از واکمن تا هالومن
کمبود رهبران تاثیرگذار تهدید امروز شرکتهای ژاپنی
واکمن، سبک گوش فرا دادن به موسیقی را در جهان دگرگون ساخت و به همه این امکان را داد تا در حال راه رفتن یا دویدن به آهنگهای دلخواه خود گوش دهند. با این همه، تولید این دستگاه پخش موسیقی قابل حمل در ژاپن متوقف شد و خط تولید آن به چین منتقل شد. صرفنظر از اینکه چرا شرکت سازنده واکمن یعنی سونی از تولید این محصول پرطرفدار دست کشید و این عرصه را به رقبایی چون آیپد و همچنین تلفنهای هوشمند واگذار کرد باید به یک واقعیت تحسین برانگیز درباره واکمن توجه خاصی کرد و آن اینکه بیش از ۲۲۰ میلیون دستگاه واکمن طی چند سال در سرتاسر جهان به فروش رسید که در تاریخ فناوری رقمی کم نظیر به حساب میآید.
واکمن، سبک گوش فرا دادن به موسیقی را در جهان دگرگون ساخت و به همه این امکان را داد تا در حال راه رفتن یا دویدن به آهنگهای دلخواه خود گوش دهند. با این همه، تولید این دستگاه پخش موسیقی قابل حمل در ژاپن متوقف شد و خط تولید آن به چین منتقل شد. صرفنظر از اینکه چرا شرکت سازنده واکمن یعنی سونی از تولید این محصول پرطرفدار دست کشید و این عرصه را به رقبایی چون آیپد و همچنین تلفنهای هوشمند واگذار کرد باید به یک واقعیت تحسین برانگیز درباره واکمن توجه خاصی کرد و آن اینکه بیش از 220 میلیون دستگاه واکمن طی چند سال در سرتاسر جهان به فروش رسید که در تاریخ فناوری رقمی کم نظیر به حساب میآید. اما بد نیست که بدانید آکیو موریتا، از بنیانگذاران شرکت سونی و از رهبران افسانهای این شرکت، برای قانع کردن مدیران ارشد و مهندسان شرکت سونی برای موافقت و همراهی با پروژه سونی چه مشقتها و سختیهایی را تحمل کرد و چه جلسات داغ و پر چالشی را پشت سر گذاشت.
اکثر قریب به اتفاق مدیران و مهندسان شرکت سونی در آن زمان به شدت با پیشنهاد موریتا مبنی بر تولید یک دستگاه پخش موسیقی که فاقد قابلیت ضبط صدا بود مخالفت میکردند و آن را محصولی بی خاصیت و کم طرفدار میدانستند. موریتا در کتاب خاطراتش روزهای کلنجار رفتن با مخالفان را این گونه توصیف میکند: «همه مقامات شرکت و مهندسان مرا در تنگنا قرار میدادند و شرایط بسیار سختی را برای من ایجاد کرده بودند. اما من به عنوان مدیرعامل شرکت در برابر تمام این مخالفتها ایستادگی کردم و در نهایت توانستم واکمن را به جهانیان هدیه کنم.»با این همه امروزه، کمتر مدیر و رهبری را در شرکتهای ژاپنی میتوان یافت که از چنین جسارت، کاریزما و نقشآفرینی تعیین کنندهای برخوردار باشد. موریتا، رهبری بود که قدرتی عظیم را به شرکت سونی تزریق کرد و با ایدههای مبتکرانهاش توانست این شرکت را از رقبایش متمایز و برتر سازد. اما جانشینان او در شرکت سونی که عمدتا در استخدام شرکت بودند (و نه بنیانگذار و رئیس شرکت) به هیچ عنوان صلابت و اقتدار و تاثیرگذاری موریتا را نداشتند و عمدتا روسایی فرمایشی و نمایشی بودند.
این مساله تنها در شرکت سونی روی نداده است و در اغلب شرکتهای ژاپنی امروز، فقدان و کمبود رهبران مقتدر و کاریزماتیک به شدت احساس میشود. تاداشی یانای، رئیس شرکت Fast Retailing معتقد است که روسا و مدیرانی که از بیرون به استخدام یک شرکت در میآیند (پدیدهای که در ژاپن رواج زیادی دارد) آن چنانکه باید و شاید، مسوولیتپذیری و اقتدار لازم را برای ایجاد تغییرات بزرگ و معجزه کردن ندارند و حضور پر شمار چنین مدیرانی در راس شرکتهای ژاپنی بوده است که در سالهای اخیر موجب به قهقرا رفتن اقتصاد ژاپن و کم فروغ شدن شرکتهای ژاپنی در عرصه رقابتهای بینالمللی شده است. کازو ایناموری، بنیانگذار شرکت کایوکیرا، بزرگترین تولیدکننده قطعات الکترونیکی در ژاپن نیز عقیدهای مشابه دارد و معتقد است که رهبران کنونی شرکتهای ژاپنی دیگر توانایی و انگیزه معجزه کردن مثل دهههای 1970 و 1980 را ندارند. بسیاری از صاحبنظران بر این اعتقادند که فرهنگ اکثریتگرایی که در شرکتهای ژاپنی پدیدهای غالب است، موجب گسترش پدیدههایی چون استخدام مادامالعمر، ارتقای مبنی بر سوابق و پیشینه افراد و کمتوجهی به عامل عملکرد در فرآیند پاداشدهی و تشویق مدیران شده است. به عبارت دیگر، امروزه اغلب مدیران عامل شرکتهای ژاپنی عمدتا طرفدار و پیرو نظر سایر مدیران و تصمیمسازان شرکتهای متبوع خود هستند و به عبارت روشنتر ترجیح میدهند «برای رسوا نشدن همرنگ جماعت شوند» و پر واضح است که چنین مدیران و رهبرانی، توانایی و تمایل ورود به عرصههای جسورانه و در عین حال پرمنفعت و متمایزکننده برای شرکت و خود را از دست میدهند و بیشتر ترجیح میدهند تا وضعیت نسبتا مطلوب کنونی را حفظ کرده و از این طریق نظر مثبت سهامداران را کسب کنند و به دوران ریاست و زمامداری خود در شرکت بیفزایند.
به همین دلیل است که میتوان واژه «قحط الرجال» را در مورد وضعیت کنونی حاکم بر مدیریت شرکتهای ژاپنی بهکار برد، وضعیتی که موجب تضعیف بازدهی و تاثیرگذاری شرکتهای ژاپنی در عرصههای جهانی طی سالهای اخیر شده است. بر اساس آمار جدید بانک جهانی، از سال 1996 تاکنون تعداد شرکتهای ژاپنی در فهرست 50 شرکت برتر دنیا به نصف کاهش یافته است که این کاهش تعداد در حوزههایی چون بانکداری، سلامت و تولید چشمگیرتر بوده است. براساس نتایج بررسی اخیر شرکت مشاورهای باین، چنانچه مدیران و رهبران شرکتهای ژاپنی در دهه گذشته میتوانستند به وظایف بنیادین خود بهطور کامل عمل کنند(یعنی همان کاری را میکردند که روسا و رهبران پیشین شرکتهای ژاپنی در دهههای هفتاد و هشتاد انجام میدادند) آن گاه نتایج مطلوب زیر برای شرکتهای ژاپنی رقم میخورد: افزایش میانگین فروش بین 2 تا 5 درصد، افزایش درآمدزایی شرکتها بین 4 تا 7 درصد و بهبود کارآمدی و بازدهی سرمایه تا 10 درصد که مجموع این پیشرفتها میتوانست شاخصهای بورس ژاپن که سالهای خوشی را پشت سر نمیگذارد، تا حد قابل ملاحظهای بهبود ببخشد.با وجود تمام این ضعفها و نابسامانیهای ناشی از فقدان مدیران و رهبران مقتدر و جسور در شرکتهای ژاپنی و اذعان مقامات ژاپنی به این امر، هنوز هم اندک رهبران برجسته و شجاع ژاپنی نه تنها مورد تقدیر و تحسین قرار نمیگیرند بلکه به شدت توبیخ و سرزنش میشوند و انگیزه کار جسورانه را از دست میدهند. در نتیجه خالی شدن شرکتهای ژاپنی از مدیران بومی کارآمد و مقتدر است که این شرکتها دست به دامان مدیران خارجی شدهاند تا آنها را از وضعیت نابسامان کنونی نجات بخشند.
اکثر قریب به اتفاق مدیران و مهندسان شرکت سونی در آن زمان به شدت با پیشنهاد موریتا مبنی بر تولید یک دستگاه پخش موسیقی که فاقد قابلیت ضبط صدا بود مخالفت میکردند و آن را محصولی بی خاصیت و کم طرفدار میدانستند. موریتا در کتاب خاطراتش روزهای کلنجار رفتن با مخالفان را این گونه توصیف میکند: «همه مقامات شرکت و مهندسان مرا در تنگنا قرار میدادند و شرایط بسیار سختی را برای من ایجاد کرده بودند. اما من به عنوان مدیرعامل شرکت در برابر تمام این مخالفتها ایستادگی کردم و در نهایت توانستم واکمن را به جهانیان هدیه کنم.»با این همه امروزه، کمتر مدیر و رهبری را در شرکتهای ژاپنی میتوان یافت که از چنین جسارت، کاریزما و نقشآفرینی تعیین کنندهای برخوردار باشد. موریتا، رهبری بود که قدرتی عظیم را به شرکت سونی تزریق کرد و با ایدههای مبتکرانهاش توانست این شرکت را از رقبایش متمایز و برتر سازد. اما جانشینان او در شرکت سونی که عمدتا در استخدام شرکت بودند (و نه بنیانگذار و رئیس شرکت) به هیچ عنوان صلابت و اقتدار و تاثیرگذاری موریتا را نداشتند و عمدتا روسایی فرمایشی و نمایشی بودند.
این مساله تنها در شرکت سونی روی نداده است و در اغلب شرکتهای ژاپنی امروز، فقدان و کمبود رهبران مقتدر و کاریزماتیک به شدت احساس میشود. تاداشی یانای، رئیس شرکت Fast Retailing معتقد است که روسا و مدیرانی که از بیرون به استخدام یک شرکت در میآیند (پدیدهای که در ژاپن رواج زیادی دارد) آن چنانکه باید و شاید، مسوولیتپذیری و اقتدار لازم را برای ایجاد تغییرات بزرگ و معجزه کردن ندارند و حضور پر شمار چنین مدیرانی در راس شرکتهای ژاپنی بوده است که در سالهای اخیر موجب به قهقرا رفتن اقتصاد ژاپن و کم فروغ شدن شرکتهای ژاپنی در عرصه رقابتهای بینالمللی شده است. کازو ایناموری، بنیانگذار شرکت کایوکیرا، بزرگترین تولیدکننده قطعات الکترونیکی در ژاپن نیز عقیدهای مشابه دارد و معتقد است که رهبران کنونی شرکتهای ژاپنی دیگر توانایی و انگیزه معجزه کردن مثل دهههای 1970 و 1980 را ندارند. بسیاری از صاحبنظران بر این اعتقادند که فرهنگ اکثریتگرایی که در شرکتهای ژاپنی پدیدهای غالب است، موجب گسترش پدیدههایی چون استخدام مادامالعمر، ارتقای مبنی بر سوابق و پیشینه افراد و کمتوجهی به عامل عملکرد در فرآیند پاداشدهی و تشویق مدیران شده است. به عبارت دیگر، امروزه اغلب مدیران عامل شرکتهای ژاپنی عمدتا طرفدار و پیرو نظر سایر مدیران و تصمیمسازان شرکتهای متبوع خود هستند و به عبارت روشنتر ترجیح میدهند «برای رسوا نشدن همرنگ جماعت شوند» و پر واضح است که چنین مدیران و رهبرانی، توانایی و تمایل ورود به عرصههای جسورانه و در عین حال پرمنفعت و متمایزکننده برای شرکت و خود را از دست میدهند و بیشتر ترجیح میدهند تا وضعیت نسبتا مطلوب کنونی را حفظ کرده و از این طریق نظر مثبت سهامداران را کسب کنند و به دوران ریاست و زمامداری خود در شرکت بیفزایند.
به همین دلیل است که میتوان واژه «قحط الرجال» را در مورد وضعیت کنونی حاکم بر مدیریت شرکتهای ژاپنی بهکار برد، وضعیتی که موجب تضعیف بازدهی و تاثیرگذاری شرکتهای ژاپنی در عرصههای جهانی طی سالهای اخیر شده است. بر اساس آمار جدید بانک جهانی، از سال 1996 تاکنون تعداد شرکتهای ژاپنی در فهرست 50 شرکت برتر دنیا به نصف کاهش یافته است که این کاهش تعداد در حوزههایی چون بانکداری، سلامت و تولید چشمگیرتر بوده است. براساس نتایج بررسی اخیر شرکت مشاورهای باین، چنانچه مدیران و رهبران شرکتهای ژاپنی در دهه گذشته میتوانستند به وظایف بنیادین خود بهطور کامل عمل کنند(یعنی همان کاری را میکردند که روسا و رهبران پیشین شرکتهای ژاپنی در دهههای هفتاد و هشتاد انجام میدادند) آن گاه نتایج مطلوب زیر برای شرکتهای ژاپنی رقم میخورد: افزایش میانگین فروش بین 2 تا 5 درصد، افزایش درآمدزایی شرکتها بین 4 تا 7 درصد و بهبود کارآمدی و بازدهی سرمایه تا 10 درصد که مجموع این پیشرفتها میتوانست شاخصهای بورس ژاپن که سالهای خوشی را پشت سر نمیگذارد، تا حد قابل ملاحظهای بهبود ببخشد.با وجود تمام این ضعفها و نابسامانیهای ناشی از فقدان مدیران و رهبران مقتدر و جسور در شرکتهای ژاپنی و اذعان مقامات ژاپنی به این امر، هنوز هم اندک رهبران برجسته و شجاع ژاپنی نه تنها مورد تقدیر و تحسین قرار نمیگیرند بلکه به شدت توبیخ و سرزنش میشوند و انگیزه کار جسورانه را از دست میدهند. در نتیجه خالی شدن شرکتهای ژاپنی از مدیران بومی کارآمد و مقتدر است که این شرکتها دست به دامان مدیران خارجی شدهاند تا آنها را از وضعیت نابسامان کنونی نجات بخشند.
منبع: اکونومیست
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
ارسال نظر