفه فسخ کرد. پس از آن موج بزرگی از تلاش‌ها برای بازگرداندن استراماچونی شکل گرفت؛ تا جایی که حتی سفیر ایران در ایتالیا هم با او ملاقات کرد، اما استراماچونی برنگشت. او در تصمیمش چنان راسخ بود که حتی برای سه بازی منتهی به تعطیلات نیم‌فصل هم روی نیمکت استقلال نماند و آبی‌ها با از دست دادن پنج امتیاز در همان سه مسابقه، شروع به دور شدن از صدر کردند. مجموعه این مسائل نشان می‌دهد استراماچونی به هر دلیل، مایل نبود و نیست به ایران برگردد، اما بخشی از هواداران استقلال همچنان در هوای او نفس می‌کشند؛ آن‌قدر که ارسال هزاران پیام برای استرا در شب دعوت از او به شبکه اسکای اسپورت ایتالیا، مجری این کانال ورزشی را شوکه کرد. حالا هم شاهد هجوم ۱۰۰ هزار نفری به صفحه مدیرعامل استقلال هستیم. فقط عیب کار می‌دانید کجاست؟ اینجا که استقلال الان سرمربی دارد و سرمربی‌اش هم در کشاکش رقابت بر سر کسب سهمیه، قهرمانی جام حذفی و صعود از مرحله گروهی لیگ قهرمانان محتاج حمایت است. وقتی این همه آدم یکسره و یکصدا نام مربی قبلی را فریاد می‌کنند، مربی فعلی با کدام توان روحی باید به مبارزه ادامه بدهد؟ اصلا آیا بازیکنان استقلال از کسی که زیر سایه نفر قبلی گیر کرده و راه نجات ندارد، فرمانبری خواهند کرد؟

فارغ از اینکه مجیدی در مسابقات باقیمانده فصل چه نتایجی می‌گیرد، حقیقت تلخ در مورد او این است که جانشینی‌اش با استراماچونی یک شکست از قبل قطعی‌شده بود. او حتی اگر استقلال را قهرمان هم می‌کرد، از نظر مردم کار اصلی را استرا انجام داده بود؛ چه برسد به حالا که استقلال بد نتیجه می‌گیرد و فرهاد به هدر دادن میراث ایتالیایی متهم می‌شود. سال ۸۵ در لیگ ششم ورنر لورانت فقط شش هفته سرمربی سایپا بود و پس از آن درست مثل استراماچونی ول کرد و رفت. در ادامه علی دایی سایپا را قهرمان لیگ برتر کرد، اما هنوز بسیاری از مردم عقیده دارند کار اصلی را لورانت در همان شش هفته کرده بود! برای این گروه حتی اهمیتی هم ندارد که مربی آلمانی بعد از سایپا هیچ توفیقی در کارنامه‌اش نداشت. در چنین فضایی شاید بهتر بود مجیدی هرگز ریسک جایگزینی با استراماچونی را نمی‌پذیرفت. کاش اما استقلالی‌ها در این شرایط لااقل کمی به او امان بدهند تا با تمرکز بیشتر، نتایج بهتری بگیرد. جز این مگر راه دیگری هم هست؟