مروری بر آنچه برانکو در پرسپولیس انجام داد
خیلی بیشتر از یک مربی!
در این یک دقیقه، مسلمان توضیح میدهد که چگونه بازیکنان پرسپولیس در میانه دهه نود و در نقطه آغاز افتخارآفرینیهای این باشگاه، به شکل مجموعهای متشکل در آمدند و انسجام و یکپارچگی پیدا کردند. به همین بهانه، مروری روی برخی رفتارهای خاص برانکو در پرسپولیس داریم تا روشن شود او برای سرخپوشان چیزی بیشتر از یک مربی معمولی بود و شاید عبارت «معمار» در موردش صادقتر باشد؛ کسی که فارغ از تجارب خوب و بد خودش در عمر مربیگری، انگار بهترین نسخهاش را برای پرسپولیس کنار گذاشته بود و بیهوده نیست که نامش در تاریخ این باشگاه ماندگار شده است.
تشکیل یک «تیم»
اول ببینیم محسن مسلمان چه میگوید: «با برنامه برانکو، همه بازیکنان ناچار بودند هر روز ساعت هشت صبح در ورزشگاه شهید کاظمی حاضر شوند، درست مثل یک کارمند. همه باید صبحانه میخوردند. خودش میآمد و چک میکرد. اگر کسی صبحانه نمیخورد، خطش میزد و به او بازی نمیداد. بعد یکی، دو ساعتی کنار هم بودیم و تفریح میکردیم. بعد هم شنا و ماساژ و تمرین. پس از آن هم ناهار. در تمام این مراحل بازیکنان کنار هم بودند و واقعا تبدیل به یک تیم میشدند. آقای کریم باقری هم بین ما بود و اگر مشکلی وجود داشت، با او در میان میگذاشتیم. در نهایت هم نتیجه آن انسجام را دیدید.» توضیحات مسلمان به اندازه کافی روشن است و میشود این نکته را هم اضافه کرد که برانکو عادت داشت هر از گاهی همه بازیکنان را با هم به یک میهمانی ناهار یا شام به خرج خودش دعوت کند و باز هم این یکی دیگر از روشهای او برای یکدست کردن تیمش بود؛ تیمی که یک سال پشت دو پنجره نقلوانتقالاتی بسته تاب آورد و با 13 بازیکن به فینال لیگ قهرمانان آسیا رسید.
مبارزه با بازیکنسالاری
همین محسن مسلمان که این حرفها را میزند، خودش مصداق یک هنر مهم دیگر تیمداری نزد برانکو ایوانکوویچ بود؛ مقابله با بازیکنسالاری. حقیقت آن است که از جمله رموز موفقیت پرسپولیس برانکو، همین بود که کسی خودش را بالاتر از ساختار نمیدید. مربی کروات به شکلی سرسختانه در مقابل گردنکشی بازیکنان میایستاد و برایش فرقی نداشت سوژه مورد نظر چه کسی است یا چقدر برای تیم اهمیت دارد. همین مسلمان برای هفتهها از سوی تماشاگران پرسپولیس تشویق میشد، در حالی که از نظر برانکو جای او روی نیمکت بود و بازیاش نمیداد. موضوع ظاهرا به حواشی این بازیکن در زندگی شخصی و افول فنی او مربوط میشد. یک مثال خوب دیگر رامین رضاییان است؛ مدافع راست توانمندی که یک بار در پایان لیگ پانزدهم دست ایوانکوویچ را لای پوست گردو گذاشت و برای عقد قرارداد با ریزهاسپور راهی ترکیه شد. رضاییان اگرچه در آن مقطع بر خلاف میل برانکو و با اصرار شدید برخی پیشکسوتان(از جمله علی پروین) به پرسپولیس بازگشت، اما هرگز جایگاه سابقش را به دست نیاورد، هفتهها روی نیمکت نشست و وقتی تازه فیکس شده بود، به خاطر یک درگیری با علی علیپور در تمرینات تیم، برای همیشه کنار گذاشته شد. با وجود همه تواناییهای فنی رامین، بعید است هواداران پرسپولیس از تصمیمی که برانکو در آن مقطع گرفت ناراضی بوده باشند.
تشنه نگه داشتن تیم
یکی از مشهورترین جملات برانکو در نشستهای خبری پیش از مسابقات پرسپولیس این بود: «اگر این بازی را نبریم، یعنی در حقیقت هیچ کاری نکردهایم و همه دستاوردهای قبلیمان بیارزش میشود.» او بارها و بارها این ایده را مطرح کرد، برای اینکه به بازیکنانش بفهماند ارزش هر مسابقه به صورت مستقل محفوظ است و گاهی یک تزلزل بد موقع، میتواند بزرگترین دستاوردهای قبلی را زیر سوال ببرد و بیارزش کند. برانکو بلد بود چگونه تیمش را تشنه نگه دارد و البته که سود این داستان به خودش و مجموعه بزرگ پرسپولیس میرسید.
وداع در اوج
در نهایت باید به هنر خداحافظی کردن برانکو در اوج موفقیت اشاره کرد. حقیقت آن است که جدایی این مربی کروات از پرسپولیس در تابستان 98 به یک بحران و التهاب بزرگ در اردوگاه این باشگاه تبدیل شد و کار حتی به تجمعات چند صد و چند هزار نفری هواداران معترض در مقابل ساختمان باشگاه کشید. برخی هم میگفتند جدایی او ناشی از اراده دستهای پشت پرده بوده، برای اینکه مثلا دوران موفقیت پرسپولیس به پایان برسد و داستانهایی از این دست.
برانکو اما فقط و فقط برای اینکه در یکی از قلههایش و با خاطراتی زیبا این شغل را ترک کند از پرسپولیس رفت، زمانی که در فصل هجدهم به صورت همزمان قهرمان لیگ و جام حذفی شد و به اصطلاح دبل کرده بود. مرد کروات بعدها در مورد چرایی رفتن خود گفت: «در آن مقطع به این نتیجه رسیدم که چیز بیشتری برای ارائه در پرسپولیس ندارم. کارم را کرده بودم و باشگاه نیاز به هوای تازه داشت.» آیا این مدل رفتن، هنر نیست؟