مدیرعامل شرکت افق انرژی پارس در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» مطرح کرد
حلقه مفقوده بازدهی نیروگاهها
تعمیرات و بازده حرارتی؛ قربانی گریز از خاموشی
به طور کلی بهرهوری نیروگاهها با توجه به چه شاخصهایی تعیین میشود و آیا برای میزان بهرهوری نیروگاهها به تناسب نوع آنها (حرارتی، گازی و سیکل ترکیبی) استاندارد یا سقفی تعریف شده است؟
وقتی از مفهوم بهرهوری در نیروگاهها صحبت میشود، باید همزمان به مولفههای متعددی که ذیل عبارت بهرهوری هستند، توجه شود که میتواند شامل بازده حرارتی تولید برق در نیروگاهها، شاخصهای قابلیت اطمینان تولید از جمله قابلیت دسترسی نیروگاهها، تعمیرات به موقع و تعمیرات پیشگیرانه و آموزش کارکنان باشد. آنچه باید بیشتر به آن بپردازیم میزان بازدهی حرارتی نیروگاهها و تلفات انرژی است که درشبکههای انتقال و توزیع رخ میدهد تا نهایتا برق به دست مصرفکننده برسد.
در حال حاضر متوسط درصد بهرهوری نیروگاههای موجود (حرارتی، گازی و سیکل ترکیبی) به چه میزانی است و آیا این میزان در سطح قابل قبولی است؟ برای افزایش بهرهوری نیروگاهها چه مولفههایی اعم از فنی و غیرفنی را باید در نظر داشت؟
بر اساس آمار وزارت نیرو، بازده متوسط کل حرارتی نیروگاههای کشور حدود ۳۷ تا ۳۸درصد است؛ یعنی از صد واحد انرژی اولیه ورودی به نیروگاه، ۳۷ واحد آن به صورت انرژی برق از نیروگاهها خارج میشود و ۶۳ واحد در فرآیند تولید یعنی تبدیل انرژی اولیه به انرژی برق هدر میرود! البته از لحاظ فنی بازده صددرصد امکانپذیر نیست و هیچگاه نیروگاهها نمیتوانند میزان انرژی برق تولیدشده را مساوی با انرژی سوخت مصرفی کنند و در هر صورت فرآیند تولید هم مصرف داخلی و هم تلفات دارد؛ اما ۳۷درصد یا ۳۸درصد عدد خوبی برای بازده حرارتی متوسط کل نیست. بعد از تولید برق در نیروگاه و در حین انتقال این برق به مصرفکننده، مقداری از آن در شبکههای انتقال و توزیع از دست میرود که به عنوان تلفات شبکه انتقال و شبکه توزیع شناخته میشود. اگر این تلفات را نیز لحاظ کنیم، میبینیم عملا حدود ۳۰درصد از انرژی اولیه ورودی به نیروگاه به دست مصرفکننده میرسد.
این در حالی است که همواره بحث بهبود بازده نیروگاههای حرارتی و جلوگیری از هدر دادن منابع ملی کشور، منابعی که متعلق به نسل حاضر و نسلهای آینده است، به عنوان اقداماتی بسیار پسندیده مطرح بوده است. تمام مدیران وزارت نیرو و مدیران بخش خصوصی به مطلوبیت این امر اذعان دارند، اما ساختار وزارت نیرو و روابطی که برای دریافت سوخت از وزارت نفت وجود دارد، چه سوخت گاز و چه سوخت مایع، مجموعه این روابط و گردش کارها، آیا راهی در مسیر بهبود بازده حرارتی و کاهش تلفات باز میکند یا طور دیگری عمل میکنند؟ از نظر عملیاتی، بهبود بازده حرارتی و کاهش مصرف سوخت در نیروگاهها برای تولید مقدار معین انرژی در اولویت وزارت نیرو نیست، بلکه کاملا آشکار است که اولویت کاری وزارت نیرو تامین برق است؛ به این معنی که به نظر میآید تنها موضوع حائز اهمیت برای وزارت نیرو آن است که خاموشی ندهد تا آن را به عنوان نشانه مدیریت خوب خود قلمداد کند.
چون به محض اینکه خاموشی رخ میدهد، همه آن را نقطه ضعفی در عملکرد وزارت نیرو منظور میکنند. وقتی ناترازی بین مصرف و تولید وجود دارد و از سوی دیگر نمیخواهند خاموشی بدهند، دیگر مهم نیست واحدها از چه بازده حرارتی برخوردارند. در چنین شرایطی یک توربین گاز نسل قدیم که راندمان حرارتی آن ۱۹درصد است و یک نیروگاه سیکل ترکیبی با توربینهای گازی کلاس E که بازده حرارتی آن ۴۷درصد است هر دو در مدار هستند، زیرا هدف تامین برق و پرهیز از خاموشی است. در این شرایط، دیسپاچینگ ملی که برنامهریزی تولید را به اجرا میگذارد و ترتیب ورود و خروج واحدها را مشخص و ظرفیت تولید واحدها را معین میکند، معیارش مصرف سوخت واحدهای تولیدی نیست.
به طور مشخص برای اینکه افزایش راندمان و بحثهای مربوط به آن محقق شود، به سرمایهگذاری نیاز است؛ چقدر مسیر برای این سرمایهگذاری هموار است؟
قبل از پرداختن به موضوع سرمایهگذاری و اینکه در آینده چه بر سر سرمایهگذاری میآید، باید توجه داشت، آنچه را که داریم و پیش از این سرمایهگذاری شده است، خوب اداره نمیکنیم. مساله اینجاست که اولویت وزارت نیرو تامین برق است، نه اقتصادی بودن تولید آن! با چنین رویکردی مسائل زیستمحیطی هم در اولویت نیست؛ دیده شد که در روزهایی که تهران آلودهترین هوا را داشت، نیروگاه بعثت که در قلب تهران است به تولید برق مشغول بود. نیروگاه بعثت بسیار قدیمی است، از کمترین بازده حرارتی برخوردار است و بیشترین مصرف آب و بیشترین آلودگی را هم برای شهر تهران دارد، ولی این نیروگاه در روزهای آلوده در مدار است.
در همان روز به یک نیروگاه سیکل ترکیبی با بازده حرارتی بیش از دو برابر نیروگاه بعثت محدودیت تولید اعمال میشود و از ظرفیت کامل آن نیروگاه استفاده نمیشود. اگر انتظار دارید وزارت نیرو به کاهش تلفات و بازده حرارتی حساسیت نشان دهد و اقدام عملی کند، باید انگیزهاش را پیدا و ایجاد کنید. وزارت نیرو هیچ انگیزهای در این باره ندارد؛ چراکه عملکرد وزارت نیرو را تنها با خاموشی ندادن میسنجند نه با آلوده کردن هوا و نه با بازده پایین تولید برق. هیچ کس از وزارت نیرو نمیپرسد چرا بازده حرارتی نیروگاههای تحت مالکیت و مدیریتش نازل است؟!
در سالهای اخیر، شماری از نیروگاهها به دلیل محدودیت منابع مالی توان انجام تعمیرات دورهای را در زمان کمباری ندارند و از سوی دیگر در دوران اوج مصرف و نیاز شبکه باید در مدار تولید باشند. تداوم این شرایط و ریسک آن را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
وقتی اولویت، جلوگیری از خاموشی است، واحدی با بازده حرارتی کم را هم وارد مدار کرده و از آن برق تولید میکنند یا پیش از آنکه تعمیرات و بازرسیها به طور کامل یا به موقع انجام شده باشد، به نیروگاهها دستور داده میشود بازدیدها و تعمیرات میاندورهای را عقب بیندازند و به تولید برق بپردازند. این رویه یعنی «آیندهفروشی»؛ به این معنا که عمر مفید نیروگاه را از پیش مصرف میکنند تا در زمان حال خاموشی نداشته باشند. وقتی اولویت پرهیز از خاموشی است تعریف خاموشی را نیز تغییر میدهند؛ به طوری که در مصاحبهها میگویند امسال خاموشی نداشتیم. گویا قطع برق صنایع فولاد، صنایع سیمان، صنایع پتروشیمی و شهرکهای صنعتی در کشور، خاموشی محسوب نمیشود. با این تعریف خاموشی یعنی صرفا خاموشی مصرفکنندگان خانگی، اما توجه نمیشود که چه بر سر صنایع میآید. صنایع از بابت خاموشیها زیان میبینند و اثراتش کاهش تولید سیمان، کاهش تولید محصولات پتروشیمی، کاهش تولید فولاد و کاهش تولید محصولات صنایع مختلف در شهرکهای صنعتی است و اثر این روش تامین برق در بازار به صورت افزایش قیمت و تورم خود را نشان میدهد.
مهمترین دلیل آنکه موضوع بازده حرارتی چندان اهمیت پیدا نمیکند، نحوه قیمتگذاری سوخت نیروگاهی است. تا سه چهار سال پیش قیمت هر مترمکعب گاز برای نیروگاهها که اصطلاحا به قیمت سوخت نیروگاهی معروف شده 10 ریال بود و بعد به ازای هر مترمکعب گاز 50 ریال و سال گذشته صد ریال شد و از قرار امسال 250 ریال است، بدیهی است که قیمت واقعی گاز طبیعی این ارقام نیست. اخیرا مصوبهای اجرا میشود که برق را به صنایع بزرگ با قیمت تبدیل انرژی بفروشند. مثلا حدود 700 تا 800 تومان به ازای هر کیلوواتساعت در سالجاری که ممکن است در سال 1402 این رقم افزایش پیدا کند. این رقم تقریبا معادل دو سنت یورو است. در حال حاضر اگر بخواهیم تاسیساتی مانند نیروگاه سرمایهگذاری و احداث کنیم و بهرهبرداری، نگهداری و تعمیراتش را انجام دهیم، بدون سوخت حدود 2 تا 2/ 2 یا 3/ 2 سنت یورو به ازای هر کیلوواتساعت هزینه دارد که میگویند این را از صنایع بگیرید. یعنی اینکه صنایع هزینه برق مصرفی خود را بر اساس قیمت تبدیل انرژی بدهند. مصوبه مذکور هم این پیام را به صنایع میدهند که قیمت سوخت مهم نیست و تنها باید قیمت تبدیل انرژی را بدهند.
وقتی سوخت رایگان است، نیروگاهها چه انگیزهای دارند که بازده حرارتی خود را بهتر کنند. بر اساس مصوبه تکلیف میکنند که از صنایع هزینه تبدیل انرژی را به عنوان قیمت برق مصرفی بگیرید. باید توجه داشت که در تبدیل انرژی قیمت سوخت در نظر گرفته نشده است. معنایش این است که پول سوخت برای صنایع رایگان است و صنایع از این طریق سود خوبی نصیبشان میشود که ناشی از یارانههای حاملهای انرژی است و لابد به حساب مدیریت خود میگذارند. به عنوان مثال، فرض کنید امسال قیمت سوخت به ازای هر مترمکعب گاز 25 تومان باشد و متوسط راندمان تولید برق در وزارت نیرو را هم 40درصد در نظر بگیریم، در این صورت هر مترمکعب گاز به طور متوسط چهار کیلوواتساعت برق میدهد. با 25 تومان امسال که قیمت هر مترمکعب گاز است، سهم هزینه سوخت در قیمت تمامشده هر کیلووات ساعت شش تومان یا دقیقتر 5/ 62 ریال میشود. حال هزینه سوخت را به قیمت تبدیل انرژی 750 تومانی اضافه کنید، چه تاثیری دارد؟ یعنی هزینه سوخت یکصدوبیستم قیمت تبدیل انرژی میشود که این نسبت کاذب و غیرواقعی است.
بنابراین نیروگاهی که هر مترمکعب گاز مصرفیاش 25 تومان است و سهم مولفه سوخت در قیمت تمامشدهاش 62 ریال است، دلیلی ندارد به دنبال افزایش راندمان باشد. در چنین شرایطی نیروگاههای قدیمی با بازدهی در حد 19 تا 22درصد وارد مدار شده و با نیروگاههای سیکل ترکیبی جدید رقابت میکنند! در نتیجه هزینه قابلتوجهی به اقتصاد ملی تحمیل میشود. در حالی که با ترتیبات مناسب میتوانیم از این هدررفت منابع پیشگیری کنیم. علاوه بر اینها، چند سالی است که در فصل سرما با محدودیت تامین گاز مواجه هستیم و این محدودیت هرسال افزایش مییابد. وقتی محدودیت گاز داریم، در نیروگاهها سوخت مایع مصرف میشود که از منظر اقتصادی به خاطر استهلاکش برای واحدهای توربین گاز هزینه خیلی بیشتری نسبت به گاز طبیعی دارد و در نتیجه کلا غیراقتصادیتر است.
چند سال است کارشناسان ارشد صنعت برق راهحلی را مطرح میکنند و میگویند باید قیمت واقعی گاز در برنامهریزی تولید واحدها اعمال شود. منظور، تحمیل این تفاوت به مصرفکننده نهایی نیست. تعیین یا تغییر تعرفههای برق برای مصرفکنندگان مختلف بحث دیگری است که روش و گردش کار ویژه خود را دارد و موضوع بحث ما نیست. در اینجا یافتن راهکاری برای بهرهبرداری بهینه از تاسیسات تولید مدنظر است.
به نظرم اگر با عدد و رقم صحت کنیم موضوع واضحتر میشود. اگر قیمت هر مترمکعب گاز 4هزار تومان است همین رقم در محاسبه قیمت تمامشده تولید محاسبه شود (البته با ترتیبات سادهای وزارت نیرو همان 25 تومان را خواهد پرداخت)، حال این قیمت 4هزار تومان را با بازده حرارتی 40درصد که در مثالمان بود در نظر بگیرید. در این حالت سهم سوخت در هر کیلوواتساعت برق تولید شده به جای 62 ریال 1000 تومان میشود و از آنجا که قیمت تبدیل انرژی حدود 750 تومان بود، متوسط کل قیمت تمامشده برق به 1750 تومان بالغ میشود. البته اگر نیروگاهی دارای بازده حرارتی بیش از 40درصد باشد برق را با قیمتی کمتر از 1750 تومان تولید میکند و بالعکس اگر نیروگاهی دارای بازده حرارتی کمتر از 40درصد باشد قیمت تمامشدهاش بیشتر از 1750 تومان خواهد شد. در این راهکار به دیسپاچینگ رسما ابلاغ میشود که برنامهریزی تولید را بر این اساس انجام دهد.
در این حالت، نیروگاههای دارای بازده بیشتر دیگر با نیروگاههای فرسوده همتراز نخواهند بود و در طول سال بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند. به تبع آن، بازده کلی حرارتی تولید برق در کشور بهبود خواهد یافت و میلیاردها دلار از نظر مصرف کمتر سوخت، صرفهجویی خواهد شد. یعنی اگر نیروگاهی راندمانش 20درصد است از هر مترمکعب گاز دو کیلوواتساعت برق میدهد. چون گاز را 4هزار تومان در نظر گرفتیم هزینه سوخت این نیروگاه در هر کیلوواتساعت 2هزار تومان میشود و نیروگاهی که راندمانش 40درصد است هزار تومان و نیروگاه سیکل ترکیبی که راندمانش 47درصد است مولفه سوخت در هر کیلوواتساعت برق تولیدیاش 850 تومان خواهد شد. حالا اگر هزینه تبدیل انرژی یعنی 750 تومان را اضافه کنیم، برق نیروگاهی که بازده حرارتیاش 47درصد است 1600 تومان و نیروگاهی که بازده حرارتیاش 20درصد است 2750 تومان خواهد شد. در این راهکار وقتی میخواهند برنامهریزی کنند واحدها را بر اساس میزان راندمان چینش میکنند.
آیا میتوان بین نیروگاههای بخش خصوصی و دولتی از نظر میزان بهرهوری مقایسه معناداری کرد؟ علت این تفاوت را چگونه ارزیابی میکنید؟ ضمنا وقتی ناترازی بین تولید و مصرف وجود دارد چارهای جز استفاده از نیروگاههای قدیمی داریم؟
قریب به اتفاق نیروگاههایی که بخش خصوصی احداث کرده است (بهجز واگذاریها) از فناوریهای جدید استفاده میکنند. اغلب نیروگاههای جدید سیکل ترکیبی هستند و بازده حرارتی نیروگاههای سیکل ترکیبی با توربین گازی کلاسE، حدود 48درصد و کلاس F حدود 58درصد است. دلیل اینکه با وجود ساخت این همه نیروگاه سیکل ترکیبی، بازده کل حرارتی از جایش تکان نمیخورد این است که همچنان از نیروگاههای دولتی فرسوده با بازدهی پایین و در چرخهای آلودهکننده و پرمصرف از نظر آب استفاده میشود. این نیروگاهها از لحاظ سرمایهگذاری چند بار مستهلک شدهاند و همین که خرج تعمیر و نگهداری و حقوق کارکنان را بدهند برایشان کافی است (در واقع هزینه تبدیل انرژی ندارند؛ چون سرمایهگذاری قبلا مستهلک شده است) و مولفه سوخت هم (همان طور که قبلا توضیح داده شد) در قیمت تمامشده نقشی ندارد بنابراین، ظاهرا با صرف هزینهای ناچیز از این نیروگاهها برق دریافت میشود (به نفع وزارت نیرو که در تقابل با منافع ملی قرار گرفته است).
در منحنی بار سالانه کشور ما دو پیک وجود دارد. یکی پیک مصرف برق در تابستان و دیگری پیک مصرف برق در زمستان است که هر کدام مسائل و ابتلائات خاص خود را دارند. غیر از این دو محدوده پیک، پنج تا شش ماه از سال که مصرف کمتر است قاعدتا باید از نیروگاههای راندمان بالا استفاده کنند که این کار را نمیکنند، اگر این کار را میکردند بازده حرارتی کل از 38درصد بالاتر میرفت. اینکه چرا با وجود احداث نیروگاههای سیکل ترکیبی، هیچ اتفاقی نمیافتد به خاطر این است که نیروگاههای قدیمی کماکان مشغول تولید هستند و وزارت نیرو با اشتیاق (به دلیلی که پیش از این اشاره شد) از آنها بهرهبرداری میکند. البته هر چه مصرف بیشتر میشود، نیروگاههایی که اولویت کمتری داشتند فرصت تولید پیدا میکنند بنابراین نیروگاههای قدیمی در روزها و ساعات پیک تابستان و زمستان (با رعایت موازین قیمت تمامشده بر مبنای قیمت واقعی سوخت) به مدار تولید خواهند آمد. در یک شبکه برق، این امری پذیرفته است که هزینه تولید در ساعات پیک بیشتر از سایر زمانهاست.
اما در مورد ناترازی تولید و مصرف، باید اشاره کنم که وضعیت کنونی صنعت برق کشورمان محصول سیاستگذاریها، تصمیمات کلان و نگرش وزارت نیرو در سه دهه گذشته است. اصلا این طور نیست که بتوان برای هر کمبود، کاستی و نقصانی پشت تحریم و کمبود منابع پنهان شد، چون مشکلات همیشه بوده و افراد به این دلیل وزیر یا مدیر شدند که مشکلات را حل کنند و باید صنعت برق را در ریل درست قرار میدادند. آنچه اتفاق افتاده محصول سیاستها و تصمیمات کلان وزارت نیرو است. چون این سیاستها و تصمیمات را در بوته نقد و ارزیابی نمیگذاریم و حاضر به پذیرش و رفع اشتباهات نیستیم ناچار میشویم به تحریمها و عوامل خارجی متوسل شویم. نتیجه تمام تصمیمات، دستورالعملها، آییننامهها و روشهای وزارت نیرو در دو دهه اخیر، فراری دادن سرمایهگذار از صنعت برق بوده است.
وزارت نیرو سرمایهگذاری را تسهیل نمیکند، تقریبا تمام اختیارات را در هزاران گره پنهان در داخل دستورالعملها در دست خودش نگه میدارد و گردش کارها را بسیار طولانی و غیرموثر میکند. بعد سرمایهگذار از صنعت برق فراری شده و نیروگاه ساخته نمیشود و ناترازی پیش میآید. از طرف دیگر، قیمت سوخت برای نیروگاهها را طوری در نظر میگیریم که بازده حرارتی اهمیت نداشته باشد و در آخر میپرسیم، اگر نیروگاه راندمان 19درصد را به مدار نیاورم و خاموشی بدهم بهتر است یا اینکه بیاورم و خاموشی ندهم؟! جواب این است که باید نگرشهای غلط را تغییر داد و سیاستهای منطقی و اقتصادی را در صنعت برق که حافظ منافع ملی است پیش گرفت.
آیا روشهای فنی برای افزایش بهرهوری و روزآمد کردن نیروگاههای فرسوده وجود دارد. یا اینکه باید این نیروگاهها از مدار حذف شوند و هر چه زودتر به سمت احداث نیروگاههای جدید برویم؟
نمیتوان یک قاعده قهری برای حذف نیروگاهها مطرح کرد و شدنی نیست. به عنوان مثال یک نیروگاه سیکل ترکیبی را در نظر بگیرید که هم توربین گاز و هم توربین بخار دارد و کسی که محقق یا استاد است به نیروگاه پیشنهاد میدهد اگر این کار را بکنید بازده حرارتی نیروگاه یکدرصد بهتر میشود، نیروگاه میپرسد هزینهاش چقدر است و چقدر طول میکشد؟ مثلا اگر بگوید هزینهاش پنج میلیون یورو معادل حدود 200 میلیارد تومان است و یک درصد بازده حرارتی را بیشتر میکند، مالک نیروگاه با قیمت سوخت 25 تومان به ازای هر مترمکعب گاز حساب میکند تا ببیند یک درصد افزایش بازده چقدر باعث صرفهجویی در هزینه سوخت نیروگاه در سال میشود.
میبینم رقم صرفهجویی در هزینه سوخت ناچیز است (بهدلیل اینکه قیمت سوخت غیرواقعی است) و هزینه پنج میلیون یورویی به هیچ وجه قابل بازیافت نیست. پس پیشنهاد افزایش بازده را نمیپذیرد و میگوید همان سوخت 25 تومانی را میسوزانم. اگر قیمت سوخت واقعی باشد، صاحب نیروگاه به خودیخود و بدون نصیحت دولتمردان پیگیری خواهد کرد که بازده حرارتی نیروگاه تحت مالکیت خود را بهتر کند. پس روش فنی وجود دارد، لیکن بهدلیل بعضی ترتیبات نادرست به مرحله اجرا نمیرسد.
در حال حاضر وزارت نیرو اقدامات مختلفی انجام میدهد مثل نصب سیستم خنککنهای ورودی توربین یا گروه مپنا با نیروگاههای مختلف دارد قرارداد میبندد، توربین گاز را اصلاح و آن را ارتقا داده و یک توربین با توان تولید بالاتری تحویل میدهد. اینها پروژههای خیلی خوبی هستند و باید انجام شود که محور اصلیشان افزایش توان است و میگویند این کارها را کردیم توان توربین 12 مگاوات بیشتر شد و بازده اندکی بهبود یافت. مهم این است که 12 مگاوات را میفروشند و پولش را میگیرند، ولی بابت بازده حرارتی از نیروگاهها پولی نمیگیرند که نگران باشند. در حال حاضر 60درصد برق کشور را نیروگاههای غیردولتی تولید میکنند.
سرمایهگذار خصوصی نیروگاه میداند باید اقتصادیتر کار کند، اما ترتیبات کاری در وزارت نیرو طوری تنظیم شده که اقتصاد برق مهم نباشد. یک نیروگاه بخش غیردولتی برای اینکه بازده حرارتی را بهتر کند باید سرمایهگذاری کند و میبیند سرمایهگذاریاش خیلی سنگینتر از هزینه سوزاندن سوخت 25 تومانی است، بنابر این ترجیح میدهد سوخت را بسوزاند. تلفات زیاد انتقال و توزیع و بازده حرارتی نازل نیروگاهها و تامین سوخت با قیمت غیرواقعی همگی وجوه مختلف یک سامانه غلط است که سالهاست حاکم است و منابع ملی را هدر میدهد.
لطفا درباره تعمیرات نیروگاهی توضیح دهید که چه اقسامی دارد و به چه صورت است و طی سالها نیروگاهها برای تعمیرات با چه چالشهایی روبهرو بودند؟
دستورالعملهای بهرهبرداری و دستورالعملهای تعمیرات برای تجهیزات نیروگاه کاملا مشخص، مکتوب و در هر نیروگاه موجود است. این دستورالعملها میگویند در هر فاصله زمانی برای هر تجهیزی چه کارهایی باید انجام شود و چه اجزایی باید تعویض یا بازدید شود و سازندگان همراه با فروش تجهیزات، دستورالعملهای نگهداری، تعمیرات و بهرهبرداری را میدهند. مرجع نیروگاهها این دستورالعملهای سازندگان به اضافه دستورالعملهای ثابت بهرهبرداری توانیر است و بر اساس اینها بهرهبرداری، نگهداری و تعمیرات را انجام میدهند.
در مواردی نیروگاهها مجبور میشوند که از دستورالعملها عدول کنند. به عنوان مثال نیروگاه باید بعد از 3هزار ساعت کارکرد، توربین را باز کند و اجزایی را مورد بازرسی قرار دهد یا بعضی از اجزای مصرفی را تعویض کند. اما به دلیل کمبود برق و اولویت داشتن تامین برق، از نیروگاه خواسته میشود این بازرسی را به تعویق بیندازد و مثلا بعد از 6هزار ساعت آن را انجام دهد که این خلاف دستورالعمل سازنده است. چون برق نیاز داریم و نمیخواهیم خاموشی بدهیم این ریسک را میپذیریم. ممکن است با این کار در کوتاهمدت اتفاقی نیفتد، اما باید بدانیم از عمر مفید تجهیزات که مربوط به آینده است استفاده و آن را خرج میکنیم و بعدا اثراتش را میبینیم. نیروگاهها مکلفند دقیقا آنچه را که قاعده بهرهبرداری و تعمیرات است، انجام دهند. ولی به دلیل فشارهای ناشی از اینکه خاموشی ندهند، از عمر مفید نیروگاهها خرج میشود تا خاموشی ندهند.
... و گفتار پایانی؟
افرادی که در صنعت برق کار میکنند زحمات بسیاری را برای تامین برق مردم و صنایع متحمل میشوند. بحثهایی که مطرح شد زحمات مذکور را نادیده نمیگیرد و علاوه بر آن ناظر به دوره خاص یا افراد خاصی نیست. ما سیاستها و تصمیمات را با هدف بهبود وضعیت صنعت برق نقد میکنیم و قصدمان این نیست که افراد را زیر سوال ببریم. بسیار مطلوب خواهد بود که در پایان هر دهه، ارزیابی منصفانه و مستقلی از سیاستها و عملکرد صنعت برق صورت بپذیرد. نقاط قوت پررنگ شده و نقاط ضعف شناسایی و حتیالمقدور برطرف شود. در دهههای گذشته شاهد چنین ارزیابیهایی نبودهایم و اگر اشتباهات یا اشکالاتی در تصمیمات بوده کماکان ادامه یافته است.