چرا پروژه صادرات گاز ایران به پاکستان کلید نخورد؟
تاوان بیعملی در دیپلماسی انرژی
براساس اخبار منتشر شده، تکمیل خطلوله صادرات گاز ایران به همسایه شرقی، یکی از محورهای مذاکرات محمدجواد ظریف با نخستوزیر پاکستان و مشاور امنیت ملی نخستوزیر بوده است. مذاکرهای از این جنس یکبار دیگر و در سال ۹۲ نیز میان ظریف و سرتاج عزیز، مشاور نخستوزیر پاکستان در امورخارجه و امنیت ملی در تهران انجام شده بود اما نتیجهای در پی نداشت تا سرنوشت احداث خط لولهای ۷۸۵ کیلومتری که قرار بود برای پاکستان روزانه ۵/ ۲۱ میلیون مترمکعب گاز به همراه داشته باشد و برای ایران یک بازار ۲۵ ساله، همچنان در هالهای از ابهام قرار داشته باشد. هرچند اتمام خط لوله صادرات گاز ایران به پاکستان(آیپی) با چالشهای فراوانی از سوی این کشور و حامیان سیاسی-اقتصادیاش همراه است؛ با این حال ورود دیگر بار ایران به پروژه آیپی در سطح وزارت خارجه، این خوشبینی را به همراه دارد که سرانجام «دیپلماسی» گره از مشکلات این پروژه باز کند.
امیدواری به اثرگذاری «دیپلماسی» در پیشبرد اهداف صادراتی در صنعت نفت و گاز در حالی همواره از سوی کارشناسان مطرح بوده است که کمرنگ بودن این راهبرد در بدنه صنعت نفت و گاز تاکنون زیانهای فراوانی برای کشور به همراه داشته است. از نگاه کارشناسان موضوع انرژی بهخصوص در خاورمیانه، تنها موضوعی اقتصادی نیست و ابعاد سیاسی گوناگونی نیز دارد. بنابراین همکاری وزارت خارجه و وزارت نفت، در بسیاری از موارد میتواند اثرگذار و پیشبرنده باشد. با این حال تجربهای که در قراردادهای مختلف به دست آمده است، نشان میدهد همواره یکی از این دو نگاه بر دیگری غالب بوده و همین عامل نیز مانع از اجرای بسیاری از قراردادها چه در زمینه توسعه صنعت نفت و گاز و چه در زمینه صادرات شده است.
برای مثال در پروژهای همچون کرسنت، در حالی مخالفان بر ارزانفروشی گاز بهعنوان موضوعی اقتصادی (که هرگز از سوی مخالفان به شکل دقیق اثبات نشد) تاکید داشتند که ابعاد سیاسی صادرات گاز به امارات و همراه کردن این کشور با سیاستهای ایران در منطقه نادیده انگاشته شد. توقف طرح فروش گاز به نروژ نیز از دیگر نمونههایی است که اخیرا رقم خورد. در این ماجرا، در حالی ایران میتوانست تجربههایی در تولید الانجی و ورود به بازار صادراتی آن داشته باشد که برخی مخالفتها که با نگاه نادرست اقتصادی همراه بودند؛ مانع از اجرای این طرح شده و مسوولان اجرایی نیز در مقابل این فشارها کوتاه آمدند.
قرارداد احداث خط لوله آیپی مثال دیگری در این زمینه است. از نگاه محمدصادق جوکار، کارشناس ارشد اقتصاد انرژی در موسسه مطالعات بینالمللی انرژی ورود وزیر امورخارجه کشورمان به این پروژه در حالی گامی مثبت بهشمار میرود که بهنظر میرسد چنین اقدامی باید مدتها قبل انجام میشد تا به نحوی از فشار سیاسی عربستان به پاکستان برای معطل نگه داشتن این پروژه، کاسته میشد. عربستان در حالی با اقناع پاکستان موانع فراوانی برای اجرای خط لوله آیپی ایجاد کرده و از طرفی با حمایتهایش احداث خط لوله تاپی را بهعنوان پروژه رقیب تسهیل کرده است، که به خوبی میتوان اهداف سیاسی نهفته در تلاشهایش برای تغییر مسیر انرژی در منطقه را درک کرد.
از تمام این اتفاقات میتوان اینگونه برداشت کرد که جای خالی دیپلماسی انرژی، تاکنون ایران را از درآمدهای ارزی و دستاوردهای سیاسی بیشتر در منطقه محروم کرده است. از همینرو است که جواد یارجانی، رئیس اسبق امور اوپک وزارت نفت در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» بر این نکته تاکید دارد که «در زمینه نفت و گاز نگاه ما نباید تنها تامین نیاز داخل باشد زیرا انرژی که ما در اختیار داریم برای همسایگان ما نیز اهمیت دارد و ما باید به شکلی برنامهریزی کنیم که کشورهای اطراف به انرژی ما احتیاج داشته باشند.» از نگاه یارجانی مساله امنیت ملی موضوعی است که ما میتوانیم با صادرات سوختهای فسیلی به کشورهای همسایه، به خوبی آن را تامین کنیم. بنابراین میتوان دریافت تلاش بیقفه عربستان و آمریکا برای کاستن از صادرات نفت و گاز تنها با هدف فشار اقتصادی انجام نمیشود و ابعاد سیاسی آن نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
صلحی که برقرار نشد
اما صادرات گاز ایران به پاکستان که برای سالها با تاخیر همراه شده، بخشی از پروژه عظیم «خط لوله صلح» است. طبق توافقات سهجانبه اولیه، قرار بر این بود که گاز ایران از پارسجنوبی به پاکستان و از آنجا به هند فرستاده شود. اما پس از آنکه در سال ۲۰۰۹ به دلایلی از جمله فشار آمریکا و همچنین تردیدهای هند نسبت به کافی بودن تراز گازی ایران، این کشور مذاکرات سهجانبه را ترک کرد؛ نام پروژه از «صلح» به «آیپی» تغییر یافت تا تنها ایران و پاکستان درگیر آن باشند. به این ترتیب پس از خروج هند، خط لولهای که قرار بود با طول ۲۷۰۰ کیلومتر روزانه ۹۰ میلیون مترمکعب گاز ایران را برای ۲۵ سال به هند برساند، به ۷۸۵ کیلومتر کاهش یافت. پس از تغییراتی که در پروژه خط لوله صلح ایجاد شد، ایران و پاکستان در سال ۸۸ قراردادی به امضا رساندند که بر اساس آن فروردین سال ۹۳ بهعنوان نقطه شروع صادرات گاز ایران به پاکستان در نظر گرفته شد. حالا سه سال از موعد تعیین شده برای بهثمر رسیدن این پروژه پرحاشیه میگذرد. طی تمام این سالها ایران در حالی به تعهد خود برای تکمیل خط لوله در داخل مرزهای کشور وفادار بوده که پاکستان از سال ۲۰۱۵ منابع احداث بخش داخلی خط لوله آیپی را از بودجههای سالانهاش حذف کرد.
مشکلات سیاسی و اقتصادی از سمت پاکستان در شرایطی همواره سد راه اجرای خط لوله آیپی بوده است که حالا حضور این کشور در پروژه رقیب، یعنی خط لوله تاپی، مشکلات صادرات گاز ایران به این همسایه شرقی را بیش از پیش پیچیده کرده است. از نگاه جوکار، پیگیری پروژه آیپی از سوی ظریف در روزهایی که کلنگ پروژه تاپی از سوی کشورهای ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند به زمین خورده است، نشان میدهد ایران ضرورت حفظ این بازار صادراتی را بیش از هر زمان دیگری احساس کرده است. خط لوله تاپی در حالی میتواند نقش پررنگی در تامین گاز بخشهای شمالی پاکستان داشته باشد که این کشور برنامههایی برای تامین گاز بخشهای جنوبی از طریق واردات الانجی از قطر نیز در سر دارد. این در حالی است که قرار بر این بوده که گاز صادراتی ایران به ایالتهای جنوبی بلوچستان و سند در پاکستان نیز برسد. به این ترتیب با توجه به برنامههایی که پاکستان برای تامین گاز دارد، جوکار عقیده دارد چنانچه پروژه احداث خط لوله آیپی طی دو یا سه سال آینده تکمیل نشود، اراده پاکستان برای اجرای تعهداتش ضعیفتر و سستتر از قبل خواهد شد.
اما اجرای پروژهای در این ابعاد، که میتوانست صادرات گاز ایران را به مدت ۲۵ سال تضمین کند، چرا با وقفهها و گرههای بیشماری همراه شد و از طرفی چرا ایران با وجود بدعهدیهای پاکستان هیچگاه علیه عملکرد این کشور در داوریهای بینالمللی طرح دعوا نکرد؟ در این میان نقش پاکستان در ایجاد مشکلات چه بوده و ایران چه سهمی در تاخیرها داشته است؟ و سوالی که در نهایت مطرح میشود این است که با وجود چالشهای بیشمار داخلی و خارجی، آیا سرانجام گاز تولید شده در پارس جنوبی در خط لوله آیپی جاری خواهد شد؟
یک پروژه و هزار چالش
سفر ظریف به پاکستان در روزهای گذشته در حالی در صدر اخبار داخلی و خارجی قرار داشت که نام پروژه آیپی از این اخبار جدا نبود. از نگاه کارشناسان، رایزنی وزیر امور خارجه کشورمان برای پیگیری تکمیل این خط لوله به خوبی نشان میدهد نگاه به این پروژه بیش از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی است. این موضوع زمانی جدیتر به نظر میرسد که مشخص میشود ایران با وجود احداث خط لوله از عسلویه تا ایرانشهر در شرق استان سیستان و بلوچستان، ۹۰ کیلومتر باقیمانده تا نقطه صفر مرزی را تکمیل نکرده است. اهمیتی که در این نکته نهفته است؛ به این بازمیگردد که اگر ایران خط لوله را در سمت خود تا نقطه صفر مرزی به پیش میبرد، میتوانست علیه پاکستان به علت پایبند نبودن به تعهداتش شکایت کند. به این ترتیب با نرسیدن بخش کوتاهی از این خط لوله به نقطه صفر مرزی، ایران عملا نمیتواند از بند Take Or Pay که در قرارداد گنجانده شده است، استفاده کند. طبق این بند از روزی که گاز ایران به نقطه صفر مرزی با پاکستان برسد پاکستان دو راه پیش رو دارد؛ یا این گاز را از طریق خط لوله دریافت کند یا خسارت ناشی از عدم دریافت را بپردازد. آنطور که منابع دیپلماتیک پاکستان اعلام کردهاند، خسارت ناشی از بدعهدی پاکستان، چیزی حدود یک میلیارد دلار برآورد میشود.به این ترتیب میتوان اینگونه نتیجه گرفت که ایران علاوه بر عملکرد نامناسب در زمینه دیپلماسی انرژی در برخی زمینههای فنی نیز عملکرد خوبی از خود به جای نگذاشته است. تمام این اتفاقات در حالی رقم خورده که به گفته منابع آگاه، شواهد نشان میدهد عربستان نه تنها در مسیر اجرای قرارداد سنگاندازی کرده است بلکه به پاکستان اعلام کرده در صورت شکایت ایران، غرامت این کشور را نقدا پرداخت خواهد کرد.
درچنین شرایطی و با وجود اینکه جواد ظریف بار دیگر وارد بحث پروژه آیپی شده است؛ کارشناسان عقیده دارند تنها در صورتی میتوان به احداث خط لوله در سمت پاکستان امیدوار بود که در انتخابات آینده، حزب مردم بار دیگر قدرت را در دست بگیرد. به قدرت رسیدن حزب مردم از این جهت اهمیت دارد که رهبر این حزب، آصفعلی زرداری، فردی است که قرارداد صادرات گاز ایران به پاکستان، در زمان ریاستجمهوری او رقم خورد. با وجود تمایلی که زرداری به احداث این خط لوله داشت، در سال ۲۰۱۲ و زمانیکه قرار بود او بهعنوان رئیسجمهور پاکستان برای امضای تفاهمنامه سرمایهگذاری با ایران در زمینه خط لوله صلح به تهران کند، سفر او تحت فشار آمریکا لغو شد. آمریکا در آن زمان مشخصا به این نکته اشاره میکرد که به نفع پاکستان است که برای تامین انرژی، در پروژههای پیشنهادی این کشور شرکت کند. به این ترتیب به نظر میرسد حتی اگر حزب مردم در پاکستان روی کار بیاید، همچنان فشارهای خارجی از سوی آمریکا و عربستان بر دولت پاکستان ادامه داشته باشد. به این ترتیب نقطهای که همچنان با اهمیت به نظر میرسد، دیپلماسی انرژی و تلاش در این زمینه برای پیشبرد اهداف است.
خط لوله صلح آرزو باقی میماند؟
اما تلاشهای دیپلماتیک برای به سرانجام رساندن صادرات گاز ایران به پاکستان در حالی همچنان از سوی ایران و پاکستان ادامه دارد که برخی کارشناسان نگاهی کاملا متفاوت به این ماجرا دارند. محمود خاقانی، کارشناس حوزه انرژی در این زمینه عقیده دارد «در تمام برنامههایی که برای صادرات گاز ایران از طریق خط لوله یا الانجی به کشورهای منطقه و اروپا وجود دارد، باید بازنگری شود زیرا ما الان در دوران جدیدی نسبت به زمانی قرار داریم که این برنامهریزیها انجام شده بود.»
خاقانی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» به این نکته تاکید میکند که «ایران باید در زمینه انرژی تحولاتی را که در دنیا در حال رخ دادن است ببیند.» این کارشناس حوزه نفت و گاز در ادامه میگوید: در ایران بحرانهای داخلی که ما خودمان برای دولت وقت ایجاد میکنیم، فرصت هرگونه برنامهریزی میانمدت یا بلندمدت را از مسوولان میگیرد، به این ترتیب نمیتوان امیدوار بود مسالهای همچون صادرات گاز با برنامهای روشن همراه باشد. خاقانی در ادامه با اشاره به اشتباهات رایج، مانند تلاش نمایندگان مجلس برای تثبیت قیمت حاملهای انرژی میگوید: تا زمانیکه قیمتها پایین نگه داشته شوند، هیچ فردی چه در سطح خانگی و چه در سطح صنعتی، انگیزهای برای استفاده بهینه از انرژی نخواهد داشت. این کارشناس عقیده دارد تا زمانیکه وضعیت مصرف در کشور به علت ارزان بودن انرژی به شکل لجامگسیخته ادامه داشته باشد و از طرفی مشخص نباشد که در آینده چه میزان از گاز یا برق تولید شده به شکل ظرفیت اضافه در دست خواهد بود، نمیتوان به صادرات آنها امیدوار بود.
فقدان دیپلماسی انرژی در بخشی از صحبتهای خاقانی هم بازتاب دارد. آنجا که این کارشناس به این نکته اشاره میکند که «شاید بهتر بود گاز ترکمنستان به جای ارسال از طریق مسیر افغانستان و پاکستان به هند، به ایران میآمد تا از طریق سوآپ به دست مشتریانش میرسید.» رقم خوردن این اتفاق تنها در صورتی میسر بود که ایران بهعنوان کشوری که در خط لوله صلح حضور داشت، از یک دستگاه دیپلماسی قوی در زمینه انرژی برخوردار بود تا با استفاده از آن مسیر انرژی را در منطقه تعیین میکرد.
با این وجود، حالا پروژه خط لوله صلح سالها است که کارآیی خود را از دست داده و «تاپی» به نوعی جایگزین آن شده است. در چنین شرایطی، خاقانی عقیده دارد ایران باید برای ۱۰سال آینده برنامهای داشته باشد که بر اساس آن مشخص باشد نیاز ما به گاز یا برق چقدر خواهد بود. در این صورت میتوان به جای صادرات گاز، به تولید و صادرات برق پرداخت. این کارشناس انرژی در توضیح بیشتر میگوید: اگر ایران به جای گاز روی صادرات برق به پاکستان تمرکز میکرد، هم هزینه و ریسک نگهداری لولههای گاز را نداشت و هم به علت درگیر بودن تعداد زیادی از مردم با برق، امکان قطع آن از سوی دولت پاکستان وجود نداشت و صادرات آن به نوعی تضمینشده بود. به این ترتیب خاقانی عقیده دارد «ما باید سیاستهای جدیدی را تعریف کنیم و برای آنها قانون تعریف و تصویب کنیم تا از این سردرگمی که حالا اسیر آن هستیم، نجات پیدا کنیم و پروژههایی مانند خط لوله صلح برایمان در حد یک آرزو باقی نماند.»
ارسال نظر