منصوریان محبوب و یک ماموریت نیمه تمام
پایان نمایش؟
رضا خدادادی: دوربین را با خودش میکشد. تلخترین شکست عمرش درجریان است اما لبخند میزند. بازی هنوز تمام نشده اما سمت مربی حریف میرود و دست به دستش میدهد. کارگردان تلویزیونی هم استقلال را درمیانه میدان رها کرده. گویی اتفاق اصلی کنار زمین درجریان است. داور که سوت را میکشد روی چمن رفته و دستی بر زمین میگذارد. آیا شکست را پذیرفته و بهدنبال رخصت برای خداحافظی است؟ بعد از آن مراسم روبوسی آغاز میشود؛ صغیر و کبیر را به آغوش میکشد از داور تا بازیکن حریف و خودی و ناخودی.
رضا خدادادی: دوربین را با خودش میکشد. تلخترین شکست عمرش درجریان است اما لبخند میزند. بازی هنوز تمام نشده اما سمت مربی حریف میرود و دست به دستش میدهد. کارگردان تلویزیونی هم استقلال را درمیانه میدان رها کرده.گویی اتفاق اصلی کنار زمین درجریان است. داور که سوت را میکشد روی چمن رفته و دستی بر زمین میگذارد. آیا شکست را پذیرفته و بهدنبال رخصت برای خداحافظی است؟ بعد از آن مراسم روبوسی آغاز میشود؛ صغیر و کبیر را به آغوش میکشد از داور تا بازیکن حریف و خودی و ناخودی. بازیکنان را وسط زمین جمع میکند و سکوها که انتظار یک خداحافظی دراماتیک را دارند با ابراز احساسات عجیب او مواجه میشوند. انگار تصمیمش را برای رفتن گرفته و منتظر است تا کسی به پایش بیفتد یا سد راهش شود. انگار گوشش بهدنبال سکوها است که شعارها برگردد و به ماندنش رای دهد اما این بار دیگر تشویق«داش علیمنصوری» درکار نیست. برای او دل کندن از این نیمکت هم ممکن نیست.
سالها از آرزویش گفته و حالا باور نمیکند که در عنفوان جوانی و فقط بعد از یکسال تجربه هدایت استقلال مجبور به رفتن باشد. میشود کشاکشی را که در درونش اتفاق افتاده در صورتش دید. منطق میگوید برو و دلش میگوید بمان. یک عذرخواهی مردانه و بوسیدن پیراهن آبی میتوانست بهترین پایان برای اتفاقات تلخ لیگ شانزدهم برای او و استقلال باشد. اما ناگهان وسوسه ماندن برمنطق رفتن غلبه کرد تا به کنفرانس خبری بعداز بازی نرود و تصمیمگیری را به ۴۸ ساعت بعد موکول کند. اتفاقی که شاید گاف دیگری بود به بزرگی گافهای بسیارش در چیدمان ترکیب استقلال در این روزها. بزرگتر و ناجورتر از خریدهایش و ناپختهتر از تصمیمی که در روز آمدن گرفت.
حالا توپ در زمین مدیران استقلال است و کاپیتان محبوب سالهای نهچندان دور که میتوانست سرنوشت خود را خود دردست گرفته و با استعفا همان علیمنصور سربلند باشد که در روز خداحافظیاش از فوتبال روی دوش هواداران رفت، آن را به دیگری سپرده تا به شکل دستوری و با لفظ «اخراج» گره بخورد. فراموش نکنید که او همان ستاره سالهای نهچندان دور است؛ همانکه در نظرسنجی نود بعد از فرهاد مجیدی محبوبترین استقلالی تمام دوران انتخاب شد. همانکه نتایجش در نفت و ادعای علمگرایی و همراهیاش با مربیان خارجی استقلالیها را امیدوار کرده بود که سرمایهای قابل اتکا برای آینده نیمکت خود یافتهاند. او همان است که قرار بود آبیهای سرخورده از ژنرال را در دوران پسا قلعهنویی رهبری کند. هم او که وعده داده بود بار دیگر پای «علم»را به استقلال باز کند و لمپنیسم را از آنها دور کند. منصوریان سرمربی، اما آن شماره ۱۰ با صلابت میانه میدان نبود. همان که تمام تیم را زیر گامهای قدرتمندش میگرفت. همانکه وعدهاش را داده بود. او نیمه تمام مانده است. درست عین ماموریتش در استقلال.
ارسال نظر