بازگشت به انسان آزاد
زوبوف معتقد است که ما اکنون در عصر سرمایهداری نظارتی قرار داریم. او سرمایهداری نظارتی را نظامی اقتصادی تعریف میکند که تجربیات و رفتار انسانی را به عنوان ماده خام و به صورت مجانی دریافت میکند و اطلاعات تجاری پنهان را از آن استخراج کرده و در سازوکارهای اقتصادی متفاوت و متنوعی از این اطلاعات کسب درآمد میکند. وی این اقدام را یک کودتای از بالا توسط غولهای فناوری آمریکایی برای از بین بردن حق حاکمیت انسانی و زیرپا گذاشتن حقوق پایه و در نهایت سلب این حقوق میداند.
زوبوف مدعی است که قلمرو دیجیتال تمامی مفاهیم ذهنی ما را بازتعریف میکند، عصبانیت، خطر و خشونت به کلی معانی جدیدی پیدا کردهاند و بروز و ظهور آنها در اندیشه و دیدگاه ما با تغییرات جدی مواجه بوده است. برای مثال تا دیروز نحوه بروز خشم از طرف ما راهانداختن یک دعوای خیابانی یا داد و بیداد بود، اما امروزه عصبانیت و خشم خود را در قالب گیفها، استیکرها و ایموجیها در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذاریم. این جنس موارد اطلاعات عمیق و دقیقی از ویژگیهای شخصیتی ما را در اختیار صاحبان پلتفرمهای بزرگ و شبکههای اجتماعی میگذارد. وی مثالهای متعددی را مطرح میکند که نشان میدهد شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات مانند گوگل و فیسبوک انواع حقوق کاربران را تضییع کردهاند و بهطور گسترده ابزارها و محصولاتی خلق میکنند که باعث شوند با سرعت بیشتر و دامنه گستردهتری ادامه یابد.
همچنین وی شواهدی را مطرح میکند که در آنها شرکتهای فناوری اطلاعات بزرگ دادههای فراوان، چند بعدی، باکیفیت و متنوعی را از ما میگیرند. آنان برخی از این اطلاعات را صرف بهبود تجربه کاربری و پیشنهادهای بهتر به مشتریان میکنند، اما بیشتر اطلاعات را صرف شناختن اخلاقیات و رفتار ما میکنند. این شرکتها اطلاعات ما را وارد ماشینهای هوشمند مجهز به فناوری هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی میکنند که به راحتی پیشبینی میکنند که هر فرد در آینده نزدیک چه خواهد کرد، چه خواهد خورد، چه خواهد پوشید و چه عملی را مرتکب خواهد شد. آنها این اطلاعات را در بازاری که آن را بازار آتی رفتاری (Behavioral Future Market) مینامند، معامله میکنند. این شرکتها به طرق مختلف صدای ما، احساسات ما و ویژگیهای شخصی ما را در قالب محصولات و نرمافزارهایی که توسعه دادهاند و در قالب خدماتی که اکثرا بهطور رایگان عرضه میشوند از ما میستانند. در بسیاری موارد ما متوجه حجم اطلاعاتی که از ما گرفته میشود نیستیم و تنها نوک کوه یخ این اطلاعات را میتوانیم ببینیم و درک کنیم. این موضوع سبب شده است تا ماشینها نه تنها اطلاعات زیادی از ما داشته باشند، بلکه فعالانه اخلاقیات و انتخابهای ما را نیز بر اساس شناختی که از ما و رفتارهای ما پیدا کردهاند شکل میدهند. مشابه سیستم سرمایهداری صنعتی، سرمایهداری نظارتی بهطور مداوم در تلاش است تا رفتارهای ما را کنترل کرده و برای این موضوع ابزارهای جدید خلق کند. به اعتقاد زوبوف سرمایهداری نظارتی قصد دارد تمامی ابعاد تجارب انسانی و فردی آدمی را از وی بستاند.
زوبوف شرکت آمریکایی گوگل را سازنده و به بلوغرساننده سرمایهداری نظارتی میداند و روش گوگل را شبیه جنرال موتورز در حدود یک قرن پیش میداند که سرمایهداری مدیریتی را ابداع کرده است. با توسعه سرمایهداری نظارتی، بازیگران دیگری مانند فیسبوک و مایکروسافت نیز به این جرگه پیوستهاند.
به مدد آسان شدن تبدیل داده به پول رایج و قابل تبدیل بودن آنها به یکدیگر، مدلهای کسبوکاری مبتنی بر داده تجاری شدهاند و کسبوکارهای زیادی میتوانند بیزینسمدلهای خود را مبتنی بر این مدلهای کسبوکار جدید بنا کنند. این قابلیت تبدیل راحت داده به پول رایج یکی از اتفاقاتی است که در سالهای اخیر و با گسترش روزافزون فناوری اطلاعات امکانپذیر شده است. بیشتر شرکتهای فعال در حوزه فناوری اطلاعات و اینترنت هماکنون رقابت بیپایانی را برای کسب و استفاده از دادههای مشتریان آغاز کرده و بسیاری از استارتآپها مدل تجاری خود را بر اساس مدل تجاری گوگل و غولهای فناوری طراحی کردهاند. در این مدل تجاری، اصلیترین هدف بازار این نوع سرمایهداری دادهمحور، مردم عادی به عنوان فراهم آورندگان دادههای رفتاری و شخصی بوده و شرکتهای سرمایهگذاری علاقهمند به سرمایهگذاری در شرکتهایی هستند که قصد تغییر رفتار عادی مشتریان برای فروش کالا به ایشان را دارند.
همچنین این شرکتها به واسطه قدرت انحصاریای که در بازار در اختیار دارند شرایط را بر مصرفکنندگان تحمیل کرده و عملا حق انتخاب را از مشتری در بسیاری از موارد گرفتهاند. مقالات علمی متعددی وجود دارد که نشان میدهد سطح انحصار غولهای فناوری آمریکایی و حتی چینی بسیار فراتر از شرکتهای مطرح یک سده قبل است و ایشان سطحی از انحصار را پدید آوردهاند که تقریبا حتی کارآفرینان جدید و فرآیندهای بازار هم نمیتواند با نوآوری در محصولات و خدمات رقیب آنها شود(اکثرا توسط غولهای فناوری خریداری میشوند) بلکه تنها کنترل و مدیریت آنها در یدِ قدرت دولتهای توانمند و با اراده خواهد بود. شاید معروفترین مثال این اتفاق، انتخابات سال ۲۰۱۶ ریاستجمهوری آمریکا است که شرکت کمبریج آنالیتیکا با ساختن پروفایل شخصیتی و روانی بیش از ۲۳۰ میلیون آمریکایی و ارسال تبلیغات برنامهریزی شده برای آنان با همکاری فیسبوک موفق شد در نتیجه انتخابات تاثیر جدی بگذارد، موضوعی که هنوز که هنوز است بهطور مداوم ذهن قانونگذاران و سیاستگذاران حوزه اقتصاد دیجیتال را در آمریکا درگیر و مسحور خود کرده است.
زوبوف مطرح میکند که هزینه انقلاب صنعتی و جامعه صنعتی نابودی زمین و محیطزیست بوده، اما هزینه سرمایهداری نظارتی نابودی طبیعت و ذات انسانی است. سرمایهداری نظارتی یک فناوری نیست، بلکه منطقی اقتصادی است که از تکنولوژی سوءاستفاده کرده و نوعی از بازار جدید را خلق میکند که تا قبل از دیجیتالی شدنِ دنیای انسانی امکانپذیر نبوده است. در حقیقت در اینجا ما شاهد بسط منطق سرمایهداری صنعتی و عقلانیت صوری، اما در قالبی جدید و نوین هستیم. این نکته اهمیت فراوانی دارد؛ چرا که سرمایهداران نظارتی تمام تلاش خود را میکنند تا این اتفاقات را نتیجه بدیهی و منطقی استفاده از فناوری نشان دهند. اریک اشمیت، مدیرعامل سابق گوگل در پاسخ به این سوال که چرا گوگل اطلاعات جستوجوهای انجام شده را تا ابد حفظ میکند، گفت: «حقیقت این است که موتورهای جستوجو شامل گوگل بعضی مواقع این اطلاعات را حفظ و نگهداری میکنند.» این دقیقا همان فریب سرمایهدار نظارتی است. به باور زوبوف، حقیقت این است که موتور جستوجوی گوگل، اطلاعات را نگه نمیدارد، بلکه منطق پشت سرمایهداری نظارتی این کار را انجام میدهد و این فریبهای پنهان تلاش میکنند تا این نوع اقدامات را غیرقابل پیشگیری نشان دهند در حالیکه تمامی این اقدامات تنها بر اساس منافع تجاری شرکتها و مدلهای کسبوکاری آنها صورت میگیرد.
وی در پایان نتیجه میگیرد سرمایهداری نظارتی هم اکنون بخش قابل توجهی از زندگی ما را درنوردیده است و جوامع بشری باید هر چه سریعتر نسبت به این شرایط واکنش نشانداده و از طریق جنبشهای سیاسی مانع پیشرفت آن شوند و انسانها فردیت و آزادی خود را در برابر چنین ساختاری بازکسب کنند، پیش از آنکه دیر شده باشد.