نکات استراتژیک برای شرکتهای خدمات مشاوره مدیریت
به نظر میرسد بهرغم گذشت بیش از نیمقرن از شکلگیری مبحث استراتژی در حوزه بازرگانی، هنوز تعریف و کارکرد شفاف و منسجمی از این رشته علمی و عملی وجود ندارد. مکاتب گوناگون رشد یافته در حوزه استراتژی، منجر به ایجاد انبوهی از نظریهها و رویکردها شده است. این گوناگونی نهتنها مددکار مخاطبان و فعالان این رشته علمی نشده است، بلکه شواهد تجربی و عینی نشان میدهد که این امر موجب سردرگمی و آشفتگی کاری و فکری آنان نیز شده است. برخی از اندیشمندان با درک این موضوع، سعی کردهاند براساس دستهبندی مختلف موضوعی، تاریخی، نگرشی، فلسفی و منطقی، یادگیری و فهم موضوعات استراتژیک را تسهیل کنند.
به نظر میرسد بهرغم گذشت بیش از نیمقرن از شکلگیری مبحث استراتژی در حوزه بازرگانی، هنوز تعریف و کارکرد شفاف و منسجمی از این رشته علمی و عملی وجود ندارد. مکاتب گوناگون رشد یافته در حوزه استراتژی، منجر به ایجاد انبوهی از نظریهها و رویکردها شده است. این گوناگونی نهتنها مددکار مخاطبان و فعالان این رشته علمی نشده است، بلکه شواهد تجربی و عینی نشان میدهد که این امر موجب سردرگمی و آشفتگی کاری و فکری آنان نیز شده است. برخی از اندیشمندان با درک این موضوع، سعی کردهاند براساس دستهبندی مختلف موضوعی، تاریخی، نگرشی، فلسفی و منطقی، یادگیری و فهم موضوعات استراتژیک را تسهیل کنند. یکی از معروفترین و کاربردیترین این دستهبندیها توسط هنری مینتزبرگ در کتابی با عنوان «جنگل استراتژی» بیان شده است.
مینتزبرگ در این کتاب ده مکتب مختلف استراتژی را معرفی کرده است. در این نوشتار سعی شده است با الهام از مکاتب مذکور، رویکرد استراتژیک مناسب برای شرکتهای مشاوره مدیریت انتخاب و سپس در حد بضاعت نگارنده، راهکارهایی علمی و عملی برای بهبود عملکرد استراتژیک این شرکتها بیان شود. با فرض پذیرش تاثیرگذاری عوامل مختلف روی بروز و ظهور مکاتب فکری در ادامه مهمترین این عوامل ذکر شده است:بستر محیطی صنایع و سازمانها؛ مرحله بلوغ صنعت و سازمان؛ ذهنی یا عینی بودن فرآیند تدوین استراتژی؛ استخراج سامانمند و تحلیلی استراتژیها در مقابل استخراج نوظهور و ترکیبی آنها.
بر اساس بررسیهای به عمل آمده در خصوص وضعیت داخلی شرکتهای مشاوره مدیریت، به نظر میرسد محیط این شرکتها پویا و پیچیده است. از طرفی میزان بلوغ این صنعت در کشورمان بالا نیست و بهرغم تعداد زیاد شرکتهای مشاوره مدیریت، هنوز در رتبهبندی جهانی جایگاهی نداریم. شیوه بروز استراتژیها نیز بیشتر خودجوش و نوظهور به نظر میرسد تا برنامهریزی شده و تحلیلی. با توجه به شرایط مذکور و بر اساس مطالعه پیشفرضهای مکاتب دهگانه هنری مینتزبرگ، به نظر میرسد، مکتب یادگیری (Learning School ) میتواند مکتب مناسبی برای الگو گیری بحث تدوین و اجرای استراتژی در سازمانهای مشاوره مدیریت باشد. در ادامه برای درک بهتر موضوع مباحث یادگیری سازمانی و مدیریت تغییر بهصورت مختصر تشریح شده است.
یادگیری سازمانی در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی بهصورت جدی مطرح شد، زمانی که مشکلات ناشی از جنگهای جهانی به پایان رسیده بود و صنایع دودکشی دوباره شروع به فعالیت کرده بودهاند. در همین دوران، استراتژی مکتب یادگیری برای سازمانهایی که در محیطی پیچیده و بیثبات فعالیت میکردند به منصه ظهور نشست. در این مکتب صرفا «مدیریت تغییر» مطرح نبود، بلکه «مدیریت بهوسیله تغییر» اهمیت فراوانی یافت. به این معنی که شرکتها باید در طول زمان و در مواجهه با شرایط جدید پیش رو، یادگیری خود را بیشتر و غنیتر کنند. استراتژی در این مکتب بسیار شبیه یک الگو یا سبک انجام عمل است. شاید بتوان گفت در این شرایط یک مدل ذهنی نسبتا پایدار در طول زمان برای تصمیمگیرندگان و سکانداران عرصه استراتژی براساس تجربه شکل میگیرد.
براساس مطالب فوقالذکر، راهکارهای ۹گانه زیر به منظور افزایش درک فرآیند مدیریت استراتژیک و اثربخشی و کارآمدی شرکتهای مشاوره مدیریت پیشنهاد شده است.
۱. فرآیند تدوین استراتژی بهصورت جمعی و گروهی صورت پذیرد. تیم مدیران ارشد تحت هدایت مدیرعامل معماران استراتژی قلمداد میشوند.
۲. در این شرکتها تدوین و اجرای استراتژی یا به نوعی فکر و عمل باید در هم آمیخته باشد و در چنین شرکتهایی جدایی استراتژیستها از حوزه عملیات کاملا بیمعنا و ناکارآمد است. در واقع بعضا تبلور استراتژیها بهصورت ناخودآگاه و خودجوش اتفاق خواهد افتاد.
۳. وجود یک مربی باتجربه و متخصص بهعنوان رهبر دانشی و معنوی برای انتقال دانش و اخلاق حرفهای به بدنه کاری شرکت لازم و مفید است. این مربی میتواند در بستری دوستانه، راهکارهایی خلاقانه و اثربخش را برای حل مسائل سازمان پیشنهاد کند.
۴. برای کاهش پیچیدگی محیطی، پیشنهاد میشود شرکتهای مشاوره مدیریت در ابتدای فعالیت خود، روی بخشهای خاصی از بازار متمرکز شوند. در این راستا میتوان با ارائه خدمات مشاوره به صنایعی خاص یا حوزههای دانشی مشخص و محدودی همچون حوزه استراتژی و مالی بر بخشهای کوچکی از بازار متمرکز شوند.
۵. شرکتها برای موفقیت در صنعت خود، باید بتواند مزیت رقابتی ایجاد کند. این مزیت رقابتی با تکیه بر قابلیتهای اصلی شرکت امکانپذیر است. در شرکتهای مشاوره مدیریت منابعی کلیدی که منجر به خلق قابلیتهای سازمانی میشوند، تجربه و دانش کارشناسان و متخصصان سازمان است. از این رو بهصورت جدی و در راستای تقویت توان منابع انسانی برای خلق استراتژی بهتر، ابتدا یادگیری فردی، سپس یادگیری تیمی و در نهایت یادگیری سازمانی تقویت شود.
۶. در اینگونه شرکتها به نظر میرسد، کاهش هزینه تنها با افزایش تجربه و دانش علمی و عملی افراد امکانپذیر است. با افزایش تجربه و تخصص افراد و بر اساس منطق بهرهبرداری از تجربه، هزینههای شرکت با توجه بهسرعت انجام پروژههای بعدی کاهش مییابد. به همین سبب، حفظ و نگهداشت کارکنان خبره از اهمیت بالایی برخوردار است.
۷. از طریق ایجاد پایگاه دانش و سامانههای رسمی اطلاعات، پیشنهاد میشود یادگیری حاصل از انجام پروژهها ثبت و ضبط شود. این یادگیریها باید در کل سازمان و در قالب جلسات مدون و هدفمند انتشار یابد. این امر منجر به تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح خواهد شد.
۸. بهصورت آگاهانه سازوکاری ترتیب داده شود تا انعطافپذیری افراد خبره شرکت افزایش یابد. این امر منجر خواهد شد افراد خبره سازمان نسبت به تهدیدات و فرصتهای سازمانی حساس شوند و بهمرور قوه تشخیص آنها رو به فزونی نهد. این مهم از طریق اعطای آزادی عمل به آنان امکانپذیر است. اقداماتی از قبیل ساعات کار شناور و دورکاری نیز میتواند در دستور کار قرار گیرد.
۹. ساختار کلی شرکت در قالبی تخت و با طبقات اندک طراحی شود و تیم کاری و ساختار آن با ورود پروژه بهصورت مسنجم و منطقی شکل گیرد. کلیت روند انجام پروژه تحت نظارت مدیر متخصص و باتجربهصورت پذیرد. از طرفی توصیه میشود گردش شغلی، در قالب نقشهای متفاوت اعضا در انجام پروژه همچون مدیر، کارشناس ارشد و کارشناس پروژه پیادهسازی شود.
دکتر صادق قادری کنگاوری
ارسال نظر