ناسیونالیسم نوظهور تولید نفت و گاز

دنیای اقتصاد: هنوز یک ماه از روی کار آمدن رئیس‌جمهور جدید آمریکا نمی‌گذرد که سیاست‌های عجیب و افراطی او باعث شده‌اند که کارشناسان اقدامات مختلف او را هر روز از منظری جدید بررسی کنند. در این میان، دونالد ترامپ وعده‌های فراوانی برای افزایش خوداتکایی آمریکا به تولید انرژی و قطع وابستگی از کشورهای خارجی تولیدکننده نفت و گاز داشته و دارد که با اجرایی شدن آنها، تغییرات فراوانی در بازار و همچنین ژئوپلیتیک نفت خام ایجاد خواهد شد. بر این اساس تولید منابع انرژی فسیلی برای ترامپ اهمیتی دو‌گانه دارد؛ از یکسو وی معتقد است که ذخایر گسترده نامتعارف نفت و گاز این کشور دارای ارزشی معادل ۵۰ تریلیارد دلار است که توسعه هرچه بیشتر آن از طریق کاهش محدودیت‌های قانونی و مالی می‌تواند منجر به ایجاد میلیون‌ها شغل و افزایش ۳۰ میلیارد دلاری سالانه دستمزدها در ایالات متحده شود. از سوی دیگر، ناسیونالیسم تولید منابع داخلی نیز برای ترامپ اهمیت راهبردی دارد زیرا به اهداف وی در زمینه «کسب استقلال انرژی» و «کاهش واردات نفت از کشورهای اوپک و دیگر کشورهای دشمن منافع ایالات متحده» کمک می‌کند.

بر‌اساس گزارشی که موسسه بین‌المللی مطالعات انرژی در این زمینه تهیه کرده است، در رابطه با موضوع نخست، اهداف ترامپ تنها به به تولید نفت و گاز منحصر نبوده و همان‌گونه که او قبلا وعده داده بود، شامل تغییر «سیاست‌های ضدزغال سنگ اوباما» نیز خواهد شد. این موضوع در شرایطی قرار است از سوی ترامپ دنبال شود که تولید زغال‌سنگ ایالات متحده از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ با کاهش تولید ۵۰درصدی مواجه بوده که بیشترین کاهش تولید یکی از حامل‌های فسیلی تولید انرژی ایالات متحده در ۵۰ سال اخیر است. مهم‌ترین ابزاری که دولت ترامپ در این زمینه دارد نخست کاهش مالیات‌ها در زمینه تولید است که بنا به نظر وی تا ۱۰ دلار در هر بشکه به هزینه‌های تولید نفت تولید داخل می‌افزاید. ابزار دیگر اعطای مجوزهای اکتشاف و تولید در ۶۵۰ میلیون جریب زمین‌های فدرال است که در سال ۲۰۱۴ به ترتیب فقط ۱۴ و ۲۱ درصد تولید گاز و نفت ایالات متحده را به خود اختصاص داده و پتانسیل گسترش فوق‌العاده‌ای دارند. دیگر اقدام، حذف دستور‌العمل‌های زیست‌محیطی هزینه‌زا و نهایتا کمک به توسعه فناوری‌های نوین برای کاهش هزینه تولید سربه‌سری منابع نامتعارف داخلی است.

به‌نظر دولت ترامپ، تعهدات رژیم‌های آب و هوایی بین‌المللی نظیر COP۲۱، در تعارض با امنیت ملی ایالات متحده قرار دارد، این اعتقاد در حالی وجود دارد که اولویت وی تحقق اهداف ملی حتی به قیمت زیر پا گذاشتن تعهدات بین‌المللی است. از همین رو است که ترامپ طرح Clean Power Plan CPP اوباما برای افزایش ۳۰درصدی تولید برق از منابع تجدید‌پذیر همراه با کاهش سهم زغال‌سنگ از تولید برق را رد می‌کند. از نظر ترامپ، تهدیدات آب و هوایی و روند فزاینده بلایای طبیعی ناشی از گرم شدن کره زمین بر خلاف نظر ارنست مونیز - وزیر انرژی دولت اوباما- نه تهدید «واقعی » است و نه تهدید «فوری».

بازی سیاسی با تجارت انرژی

برخلاف رویکردهای اعلامی ایالات متحده که سال‌ها در انتقاد از اوپک، بر ایده تجارت و جریان آزاد انرژی بر‌اساس مولفه‌های اقتصاد بازار تاکید می‌کرد، دولت ترامپ معتقد به ابزار سیاست‌های تعرفه‌ای برای کاهش واردات انرژی از کشورهای به تعبیر خود «دشمن منافع ایالات متحده» و «اوپک» است. افزایش تعرفه بر واردات نفت مکزیک، طرح کاهش واردات از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و در مقابل آن افزایش واردات نفت کانادا از طریق احداث خط لوله کی‌استون از مهم‌ترین ابعاد رویکرد جدید انرژی ترامپ به شمار می‌رود. این رویکرد سیاسی به تجارت انرژی منجر به تشویق حداکثر تعاملات بین کشورهای OECD با OECD در گذشته نیز در کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۱۵ مطرح شده بود.

چالش‌های ترامپ برای اجرای سیاست‌های انرژی

هرچند رئیس‌جمهوری جدید آمریکا تاکید زیادی بر تحقق سیاست‌های خود در حوزه انرژی دارد، اما این تحولات به سادگی رخ نخواهد داد و با چالش‌های مختلف داخلی و بین‌المللی روبه‌رو‌ خواهد بود. نخستین چالش آسیب‌پذیری ایالات متحده از بلایای طبیعی ناشی از گرم شدن کره زمین است که منجر به مقاومت داخلی در برابر بی‌توجهی ترامپ به کاهش انتشار کربن و افزایش مصرف سوخت‌های فسیلی از سوی گروه‌های مخالف او و حامی محیط‌زیست خواهد شد. تنها در سال ۲۰۱۲، هزینه آسیب‌های اقتصادی ایالات متحده از بلایای طبیعی ناشی از گرم شدن کره زمین به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار ارزیابی شده که روند آن فزاینده است.

مخالفت‌های نهادی و قانونی دیگر چالشی است که بر سر راه ترامپ قرار دارد، به خصوص در رابطه با آزادسازی بیشتر زمین‌های فدرال و مناطق قطبی و مناطق ساحلی در اکتشاف و تولید منابع نامتعارف. آمریکا در این زمینه تجارب منفی بزرگی در گذشته داشته و آسیب‌های محیط‌زیستی نظیر نشت نفت در خلیج مکزیک را هنوز از یاد نبرده است. در کنار مخالفت‌های قانونی، مخالفت‌های اجتماعی نظیر جنبش «ضد خط لوله Anti Pipeline » نیز حائز اهمیت است. واکنش احتمالی دولت ترامپ برای مقابله با مخالفت‌های اجتماعی، تاکید بر مزایای اقتصادی ایجاد شغل نظیر ادعای صرفه اقتصادی ۴ میلیارد دلاری احداث خط لوله کی‌استون در سال خواهد بود که مشخص نیست گروه‌های مخالف آن را خواهند پذیرفت یا خیر. در ابعاد جهانی، احتمال عقب‌نشینی چین و هند از تعهدات پذیرفته آب و هوایی خود در قالب INDCهای خود نیز یکی دیگر از چالش‌ها به شمار می‌رود. این اقدام منجر به اعمال فشار جهانی بر ترامپ برای حفظ سیاست‌های همگرایانه جهانی برای مقابله با تهدیدهای نوظهور جهانی در حوزه زیست محیطی خواهد شد. لازم به ذکر است که در نشست ۲۰۱۷ داووس، یکی از ۵روند تهدید محتمل و تاثیرگذار جهانی، موضوعات زیست محیطی محسوب شده که نیازمند عزم جهانی و اقدام هماهنگ برای مقابله با آن است. نکته حائز اهمیت در گزارش نشست داووس این بود که هرچند موضوعات خاص اقتصادی و انرژی در تحلیل سلسله مراتب ۵ ریسک بالای جهانی جایگاهی نداشتند اما «نحوه عملکرد حوزه انرژی» می‌تواند منجر به ریسک‌های دیگر نظیر «مشکلات زیست محیطی» شود. به همین دلیل می‌توان پیش‌بینی کرد که فشار جامعه جهانی بر اقدامات احتمالی ترامپ در نادیده‌گرفتن دغدغه‌های زیست محیطی ناشی از مصرف انرژی‌های فسیلی پر انتشار، افزایش یافته و یکی از موانع احتمالی تحقق سیاست‌های انرژی ترامپ خواهد بود.

با تمام این تفاسیر به نظر می‌رسد که سیاست‌های نوین انرژی ایالات متحده در چارچوب سیاست‌های ناسیونالیسم انرژی ترامپ در کوتاه‌مدت اثرات مهمی بر بازار جهانی، ژئوپلیتیک انرژی، فناوری انرژی، اقتصاد جهانی و رژیم‌های کاهش انتشار کربن جهانی خواهد گذاشت، زیرا این کشور یکی از بازیگران مهم تولید و مصرف انرژی جهانی است. اما به تدریج با تحمیل واقعیت‌های ساختاری داخلی و بین‌المللی حوزه انرژی بر منافع و اهداف انرژی ایالات متحده، سیاست‌های افراطی این کشور تعدیل خواهد شد. اما آنچه می‌توان با عدم قطعیت پایین‌تری بیان کرد این است که تجاری شدن منابع نامتعارف ایالات متحده، روندهای نوینی را ایجاد کرده است که منافع راهبردی و اقتصادی همه عرضه‌کنندگان دیگر از جمله اوپکی‌ها را از ابعاد مختلف تهدید خواهد کرد و ژئوپلیتیک انرژی نوینی را برای کاهش اهمیت راهبردی هرچه بیشتر عرضه انرژی عرضه‌کنندگان سنتی از جمله اوپکی‌ها بنیان خواهد گذاشت. در مجموع باید برخی سیاست‌های انرژی ترامپ را تغییردهنده بازی دانست که کاهش تهدید‌های آن نیازمند تدوین استراتژی‌های مقابله‌ای کلان و عملیاتی حتی در کشور ما برای تامین بیشینه منافع انرژی ایران است. به نظر می‌رسد تهدید مهم‌ترین شاخص امنیت انرژی عرضه‌کنندگان یعنی امنیت تقاضا، با اهتمام ترامپ به توسعه منابع نامتعارف انرژی از طریق کاهش محدودیت‌های قانونی و مالی و فناوری برای رقابت‌پذیر کردن آن با تولید نفت متعارف در قسمت‌های پایین جهانی افزایش خواهد یافت. در این شرایط برخی اقدامات احتمالی ماجراجویانه ترامپ در سیاست خارجی نیز می‌تواند منجر به افزایش قیمت نفت و تشدید تجاری شدن منابع نامتعارف شود.