فدراسیون فوتبال بدون نقشه روشن برای تیمملی
گزارش شکست کجاست؟
فنی یا فرهنگی؟ مساله این است
بعد از باخت سنگین و غیرمنتظره تیمملی کشورمان برابر ژاپن که بیشک نمیتوانست یک «حادثه» باشد، هر کدام از کارشناسان و روزنامهنگاران از دیدگاه خودشان این موضوع را نقد کردند که البته بیشتر مطالب جنبه احساسی داشت. بهطور مثال عمده نگاهها به صحنه گل اول ژاپن دوخته شده بود و بسیاری کوشیدند مساله جمع شدن پنج بازیکن ایرانی دور داور و دویدن بازیکن ژاپنی به سمت توپ را به ریشههای فرهنگی و اجتماعی موجود در کشورمان ارجاع بدهند، اما چنین نگاههایی بیش از حد شعارزده و احساسی بود و بیشتر به درد همان شبکههای اجتماعی میخورد. چه اینکه بعدتر تصاویری منتشر شد که نشان میداد مثلا منچسترسیتی انگلستان هم اخیرا چنین گلی به برنلی زده است. نمیشود خوابیدن بازیکنان تیمملی روی خط دروازه در بازی با اسپانیا را به همت و غیرت داخل تیم ربط داد و اینطور سهلانگاری در دیدار با ژاپن را صرفا مرتبط با فرهنگ بومی ایرانیان دانست.
به ویژه از این جهت که تنها این گل سرنوشت بازی را روشن نکرد و ما دو گل دیگر هم خوردیم. در این شرایط انتظار میرفت حداقل خود فدراسیون بهعنوان نهاد متولی اداره فوتبال دست به کار شود و با نگاهی عمیقتر به گذشته، مشکلات را برای آیندهای بهتر از پیشرو بردارد، اما تا کنون هیچ نشانهای از این عزم در خیابان سئول دیده نشده است. مدیران فدراسیون ظاهرا همه چیز را به گذر زمان سپردهاند تا به لطف افزایش حساسیت مسابقات باشگاهی، مردم به تدریج اتفاق رخ داده برای تیمملی را از یاد ببرند، اما آیا این رویه به سود فوتبال ایران است؟ مسابقات اخیر در امارات، سومین جامملتهای برگزار شده در دوران زوج تاج- کفاشیان در فدراسیون فوتبال است و به نوعی مسوولیت ۱۶ سال از حسرت ۳۷ ساله تیمملی در کسب عنوان قهرمانی آسیا مربوط به همین گروه مدیریتی است، اما انگار قرار نیست آقایان از گذشته درس بگیرند.
بردها و باختها از آسمان نمیآیند
اگر از قهرمانی قطر داستانها میسازیم و به درستی آن را مربوط به یک پروسه ۱۲ ساله به شمار میآوریم، ریشههای شکست خودمان را هم باید بررسی کنیم. نه باختها از آسمان میآیند و نه بردها. بهعنوان مثال برخی عقیده دارند اتفاقی که برای تیمملی در بازی با ژاپن رخ داد بیشتر بهخاطر فقدان تجربه دریافت گل اول توسط ملیپوشان بود. به این معنا که ما اگر میتوانستیم مسابقات تدارکاتی بزرگتر داشته باشیم و بازیکنانمان چند بار در شرایط دریافت گل قرار میگرفتند، میتوانستند در بازی با ژاپن هم روی اعصابشان مسلط باشند و کار را جبران کنند. این یک فرضیه است که فدراسیون فوتبال باید در مورد میزان صحتش تحقیق کند. اگر واقعا این گزاره درست باشد، لازم است در دوران سرمربی بعدی این نقیصه به هر قیمتی برطرف شود. با این مدل فرافکنی کردنها و پیش کشیدن بحث فرهنگ بومی و... نمیتوان دورنمای روشنی برای پایان حسرت آقایی در آسیا متصور بود.
بدون پلن برای آینده
نکته آزاردهنده بعدی این است که ظاهرا فدراسیون فوتبال هیچ برنامه روشنی هم برای آینده تیمملی ندارد. تنها واکنش رسمی به این مساله از سوی مازیار ناظمی، مسوول روابط عمومی وزارت ورزش اتفاق افتاد که حرف از حضور احتمالی مورینیو، زیدان و کلینزمن در ایران زد! جالب اینکه این سه مربی هیچ ربطی به هم ندارند، سبک و تفکر فوتبالی و حتی اجتماعیشان به شدت از هم دور است و قرار گرفتنشان در یک سبد غیرممکن بهنظر میرسد. گذشته از این، اساسا روشن نیست جذب سرمربی برای تیمملی فوتبال به وزارت ورزش چه ارتباطی دارد؟ بسیاری بر این باورند که اگر در دوران کیروش کجرویهایی اتفاق افتاد، تمام ماجرا از روزی استارت خورد که او قرارداد اولش را به جای فدراسیون، در دفتر وزیر بست و فهمید قدرت اصلی دست کیست. حالا چرا قصد تکرار همان تجربه - یا حتی کاریکاتوری از آن- را داریم؟ نکته دیگر اینکه باید روشن شود تیمملی ما «نام بزرگ» میخواهد یا «کار بزرگ»؟ اگر دوستان فقط به دنبال این باشند که یک مربی اسمی را بدون توجه به کارنامه سالهای اخیر او، میزان انگیزه و البته شرایط تطابقپذیریاش با جامعه میزبان به ایران بکشانند، شکستی بزرگ در راه خواهد بود؛ همانطور که بار تراکتورسازی با توشاک به مقصد نرسید. مجموعه اینها، همه آن گزارشی است که فدراسیون باید بدهد و نمیدهد.
ارسال نظر