سه نکته اساسی در مورد بدحسابی باشگاههای ایرانی
در ستایش دست زور!
امسال هم مدیران این دو باشگاه تمام تلاششان را برای تسویه طلبهای جاری انجام دادهاند. عدهای بهخاطر هواداران مطالباتشان را بخشیدهاند یا تخفیف حسابی دادهاند، اما عدهای دیگر سختگیری بیشتری به خرج میدهند. مثلا در پرسپولیس پرونده تسویهحساب با علی دایی و مسعود همامی حسابی بیخ پیدا کرد و باعث شد فدراسیون فوتبال به قصد ایجاد مصالحه و پیشگیری از حذف سرخپوشان، به آن ورود کند. دایی مالیات دستمزدش از پرسپولیس و نیز قرارداد سال سوم حضورش در این تیم را که پیش از آن اخراج شده بود طلبکار است و همامی که یکی از ناموفقترین خریدهای تاریخ پرسپولیس محسوب میشد، پیگیر دریافت بیش از ۷۰۰ میلیون تومان طلب معوقهاش است. عجیب اینکه هر دو هم گفتهاند به هیچ وجه کوتاه نمیآیند و همین مساله موجب اعتراض شدید هواداران به آنها شده است. در این میان اما چند نکته قابلتوجه است.
یک: تا پیش از وضع قوانین سختگیرانه از سوی AFC، بازیکنان و مربیان طلبکار در فوتبال ایران چارهای جز شکایت به مراجع قضایی داخلی نداشتند، چراکه فیفا صرفا به پروندههایی که دو طرفش از دو ملیت مختلف باشند رسیدگی میکند. با این وجود کمیته انضباطی در این سالها هرگز نتوانست حق این طلبکاران را بگیرد. در واقع همین مسوولان فدراسیون فوتبال که حالا سراسیمه به میدان آمدهاند تا جلوی حذف سرخابیها را بگیرند، مقصر اصلی بدعادت شدن باشگاههای بدحساب بودهاند. اگر فقط گوشهای از شدت عمل AFC در دستور کار مدیران فدراسیون هم قرار میگرفت، الان بخش بسیار بزرگی از مشکل بدهیهای انباشته در فوتبال باشگاهی ایران حل شده بود.
دو: هواداران عقیده دارند حداقل بازیکنان و مربیانی که به اندازه مورد انتظار کارآیی نداشتهاند، باید با گذشت و مدارای بیشتری نسبت به باشگاه رفتار کنند. مثلا علی دایی درحالی پول قرارداد سال سومش را میخواهد که در آن فصل سرمربی صبا بوده و عرفا نمیتواند در یک فصل از دو تیم پول بگیرد. همامی هم خودش بهتر از هرکس دیگری میداند حتی به اندازه یکدهم رقم قراردادش هم بهکار پرسپولیس نیامد. شاید از این نگاه، حق با هواداران باشد، اما حداقل حسن پیگیری و سماجت تنی چند از این طلبکاران آن است که مدیران باشگاه میفهمند امضایی که امروز به راحتی پای یک برگه قرارداد میزنند، تعهدی ایجاد میکند که بالاخره یک روز باید انجام شود و ممکن است چند سال بعد سختترین تاوانها را برای باشگاه به همراه بیاورد. کاش حداقل این قضیه باعث شود مدیران فعلی در انعقاد قراردادها کمی دقیقتر عمل کنند، هرچند بهنظر میرسد این یک امید واهی است. شنیدهاید که میگویند: «دیگران کاشتند و ما خوردیم، پس ما بکاریم و دیگران بخورند»؟ این قضیه انگار در فاز مدیریتی فوتبال ایران کاملا وارونه است؛ به این معنا که مدیران میگویند حالا که قبلیها خسارت به جا گذاشتند و ما هزینهاش را دادیم، حتما باید ما هم خرابیهایی به جا بگذاریم که بعدیها ناچار به تسویه آن باشند!
سه: خیلی بد است که فقط «دست زور» میتواند باشگاههای ایرانی را به پرداخت دیونشان وا بدارد. این مساله آنقدر زشت است که امروز میبینیم دو اسطوره فقید استقلال یعنی ناصر حجازی و منصور پورحیدری که این دومی املاک شخصیاش را برای بقای استقلال فروخت، هنوز از این باشگاه طلبکارند. شاید اگر این دو مرحوم زنده بودند و اخلاق شکایت به AFC را هم داشتند، الان باشگاه با احترام پولشان را داده بود، اما چون اینها در قید حیات خاکی نیستند، خانوادههایشان ناچارند مدام حق ناصر و منصور و امثال آنها را مطالبه کنند. دیروز سرپرست باشگاه استقلال قول داده طلب آنها را هم بپردازد. کاش این اتفاق رخ بدهد، اما حتی اگر اینطور هم شود، پول امثال حجازی و پورحیدری بیشتر در زمان حیات و بیماری خودشان به درد این دو عزیز میخورد. افسوس.
ارسال نظر