دردی از دردهای مهندسان مشاور
گـــروهمســکن - مهنــــدساحمدرضا قوامی، به جرات و اطمینان میتوان گفت که مقوله تاسیسات در اکثر ساخت و سازهای عمومی و خصوصی، از مجموعههای مسکونی، به نوعی بی اهمیتی یا رهاشدگی مزمن دچار شده و برخورد کارفرمایان و صاحبان پروژهها با مقوله اساسی و کلیدی مذکورهم در چند دهه اخیر، بهرغم کسب هزاران مورد تجربیات عینی تلخ برای مسوولان و صاحبان پروژهها متاسفانه اهمیت، ارزش و جایگاه واقعی مقوله تاسیسات برای آنها روشن نشده و حساسیت آن درک نشده است. برای جوامع خردگرا که از تجربیات تلخ و زیانهای ناشی از برداشتها و روشهای اشتباه خود برای اصلاح مدیریت و تصمیمگیریها استفاده کرده و با شهامت و واقعبینی، راهها و شیوههای غلط را ترک مینمایند، این واقعیت روشن و مسجل شده که در کالبد و ساختار هرگونه ساختمانی، تاسیسات، حکم روح جاری در آن را دارد. آیا تنها یک کالبد زیبا که فاقد روح متناسب و کارآمد باشد، هیچگونه ارزش کاربردی خواهد داشت؟
در پروسه طراحی و احداث هر ساختمانی، حرف آغازین را معمولا معماران زده و قدمهای اول را نیز آنها بر میدارند. اساس ماهوی معماری، تامین نیازها و عینیت بخشیدن به تعاریف و اهداف کاربردی ساختمانها است که این مهم را با هنر زیبایی شناختی خود و با محوریت منطق و به مدد تجربه به انجام میرسانند که حاصل آن ارائه تعاریف صحیح، استقرار درست، زیباییهای نمادین، تقسیمبندیهای هدفمند و ارتباطات بهینه است که به صورت مجموعهای از گزارشها و نقشهها و جزئیات اجرایی و ماکتها عرضه شده و رضایت کارفرما سرانجام تامین میشود. حرف بعدی را سازه میزند که حاصل آن استخوانبندی یا اسکلتی است منطبقبر تعاریف معماری و برپاکننده آنکه، چون متکی بر فرمولهای تخصصی، آییننامهها و ریاضیات است، غالب کارفرمایان علاقه چندانی به ورود به این مقوله نداشته و در محدوده مسوولیتهای کلی معمار، به او اطمینان میکنند.
تا اینجا، آنچه که حاصل شده فقط کالبدی است متکی بر یک اسکلت که هرچند زیبا، منطقی و مورد قبول، لیکن فاقد روح و بیجریان و غیرقابل استفاده. روشن است که آنچه به کالبد مذکور، روح، حرکت، حیات و جریان میدهد چیزی جز تاسیسات مکانیکی، الکتریکی و الکترونیکی آن نخواهد بود که بیتوجهی به آنها در عمل، آغاز گرفتاریها، مشکلات و مصائب کارفرمایان و ناکامی پروژهها است که شاهد صدها نمونه از آن بوده و هستیم.
در مقوله ساختوساز، تاسیسات، حرف آخر را میزند. حرفی که در کشور ما متاسفانه در غوغای بحثها، تصمیمگیریها، بودجهبندیها غالبا به گوشها نمیرسد و طنین ناخوش آن زمانی برگشت مینماید که کار از کار گذشته و صاحب پروژه، وارث بنایی شده در ظاهر با نمایی مطلوب و سازهای پایدار ولی در باطن غرق در انواع مشکلات کاربردی، آسایشی، ایمنی، اقتصادی و حسب آنچه که متاسفانه معمول است، بخش اعظم بودجه و زمان و توان، مصروف اسکلت و خصوصا زیبایی نماها و کیفیات اجرایی معماری شده و صاحب پروژه که اکنون با واقعیتی گران روبهرو شده، به سردرگمی گرفتار میشود که دردی است با درمان گران و مشکل و گاهی هم اصلا بیدرمان!
اکنون ببینیم که اشتباه از کجا است و چگونه شروع میشود؟
کمبود آگاهی و دید صحیح از مقوله تاسیسات و اهمیت و جایگاه واقعی آن در پروسه ساختوساز و ذهنیات ضعیف عمومی در این باره که تاسیسات را به صورت مقداری لولهکشی، کابلکشی، کانالکشی، تعدادی چراغ و کلید و پریز، مقداری شیرآلات و تعدادی هم دستگاه میپندارند که نسبت به مقولههای معماری و سازه اهمیت چندانی نداشته و در پلههای پایینی قرار دارند.
با چنین ذهنیت دور از واقعیت و مشکلآفرینی، صاحب پروژه که تمامی وجه همت خود از همه جهات را در طول ماهها و حتی سال اول مصروف معماری و سازه و تامین بودجهها و حل مشکلات بیشمار آنها کرده، غفلتا به یاد تاسیسات و تعیین تکلیف آبرسانی، فاضلاب، دفع آب باران، برقرسانی، روشنایی، میافتد که اکنون با تهمانده بودجه و زمان کمباقیمانده در شرایطی که سازه تمام شده و معماری هم به سرعت جلو میرود، چه باید بکند؟ معلوم است که چارهکار به ناچار در سرعت، ارزانی و صرفنظر کردن از بررسیهای کارشناسی و گزارشهای مقایسهای فنی، اقتصادی و انتخابهای بهینه خواهد بود!
در اینجا است که حضور نومشاوران سیار جدی میشود که کار را برای صاحب مشوش و نگران پروژه ساده نموده و با سبک و سیاق خاص خود، ظرف مدتی کوتاه و با دریافت حقالزحمهای نازل که صاحبکار را از خوشحالی به وجد درمیآورد، تعدادی نقشه بیهویت، بیتعریف، بدون جزئیات اجرایی و براساس محاسبات تخمینی، آماری یا سرانگشتی، به او تحویل میدهند و مرخص میشوند.
صاحبکار هم شادمان از اینکه بالاخره با هزینهای اندک و در اسرع وقت معضل تاسیسات را حل و فصل کرده و از معضل مشاور مجرب و زیادهخواه به سادگی و ارزانی خلاص شده، در اجرا هم سراغ انتخاب اجناس و مصالح متوسط یا ارزان و بیکیفیت و به موازات آن هم به دنبال استاد کار لولهکشی و کانالکشی و کابلکشی میرود و یا اگر خیلی هنر کند، یک پیمانکار مسوول پیدا میکند که کارها را به قول معروف سریع برایش انجام دهد تا عقبماندگیهای تاسیسات جبران شود. در اینجا با اولین قدمهای اجرایی براساس نقشههای کذایی، صدای آرشه ویولنی که نومشاور سیار کشیده درمیآید.
مسیرها مشخص و قابل تعقیب نیست، مشخصات فنی نامعلوم است. جزئیات اجرایی وجود ندارند، تقاطعها حل نشدهاند ابعاد واقعی دستگاهها و لولهها و لوازم و فضاهای دسترسی دیده نشدهاند.
بخش تراژیک قصه
نومشاور سیار کارش را انجام داده و رفته و در آخر خواهد گفت که مگر ما چقدر حقالزحمه گرفتهایم؟ جناب صاحبکار هم که شادمانی و دلخوشیاش دولت مستعجل بوده و بار دیگر به هم ریخته شده است، در اینجا دو راه بیشتر در پیش رو نخواهد داشت: یک راه
این که به روی خود نیاورده و از پیمانکار یا استادکار بخواهد که (بالاخره یک کاریش بکنند) که با این تصمیم صدای قلم و چکشها از هر طرف بلند شده و بساط تخریب و جابهجا کردن تیغهها، گود کردن برخی کفها جهت تامین ارتفاعها، تعویض مسیرها و کارهای از این دست بر پا میشود یا بالاخره همان نقشههای نومشاور سیار با کمکها و راهنماییهای تجربی استادکاران و افراد دیگر به اجرا درآمده و مشکل حل میشود و صاحبکار نفسی به راحتی میکشد و کار را به مرحله فروش یا بهرهبرداری میکشاند، یعنی این که تمام شد! غافل از این که به قول معروف:
این همه از نتایج سحر است و به زودی تاوان، پشت تاوان فرا خواهد رسید.
راه دیگر مربوط به صاحبکارانی است که با تذکرات و هشدارهای اطرافیان نسبت به آینده کار بیمناک شده و دست به دامان یک مشاور توانمند شده و چاره کار را از او طلب مینمایند. مشاور جدید هم که با رویت نقشههای موجود و بررسی اوضاع آنها نمیتواند اعتبار حرفهای خود را فدای ارزان طلبی صاحبکار بنماید، مجموعه نقشهها را مردود دانسته و پیشنهادی براساس موازین و شرح خدمات مدون و حقالزحمه مشخص ارائه میکند که به موجب آن تمامی کارهای قبلی و هزینههای پرداخت شده باطل میشود. کار میافتد به مجرایی که از اول باید میافتاد و چه دیر! این بار قراردادی با تعاریف تعهدات و وظایف روشن بسته میشود و صاحبکار با قبول پرداخت حقالزحمه واقعی به مشاور که فقط چند درصد برآورد کل کار است تاوان بیتوجهی و دست کم گرفتنهای اولیه را پرداخت میکند. تاوان اندکی که قبول پرداخت آن سرمایهای کلان را نجات داده و اعتبار صاحب پروژه را در آینده حفظ خواهد نمود.
سالها است که قصه فوق در هزاران پروژه ریز و درشت خصوصی و غیر خصوصی در انواع سازمانها شرکتها و نهادهای سراسر کشور در جریان بوده و همچنان هم هست که حاصل ملموس و محسوس آن هر سال به صورت ارقام بزرگی از هزینه تخریبها دوبارهکاریها، تغییرات و تاخیرات به بودجههای ملی و بیتالمال تحمیل شده و میشود بدون آن که تجربیات ذیقیمت حاصله که در سوابق و بایگانی هر پروژه و همچنین در خاطره کاری هر مدیر یا هر صاحبکاری مانده و همگی هم دیر یا زود به فراموشی سپرده میشوند، به صورت دستاورد یا تجربیاتی مدون به مدیران یا صاحبکاران دیگر در کشور منتقل شده و در برابر چنین حجم عظیمی از ضررها و زیانهای مستمر در حوزه ساخت و سازهای کشور لااقل یک خرد یا باور جمعی پدیدار شود که از تکرار این بیتوجهیها و دستکم گرفتنهای مقوله تاسیسات و خسارات زیان بار آنها در کل کشور جلوگیری به عمل آید.
ارسال نظر