مقایسه دو طرز تفکر متفاوت در دنیای مربیگری
کیروش، پرویز مظلومی و آداب چوبلگی!
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: نکته ویژه بازی ایران و کرهجنوبی، درماندگی ذهنی بازیکنان حریف در مقابل تیم کشورمان بود. با وجود اینکه این مسابقه برای آنها جنبهحیاتی داشت و میدانستند تیم ایران انگیزه جدولی ندارد و با وجود آنکه آنها در خاک خودشان و با سودای انتقام به توپ ضربه میزدند، اما عملا در ساق پای بازیکنان این تیم نوعی یأس و نومیدی از گشودن دروازه ایران حس میشد. انگار که خود کرهایها هم در پس زمینه ذهنشان باور داشتند به این تیم ایران نمیشود گل زد و تلاششان راه بهجایی نخواهد برد.
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: نکته ویژه بازی ایران و کرهجنوبی، درماندگی ذهنی بازیکنان حریف در مقابل تیم کشورمان بود. با وجود اینکه این مسابقه برای آنها جنبهحیاتی داشت و میدانستند تیم ایران انگیزه جدولی ندارد و با وجود آنکه آنها در خاک خودشان و با سودای انتقام به توپ ضربه میزدند، اما عملا در ساق پای بازیکنان این تیم نوعی یأس و نومیدی از گشودن دروازه ایران حس میشد. انگار که خود کرهایها هم در پس زمینه ذهنشان باور داشتند به این تیم ایران نمیشود گل زد و تلاششان راه بهجایی نخواهد برد. این مساله بهویژه در نیمه دوم و بعد از اخراج سعید عزتاللهی بیشتر هم به چشم آمد. در شرایطی که میزبان چیزی حدود ۴۰دقیقه فرصت داشت تیم ۱۰نفره ایران را تحت فشار قرار بدهد، ما در این تایم عملا کمزهرترین کره ممکن را دیدیم؛ تیمی که فقط توپ را میگرداند، تقلای بیهوده میکرد و هیچ حمله جاندار و موثری روی دروازه ما ترتیب نمیداد.
از این نظر استیصال و واماندگی کرهایها بهخصوص در نیمه دوم بازی با ایران، چیزی شبیه وضعیت پرسپولیس در ۷۰دقیقه ابتدایی دربی۷۴ تهران یا همان مسابقه معروف ایمون زاید بود. کره در سئول در شرایطی مقابل ایران قرار گرفت که در چهار مسابقه قبلی چهار شکست پیاپی را برابر تیم کشورمان تجربه کرده بود. همین مساله مسلما بزرگترین تاثیر منفی را روی ذهن و روان بازیکنان این تیم گذاشته بود و شرایطی پراسترس و آزاردهنده را بر آنها تحمیل میکرد. از قضا پرسپولیس هم در آن دربی معروف در حالی وارد زمین شد که چهار مسابقه قبلی را پیاپی به استقلال باخته بود. همین موضوع گویا روی پای بازیکنان پرسپولیس قفل زده بود؛ طوریکه اوایل آن دیدار محمد نوری و غلامرضا رضایی بهترین موقعیتهای گلزنی ممکن را از دست دادند. انگار هیچکدام از آنها فکرش را هم نمیکردند میشود به استقلال و مهدی رحمتی هم گل زد. کار زمانی بدتر شد که در خلال آن بازی پرسپولیس دو گل خورد و یک اخراجی هم داد. سبک بازی سرخپوشان بین دقایق ۳۰ تا ۷۰ آن مسابقه، بیکم و کاست شبیه همین نمایش اخیر کره برابر تیم کشورمان بود؛ همانقدر مایوس، درمانده و قابل ترحم!
روز ۱۳بهمن۹۰ اما دو عامل متفاوت کار را برای پرسپولیس درآورد. فاکتور اول ایمونزایدی بود که نخستین روزهای حضورش را در فوتبال ایران پشتسر میگذاشت و بدون کوچکترین اطلاعی از سابقه دربی تهران و جایی کاملا خارج از این فضا به میدان رفت و هرچه توپ گرفت به گل تبدیل کرد، عامل دوم هم پرویز مظلومی بود که از یک برد شیرین، بدترین باخت تاریخ را ساخت. داریم در مورد مردی صحبت میکنیم که پیروزی را زودتر از سوت پایان بازی باور کرد، مردی که به جای تمرکز روی جریان مسابقه، به همآوازی با سکوها مشغول شد و به جای اعمال تغییرات هوشمندانه در تیمش، با وارد کردن عناصر هجومی به میدان دنبال ثبت یک نتیجه تاریخی رفت و از قضا که دقیقا نتیجهای «تاریخی» هم گرفت!
قصه یکی مثل کیروش اما فرق دارد. او یک شطرنجباز قهار است که با سالها تجربه کار در سطوح بالای بینالمللی، از کمترین موجودی بیشترین بهره را میگیرد. سوت پایان بازی که هیچ، کیروش تیمش را تا رسیدن بازیکنان به هتل هم رها نمیکند. درست در همان دقایقی که مظلومی در آن دربی معروف پشت به زمین برای هواداران ایسلندی میزد و به لقب جدیدش فکر میکرد، کیروش در سئول کتش را کند و یقهاش را باز کرد تا گوشی را دست بازیکنانش بدهد. همین تفاوتها است که باعث میشود هر چوبلهای، ناگهان «سوخته» نشود و گاهی پشت سر چهار، عدد پنجی هم از راه برسد. به نظر میرسد کرهجنوبی برای شکستن این طلسم و بردن ایران، بیش از هر چیز دیگری به یک مربی ناکارآمد روی نیمکت تیم حریف نیاز دارد؛ آنچه فعلا در دسترس نیست و چشمبادامیها احتمالا باید تا زمان تغییر سرمربی روی نیمکت تیم کشورمان انتظار بکشند!
ارسال نظر