چندی پیش در یکی از شبکه‌های اجتماعی، یکی از کاربران با هیجان خاصی نوشته بود: «متخصصان ایرانی با چند عدد لپ‌تاپ و سیم توانستند با شرکت IBM که ادعا می‌کرد اولین هوش مصنوعی دنیا را اختراع کرده، رقابت کنند. این متخصصان ایرانی با طراحی یک سیستم هوشمند، مشابه آنچه را که IBM ساخته بود تولید کردند.» باید اذعان کرد مشاهده این‌گونه اتفاقات در کشور ما امری عجیب محسوب نمی‌شود. مجله علمی «نیچر» در گزارشی با بررسی روند رشد کمی تولیدات کشورهای مختلف جهان، اعلام کرد تولیدات علمی ایران در سال 2011 نسبت به سال قبل، 20 درصد رشد داشته است.

از طرف دیگر بر اساس گزارش مجله فوربس در سال 2015 کشور ایران از جمله سه کشوری است که بیشترین مهندس را در خود جای داده است. جالب اینجا است که بدانید در گزارش منتشر شده، کشور صنعتی ژاپن در رتبه بسیار پایین‌تری نسبت به ایران قرار دارد. حال چنین سوالی مطرح می‌شود که چرا با این شرایط، کارنامه کسب و کار و صنعت کشور ما مانند کارنامه تولید علم و مقاله ما نیست؟یکی از مهم‌ترین چالش‌های مدیران صنایع و کسب‌وکار و البته دولت، تجاری‌سازی ایده‌ها و تولیدات علمی دانشگاه‌ها و مراکز علمی و دانش‌بنیان است. بنا به تعریف ساثرلند و کنول، تجاری‌سازی فرآیند عملیاتی کردن ایده تولید یک کالا یا خدمت و نحوه ارائه آن به بازار است. آنان معتقدند تجاری‌سازی، انجام عملیاتی نظیر تولید، توزیع و بازاریابی است تا یک کالا یا خدمت به دست مصرف‌کننده نهایی برسد. درواقع مشکل اصلی کسب و کار‌های ما معرفی و بازاریابی ایده‌ها و تولیدات علمی است. اینکه چطور این ایده‌ها را معرفی و تجاری‌سازی کنیم و در نهایت به دست مصرف‌کنندگان نهایی برسانیم. راجرز زمان پذیرش نوآوری و ایده را در قالب یک منحنی زنگوله‌ای به ما نشان می‌دهد که در شکل (1) نمایش داده شده است.

نوجویان(Innovators) اولین افرادی هستند که یک ایده جدید را می‌پذیرند که پیرو تحقیق راجرز، عموما 5/ 2 درصد مصرف‌کنندگان را شامل می‌شوند. پس از نوجویان، پذیرندگان اولیه (Early Adopters) که 5/ 13 درصد را به خود اختصاص می‌دهند، ایده جدید را خواهند پذیرفت. سپس تعداد بیشتری از مردم نوآوری را می‌پذیرند، همان‌طور که شکل (1) نشان می‌دهد سطح زیر منحنی در بخش‌های اکثریت اولیه (Early Majority) و اکثریت ثانویه (Late Majority) در بیشترین حالت ممکن خود است که جمعا 68 درصد مصرف‌کنندگان را به خود اختصاص می‌دهد. پس از آن تعداد کاهش یافته تا جایی که تعداد کمی از واپسگرایان (Laggards) باقی می‌مانند، آنان افرادی هستند که نوآوری را دیرتر از همه می‌پذیرند.

شکل (1)


جفری مور (Geoffrey Moore) معتقد است منحنی زنگوله‌ای راجرز نیاز به تعمیم دارد. او معتقد است شرکت‌ها به سادگی قادر نخواهند بود به بخش مرکزی منحنی یعنی اکثریت مصرف‌کنندگان نائل شوند یا به اصطلاح محصول خود را تجاری‌سازی کنند. درواقع شکافی (Chasm) میان پذیرندگان اولیه و اکثریت اولیه وجود دارد و او معتقد است که شرکت برای تجاری‌سازی محصول و خدمت خود، باید از این شکاف عبور کند. شکل (2) این منحنی را نمایش می‌دهد.

شکل (2)


جفری مور به ما نشان می‌دهد برای معرفی و تجاری‌سازی محصول یا خدمت باید از شکاف عبور کرد. شکافی که عبور از آن در شرایط فعلی کسب‌وکار به‌ویژه شرایط پساتحریم و البته رفتار تنوع‌طلبانه مصرف‌کنندگان بسیار دشوار بوده و مستلزم ارائه و اجرای استراتژی‌های نوین بازاریابی است. کلام آخر اینکه شاید به‌دلیل نبوغ و استعداد‌های ذاتی ایرانیان، متخصصان کشور قادرند محصولات و ایده‌هایی که IBM و دیگر شرکت‌های معتبر بین‌المللی اختراع می‌کنند را تولید کنند، اما سوال و مشکل اصلی اینجا است که چرا تاکنون قادر نبودیم سازمان‌های بین‌المللی نظیر IBM و امثال آن را در کشور تاسیس کنیم؟

نویسنده: امیر فلاحتکار
مدیر بازاریابی و تبلیغات شرکت بکو الکترونیکس
amirfkar@gmail.com