استراتژی تابآوری صنعت نفت چیست؟
راه سنگآهن پیشروی طلای سیاه
فیکلینگ میگوید وقتی تقاضا به پیک برسد و پس از آن روندی ثابت یا نزولی بگیرد، استراتژیای برنده خواهد بود که تولیدکنندگان، بازار را به جای تمرکز بر تقاضا، عرضهمحور کنند. این اتفاق در سالهای گذشته در بازار سنگآهن رخ داد. با وجود اینکه تولید فولاد رشدی پایدار داشته، اما آهن چدن که در تولید محصولات فولادی به کار میرود رشدی بهشدت کمتر از گذشته تجربه کرده است. این هماهنگی و بینش تولیدکنندگان بزرگ منجر به این شد که حتی پیش از جهش قیمتی اخیر سنگآهن، حاشیه سود غولهای این صنعت برایشان رضایتبخش باشد. به نظر میرسد نمیتوان برای بلندمدت روی رشد تقاضای نفت چین حساب باز کرد و عربستان هم با کاهش داوطلبانه یک میلیون بشکه از تولید روزانهاش برای دو ماه آینده قدمی در جهت برآورده کردن این استراتژی برداشته اما مشخص نیست که بزرگترین تولیدکننده جهان قصد ادامه چنین رویکردی را در آینده هم داشته باشد. علاوه بر این، تولیدکنندگان دیگر با رشد قیمتها به سرعت به سمت افزایش سرمایهگذاری در تولید پیش میروند و حتی همین حالا که دوره نقاهت نفت به اتمام نرسیده کشورهایی مانند امارات و عراق آمادگی جهت افزایش تولید را در دستور کار قرار دادهاند، هرچند فعلا تعهدشان به توافق کاهش تولید اوپکپلاس مانع از انجام این کار است.
پایان تقاضا، پایان شرکتهای نفتی نیست
تولیدکنندگان نفت ممکن است نگران این باشند که ۱۵۰ سال رشد بیوقفه در آستانه روندی نزولی قرار گرفته باشد اما بازار سنگآهن درسی برای آنها دارد. نفت در هفتهای که گذشت به مرز ۶۰ دلار بر بشکه رسید که بالاترین سطح یک سال اخیر به شمار میآمد چراکه در میانه امیدواری به رهایی از کووید-۱۹، موجودیهای جهانی نیز به شدت کاهش یافتهاند. با این قیمت بسیاری از تولیدکنندگان میتوانند به راحتی از عهده مخارجشان برآیند و سودده نیز باشند.
دومین کامودیتی پرمصرف دنیا یعنی سنگآهن به خوبی میتواند الگوی نفت در چگونگی رسیدگی به فراز و نشیبهای احتمالی باشد. بسیاری از تولیدکنندگان با ترس و لرز به پایان دوره طولانی رشد پایدار تقاضای نفت مینگرند. با این حال، اگر صنعت سنگآهن بتواند راهنمای خوبی برایشان باشد، باید گفت که هنوز جمله «کوچک زیباست» میتواند کارآیی داشته باشد. درحالیکه تولید فولاد در سالهای گذشته رشدی ادامهدار داشته است، بخشی از مواد خام آن که برای تولیدکنندگان سنگآهن مهم است تا حدود زیادی دچار رکود بوده است. تولید جهانی آهن چدن که یک محصول میانی آهن است و به تنهایی کاربرد ندارد اما برای محصولات فولادی استفاده میشود در یک دهه منتهی به سال ۲۰۱۲ بهطور متوسط ۲/ ۶ درصد رشد داشت. اما در ۵ سال پس از آن، سرعت این رشد به ۱/ ۱ درصد کاهش یافت. این موضوع میتوانست خبر بدی برای کسانی باشد که به استخراج معادن میپرداختند و در واقع در آن زمان هم با نشانههایی که از خشک شدن چشمه تقاضای چین ظهور کرده بود، ناقوس مرگشان به صدا درآمده بود. اما وقتی این توفان به پایان رسید و تقاضا به سطح باثباتی رسید، غولهای این صنعت یعنی بیاچپی، ریو تینتو، واله و فورتسک این کسب و کار را سودده یافتند. شرکتهای معدنی حتی پیش از بالا رفتن قیمتها در ماههای اخیر هم سود قابل قبولی را کسب میکردند. اما چه اتفاقی افتاد؟ بهترین استدلالی که در این باره مطرح میشود اینکه حالت پررونق بازار وقتی اتفاق افتاد که به جای تقاضامحور، عرضهمحور شده بود. در همین حال، اگر یک دوره کوتاه جهش تقاضا رخ دهد قیمتها بهطور مضاعفی تقویت میشوند، مانند اتفاقی که سال گذشته میلادی پیش آمد و قیمت سنگآهن به رکورد چند ساله ۱۷۶ دلار در هر تن رسید. بهطور کلی وقتی رشد تقاضا هم قوی و هم پایدار باشد، به طرز متناقضی حاشیه سود کاهش مییابد چراکه تولیدکنندگان تمام جریان پولشان را در توسعه تولید مواد خامی صرف میکنند که مصرفکنندگان به شدت دنبال آن هستند.
اگر به این شکل به موضوع نگاه کنیم، پایان رشد تقاضا آنقدرها هم بد نیست. ماشینآلات ساخته شده و مخازن توسعه یافته در زمان اوج بازار باید آنقدر توانایی داشته باشند که هرچند کندتر، بدون افزودن تولید بسیار زیاد و کاهش بودجه هزینه سرمایهای ادامه دهند. در واقع تا زمانی که تولیدکنندگان میتوانند عرضه را محدود نگه دارند، قیمتها باید در محدوده سودآور نوسان کنند. کسب و کارها پس از تسویه بدهی ایجاد شده در دوره رونق، شروع به اتخاذ تصمیمات بسیار معقولتر از روزهای پرشکوه گذشته میکنند.
راهی که نفت باید برود
از نظر فیکلینگ بهترین حالتی که برای نفت میتواند در حال حاضر پیش آید همین است. با وجود همه قدرتی که در رشد تقاضای نفت چین دیده میشود، اما نشانههای اندکی وجود دارند که مصرف سوختهای حملونقل روند صعودی خود را از سر بگیرد. تقاضای بنزین چین در ۵ سال گذشته به دلایل مختلفی افزایش یافته از جمله اینکه رشد تولید پالایشگاهی تا قسمتی به دلیل افزایش صادرات و نه رشد مصرف داخلی بوده است. کووید -۱۹ هم نشانههای اندکی از معکوس کردن این روند به دست میدهد. در حقیقت، با نگاهی به لیست محصولات پالایشگاهی مهم در چین، به سختی موردی را میتوان یافت که در یک سال گذشته رشد پایداری در مصرف تجربه کرده باشد به استثنای نفت سفید (Kerosene) که همراه با ریکاوری جزئی صنعت هوایی این کشور، بالا رفته است. این موضوع نشان میدهد به جای آنکه تقاضای مصرفکننده نهایی افزایش یافته باشد، بخشهای دیگر بهعنوان خوراک مجموعه تاسیسات پتروشیمی با رشد بیشتر مواجه شدهاند که فقط مکان صنایع پالایشی و شیمیایی را به سمت شرق آسیا تغییر داده است. فیکلینگ میگوید چشمانداز ثابت یا کاهشی شدن تقاضای نفت خام ممکن است در ابتدا به اندازهای که در گذشته گمان میرفت، برای تولیدکنندگان بد نباشد. برای مثال، عربستان سعودی ممکن است درآمد نفت باثباتتری با کاهش تولید داشته باشد به جای اینکه شیر چاههای نفتی را باز کند. این موضوع میتواند توضیح دهد چرا حالا این کشور تا این حد برای کاهش تولید اشتیاق دارد که به تنهایی بخش بزرگی از این محدودیت را به دوش میکشد. به گفته فیکلینگ، حفظ این دوره آرام در بازار به این بستگی دارد که بپذیریم دنیا تغییر کرده است. شرکتهای تولیدکننده سنگآهن سازگاری چشمگیری در امتناع از افزایش هزینه سرمایهای و رساندن آن به سطوح قبلی با وجود سودآوری بهتر در سالهای گذشته از خود نشان دادهاند که به این ترتیب، فرآیندی که عرضه را محدود و قیمت را بالا نگه می دارد، تقویت میشود. با این وجود، تولیدکنندگان نفت بسیار بزرگتر و پراکندهتر هستند. یکی از دلایلی که اوپکپلاس وجود دارد همین موضوع است. بازیگران بزرگ نفتی باید به سختی کار کنند تا محدودیت تولیدی که معدنکاران از خود نشان دادند را به منصه ظهور بگذارند. غولهای نفتی هم اگر میخواهند بیشترین درآمد را از سالهای گرگ و میش این صنعت کسب کنند، بهعنوان اولین قدم باید بپذیرند دوره نفت رو به پایان است.