«گاردین» شانس جهان برای کنترل تخریبگری صنعت نفت را بررسی کرد
تغییرات اقلیمی و لزوم ملیسازی غولهای نفتی
آنها در مقاله خود استدلال کردهاند که شرکتهای خصوصی نمیتوانند و نمیخواهند به برنامهها و اهداف زیست محیطی پایبند باشند و به تخریب سیاره ما ادامه میدهند و به همین دلیل میتوان به گزینههای دیگری مانند ملی کردن غولهای نفتی توجه کرد. این دو چهره آکادمیک با تمام نقدهایی که به عمومیسازی شرکتها دارند، معتقدند که تنها شانس احتمالی برای کسب موفقیت در کنترل صنعت نفت، خارج کردن غولهای نفتی از دست سهامداران خصوصی است.
چرا غولهای نفتی خصوصی قابل اعتماد نیستند؟
ماه اخیر برای غولهای نفتی ماه بدی بود و دادگاهی در هلند حکم داد که شل باید تا سال ۲۰۳۰ انتشار کربن خود را ۴۵ درصد کاهش دهد. این تصمیم سختگیرانه دادگاه در برابر مقررات ناکارآمد کنونی باعث خوشحالی فعالان اقلیمی شد. از سوی دیگر سهامداران اکسون موبیل، شورون و کونکو فیلیپس هم برای تحت فشار قرار دادن شرکتهای خود در راستای حرکت به سوی اهداف اقلیمی، دست به شورش علیه هیاتمدیرهها زدند. حالا شرکتهای خصوصی نفت و گاز تحت فشار شدیدی قرار دارند، در سال گذشته قیمت نفت سقوط بیسابقهای را تجربه کرد و بسیاری از شرکتها را در مرز ورشکستگی قرار داد و حالا آژانس بینالمللی انرژی هم خواسته است که پروژههای جدید حفاری را متوقف کنند. سیاستمداران نیز برای اینکه شرکتهای نفتی در «آینده دنیای کمکربن» کماکان کنترل نفت و گاز و سود حاصل از آن را در اختیار داشته باشند و به فعالیتهای مخرب زیست محیطی خود ادامه دهند، میگویند این شرکتها باید به شرکتهای مدیریت کربن تبدیل شوند.
نویسندگان این مقاله اعتقاد دارند که رای دادگاه و فشار سهامداران نمیتوانند به اندازه کافی کارآمد باشند و شل نیز نباید به یک شرکت مدیریت کربن تبدیل شود، بلکه مانند تمام شرکتهای خصوصی نفتی دیگر نباید وجود داشته باشد. آنها ساختار سیاسی شرکتهای نفتی را مشکل اصلی عدم پایبندی آنها به نجات محیطزیست میدانند که با تسلطی مستبدانه و خصوصی بر سرعت و حجم تولید نفت و گاز، بازیگران تعیین کننده مهمی در انتشار آلایندهها به حساب میآیند. عدم پاسخگویی و پنهان کردن نقش خود در قبال تخریب محیطزیست به کمک نفوذ سیاسی بسیار قدرتمندی که دارند، سیاست مشترک غولهای نفتی بوده است.
همچنین باید توجه کرد این شرکتهای خصوصی در تمامی این سالها کسبوکار همواره ناموفق خود را با سیستم پیچیدهای از یارانههای دولتهای ملی و بینالمللی اداره کردهاند. آنها در شرایطی تمام سود و درآمد تولید نفت و گاز را خصوصیسازی کردهاند که هزینههای مالی، زیست محیطی و اجتماعی آن را بر دوش کل جامعه انداختهاند. نویسندگان مقاله با اشاره به اینکه پیامدهای عملکرد مخرب این شرکتها توسط پول مالیاتدهندگان جبران میشود و نوشتهاند: همچنین این شرکتها تاکنون موارد بسیار متعددی از مشارکت در نقض حقوق بشر و تخریب گسترده محیطزیست در کارنامه خود داشتهاند و حالا از تغییر شرایطی سیاسی هراسان شدهاند و استراتژی روابط عمومی و تبلیغات خود را بر این اساس چیدهاند که در یک جهان «سبز» هم باید شرکتهای خصوصی نفتی حضور داشته باشند. اوتایو و بوزوا معتقدند که برای نجات جامعه بشری باید نقشی مهم در آینده جهان، برای کارگران، مهارت و دانش آنها به همراه تجهیزات و زیرساختهای این شرکتهای خصوصی در نظر گرفت، اما هیچ نقشی در آینده نباید برای خود این شرکتهای سوداگر نفتی خصوصی وجود داشته باشد. نگارندگان میگویند که تحت مدیریت خصوصی، این غولهای نفتی در بهترین حالت تا زمانی که برایشان ممکن باشد، در برابر وظایف خود شانه خالی میکنند و اجرای سیاستهای اقلیمی را به تعویق خواهند انداخت و نهایتا هم دهها هزار کارگر را اخراج خواهند کرد و سایتهای استخراج آلاینده را برای بشر به جای خواهند گذاشت. شاید به همین دلیل است که کودتای سهامداران اکسون، چندان ربطی به محیطزیست ندارد و بیشتر به ضررهای میلیاردی فصلی این شرکت مرتبط است.
شانس ملیسازی بزرگان صنعت نفت
برای توقف شرکتهای نفتی بزرگ، نباید توجهها تنها به درآمدزایی آنها محدود شود. به همین دلیل نیز شاید دولتهایی مانند هلند در صورتی که شرکت نفتی مانند رویال داچ شل را تحت کنترل خود داشته باشند، بتوانند به شکل بهتر سیاستهای کربن زدایی را دنبال کنند. نگارندگان مقاله گاردین میگویند حالا وقت آن رسیده که غولهای نفتی را ملی کرد. البته آنها به این نکته در مقاله خود معترفند که مالکیت عمومی بر شرکتهای نفتی هیچگونه تضمینی برای بهتر شدن عملکرد شرکتها ندارد. در واقع سه چهارم ذخایر نفت جهان متعلق به شرکتهای دولتی و ملی است نه شرکتهای خصوصی و آنها هم در برابر فساد مصون نیستند، اما استدلال نگارندگان بر این اساس است که مالکیت عمومی جادو نمیکند، اما از آن دفاع میکنند چرا که تنها شانس باقی مانده است.
شرکتهای خصوصی تنها به غنیتر کردن سهامداران خود میاندیشند و برای این کار شرکتهای نفتی نیاز دارند تا جای ممکن تولید خود را ادامه دهند و از تعهدات اقلیمی فرار کنند، به همین دلیل است که در این مورد راهحلهای مبتنی بر بازار نمیتواند به بهتر شدن وضعیت کمکی کند و چه بسا که اینجا بازار خود اساسیترین مشکل است.
اوتایو و بوزوا باور دارند با توجه به تجربه شکست خورده شل درباره سیاستهای اقلیمی، باید سازمانهای دولتی را درگیر این امر کرد و به آنها فشار آورد که بیشتر از منافع مالی به منافع اجتماعی توجه کنند. آنها میگویند که دولتها میتوانند با این کار از سیل بیکاری کارگران این شرکتها هم جلوگیری کنند و با استخدام کارگران نفتی از توانایی آنها برای تغییر زیرساختها و گذار انرژی استفاده کنند. در پایان مقاله گاردین نیز گفته شده است که ملی شدن غولهای خصوصی نفتی، بهترین شانسی است که جهان برای از بین بردن فاجعه زیست محیطی در حال رخ دادن و از رده خارج کردن صنعت خودسر نفت دارد.