مسکن و انبوه‌‏سازان

دکتر بابک حاجیان*

بر اساس آمارهای اداره ثبت احوال، سالانه ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار ازدواج در کشور به ثبت می‌‏رسد، از سوی دیگر به استناد آمارهای وزارت مسکن و شهرسازی با کمبود حدود یک میلیون و دویست هزار واحد مسکونی در کنار ۳۰ درصد استهلاک ساختمان روبه‌‏رو هستیم، بنابراین ملاحظه خواهید کرد که سالانه معادل تقریب ۵/۲ میلیون واحد مسکونی مورد نیاز کشور است که به‌‌ رغم این میزان نیاز، هنوز تمهیدات جامع آن نامشخص است. از آنجایی که در قانون متولی بخش مسکن ترسیم نشده است، دولت سعی می‌‏کند با ابعاد مختلفی به این مقوله وارد شود، در حالی که بر اساس سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور و همچنین برنامه توسعه سوم و به ویژه چهارم دولت بخش خصوصی متولی مسکن است.

در برنامه چهارم توسعه و به استناد ماده ۳۰، واگذاری زمین حذف و محور توجه مقوله اجاره‌‏داری و به تعبیری مشارکت دولتی با بخش خصوصی (انبوه‌‏سازان) بوده، این در حالی است که رویکرد برنامه دولت نهم، استناد به مبحث اجاره‌‏داری و اخیرا طرح موضوع تغییر کاربری و ایجاد فضای مسکونی در شهرهای زیر ۱۵۰ هزار نفر است.از سوی دیگر افزایش بهای زمین و مسکن ناشی از عملکرد دولت، نه تنها در بخش مسکن، بلکه در کلیه صنایع مختلف است. اصولا مسکن مقوله‌ای فرابخشی بوده و در نتیجه در صورت داشتن سیستم اطلاعات جامع از مسکن به تناسب شهرهای عمده و غیره و تحلیل استراتژیک مسکن، نسبت به تدوین قوانین متناقض و بلوغ نیافته اقدام نخواهد کرد و یک نسخه یکسان برای مسکن تدوین نکرده است.بر این اساس نوسان اقتصادی سایر بخش‌‏های اقتصادی که نقدینگی را به سمت مسکن روانه کرده است، بودجه اجرایی سال جاری دولت که اهم آن بر اعطای تسهیلات فراوان و یارانه تسهیلات که منتج نقدینگی فراوان و ایجاد تقاضای کاذب شده است و مدیریت دولت به جهت جلوگیری از افزایش نرخ کالاهای منقول، بودن بودجه به روانی نقدینگی نزد مردم به سمت بخش غیرمنقول (مسکن) که به تعبیر اقتصاددانان، بیماری هلندی نامیده می‌‏شود از جمله عوامل تاثیرگذار بر بازار مسکن بوده است.

در عین حال باید به عوامل زیر هم در مورد بحران مسکن اشاره کرد؛

- عدم تعریف و تبیین تقاضای بالقوه و بالفعل مسکن، به گونه‌‏ای که واژه مسکن تحت عنوان سر پناه به کالای سرمایه‌‏گذاری تبدیل شده است.

- ‌تناقض دستورالعمل‌‏های نهایی مختلف مترتب بر ساخت و ساز.

- نگاه کوتاه‌‏مدت دولت به بخش مسکن، زیرا که اصولا حل مقوله مسکن نیازمند یک Vission یکصد ساله دارد.

- عدم بلوغ قوانین و مصوبات هیات مدیره که متناسب با ظرف زمان و مکان و بدون توجه به تاثیر و تاثر آینده و عوامل محیطی ناشی از سایر صنایع ترسیم می‌‏شد.

- کاهش نرخ بهره بانکی به گونه‌‏ای که سپرده‌‏های مردم جبرا‌‏ از شبکه بانکی خارج و ایجاد تقاضای بالقوه مسکن می کند و از سوی دیگر رانت ناشی از دریافت‌‏کنندگان تسهیلات دولتی که عموما به لحاظ سبقت از تورم به تقاضای بالقوه مسکن گرایش می یابد.

- حذف جایگاه حاکمیتی و نظارت توسط دولت و ورود به صنعت ساخت و ساز.

- دخالت دولت در تعیین بهای کالاها و مصالح ساختمانی.

- عدم تسهیلات ۳۰ ساله و همچنین پلکانی نکردن تسهیلات مذکور.

- افزایش تقسیمات کشوری به گونه‌‏ای که یکی از عوامل اصلی افزایش بهای زمین شده است.

- ناهماهنگی بین سازمان‌‏های مترتب‌ بر ساخت و ساز.

بر این اساس است که تصور می‌شود رویکرد دولت نهم در قالب واگذاری زمین به انبوه‌‏سازان به صورت اجاره‌‏داری است که بر اساس دستورالعمل مذکور برای احداث پروژه دو سال به انبوه‌‏ساز اجازه داده می‌‏شود و بعد از احداث پروژه انبوه‌‏ساز به مدت ۵ سال متوالی واگذاری واحدهای احداثی صرفا به صورت اجاره به متقاضیان است، ضمن آن‌ ‏که به انبوه‌‏ساز تسهیلات معادل مصوبات شبکه بانکی برای مشارکت مدنی قابل تبدیل به فروش اقساطی ۱۵ ساله اعطا کند. طبق قانون اجاره‌‏داری بعد از ۵ سال اجاره‌‏داری و به عبارتی پایان سال هفتم انبوه‌‏ ساز مختار است مجددا اجاره دهد و یا به فروش برساند و در آن صورت بهای زمین را به دولت پرداخت کند. وجوهی که مردم در قانون اجاره‌‏داری پرداخت می‌‏کنند، صرفا تسهیلات مصوبی است که در حال حاضر ۵/۱۳میلیون تومان بوده که اقساط مذکور بعد از تحویل واحد که در سال سوم است، پرداخت خواهند شد. همچنین، اگر انبوه‌‏ساز بتواند ظرف دو سال پروژه را احداث کند، از ۴ درصد یارانه تسهیلات استفاده خواهد کرد. از این رو طبق قانون مذکور اگر زمین در بافت فرسوده قرار داشته باشد، درصد دیگری یارانه به تسهیلات اضافه خواهد شد، لذا باید اذعان کرد که به دلیل انبوه‌‏ساز نبودن تعاونی‌‏های مسکن ورود آنان به این‌‏گونه پروژه‌‏ها امکان‌‏پذیر نیست و به دلیل عدم تقاضای انبوه‌‏سازان در ورود به بحث اجاره‌‏داری دولت تغییر مشی داده و زمین‌‏های مورد نظر اجاره‌‏داری را به تعاونی‌‏ها واگذار خواهد کرد. با وجود تهدیدها و مشکلات موجود بر سر راه اجرای دستورالعمل اجاره‌‏داری زمین‌‏هایی که بر اثر قانون اجاره‌‏داری در اختیار انبوه‌‏سازان و یا تعاونی‌‏های مسکن قرار می‌‏گیرد، اصولا در حاشیه شهرها قرار دارد، زیرا که سال‌‏های سال سازمان زمین شهری زمین‌‏های مرغوب را به افراد موردنظر واگذار کرد، بنابراین به لحاظ پایین و اندک بودن بهای زمین در ساخت و ساز تمایلی به شراکت نداشته، از سوی دیگر واگذاری اجاره‌‏داری به صورت ۵ ساله است، در حالی‌‏که تسهیلات ۱۵ ساله است و این موضوع با توجه به ضوابط بانکی در ادبیات برداشت اصل و سود تسهیلات یک نوع خط قانونی است. در این قانون مالک انبوه‌‏ساز است و برابر قوانین تسهیلات ۱۵ ساله به نام انبوه‌‏ساز تقسیط می‌شود و اگر مستاجر قسط خود را پرداخت نکند، انبوه‌‏ساز متولی پرداخت اقساط می‌‏شود، ضمن آن ‌‏که پرداخت جرایم دیرکرد اقساط نیز به عهده انبوه‌‏سازان است، به همین دلیل در نهایت چیزی جز ضرر و زیان عاید آنان نمی‌‏شود. به ویژه در دستورالعمل جدید مبنی بر واگذاری زمین به تعاونی‌‏ها اعضای تعاونی ‏باید اقساط را به انبوه‌‏ساز داده و انبوه‌‏ساز متولی جمع‌آ‏وری اقساط و واریز به حساب بانکی ‏باشد که این موضوع با Mission انبوه‌‏ سازه‌‏ها مغایر است. مباحث مالک و مستاجر، هزینه‌‏های نگهداری آپارتمان، مدیریت مجتمع‌‏ها، مطالبات لاوصول مستاجران همه و همه بر انگیزه عدم ورود انبوه‌‏سازان به مقوله اجاره‌‏ داری افزوده است. با استناد به ماده ۳۰ برنامه توسعه چهارم دولت مکلف بود، طرح جامع شهری را تا پایان سال ۱۳۸۴ تنظیم و ارائه کند، لیکن شاهد آن هستیم که مقررات مذکور در بودجه سال ۱۳۸۶ دولت تهدیدات بخش مسکن دیده خواهد شد و صرفا در سه سال یاد شده برنامه دولت به اجاره‌‏داری با تهدیدات ایمن‌‏سازی ساختمان‌‏ها با رویکرد اختلافات شدید و طولانی وزارت مسکن و شهرسازی با وزارت آموزش و پرورش در باب موضوع کوچک نظارت ایمن‌‏سازی آن هم بدون هیچ‌‏گونه رشدی و بیمه ساختمان‌‏ها که با رویکرد گسترش خصوصی شدن بیمه‌‏ها گام‌‏های اولیه را طی می‌‏نماید.

از سوی دیگر تغییر ساختار سازمانی سازمان ملی زمین و مسکن و سازمان‌‏های مسکن و شهرسازی که منتج به سردرگمی مدیران شده است، در کنار تدوین مقررات پی در پی بدون تحلیل همانند اتصال زمین‌‏های کشاورزی متصل یا منفصل یا به صورت مجموعه‌‏ای به محدوده شهری و واگذاری به صورت ۹۹ ساله که چه هزینه زیادی ناشی از مهاجرت‌‏ها، توسعه شهری تا سیاست شهری، نگهداری مقررات شهرداری‌‏ها و غیره آن هم در شهرهای زیر ۱۵۰ هزار نفر که اصولا تقاضای مسکن بسیار کم است و عرصه‌‏های واگذاری بهای زیادی در قیمت تمام شده ندارد، به افزایش بهای مذکور دامن زده و تبعا نمی‌‏توان انتظار داشت که این مباحث در ظرف زمان کوتاه درمان شود.

با وجود زمزمه‌‏های اصلاح برنامه چهارم توسعه، تنها راهکار جلوگیری از افزایش قیمت زمین و مسکن اکتفا به برنامه چشم‌‏انداز بیست ساله کشور است. به طوری که در برنامه‌‏ای درازمدت، دولت از جایگاه حاکمیتی و اجرایی خارج و به عنوان تبیین کننده و نظارت‌‏کننده قوانین حضور یابد که در این راستا نگاه بدبینانه نسبت به بخش خصوصی باید از بین برود.

در حال حاضر با توجه به کمیت زمانی وام ۱۰ میلیون تومانی تعداد بسیار اندکی از متقاضیان موفق به دریافت این وام‌‏ها شده‌‏اند.

باید قانون و دستورالعمل مشخصی برای معاملات املاک و بنگاه‌‏ها مصوب و لازم الاجرا شود، به گونه‌‏ای که روابط مالک و مستاجر موجب ورود دولت به این بخش نیز نشود.

* مدیر عامل شرکت تامین مسکن کارگران