کارآفرینی و عدالت اقتصادی
پوریا درنی همدانی*
استادیار دانشکده بازرگانی Neoma فرانسه
کارآفرینی میتواند بهعنوان ابزاری برای کاهش نابرابری اقتصادی (Income inequality) در جامعه تلقی شود.
برخی از محققان بر این باور هستند که کارآفرینی به نوعی فرصت برابر برای موفقیت ایجاد میکند و افراد براساس شایستگیها و جذابیت ایده خود امکان کسب ثروت را دارند. براساس این تفکر، کارآفرینی میتواند نیرویی برای ایجاد توامان برابری اقتصادی در کنار رشد اقتصادی بهشمار رود. افراد با به وجود آوردن کسبوکارهای جدید امکان رشد درآمد خود را دارند و میتوانند از دهکهای پایینتر درآمدی به دهکهای بالاتر برسند.
پوریا درنی همدانی*
استادیار دانشکده بازرگانی Neoma فرانسه
کارآفرینی میتواند بهعنوان ابزاری برای کاهش نابرابری اقتصادی (Income inequality) در جامعه تلقی شود.
برخی از محققان بر این باور هستند که کارآفرینی به نوعی فرصت برابر برای موفقیت ایجاد میکند و افراد براساس شایستگیها و جذابیت ایده خود امکان کسب ثروت را دارند. براساس این تفکر، کارآفرینی میتواند نیرویی برای ایجاد توامان برابری اقتصادی در کنار رشد اقتصادی بهشمار رود. افراد با به وجود آوردن کسبوکارهای جدید امکان رشد درآمد خود را دارند و میتوانند از دهکهای پایینتر درآمدی به دهکهای بالاتر برسند. موفقیت کسبوکار جدید میتواند با امکان توسعه کسبوکار، درآمد بالاتر نه تنها برای کارآفرین بلکه برای مدیران و کارمندان شرکت را فراهم آورد. در حقیقت، محققان نشان دادهاند کارآفرینی میتواند سبب کاهش نرخ بیکاری در جامعه شود که خود گواهی بر کاهش نابرابری اقتصادی است.
با این حال برخی استدلال میکنند که تعداد کمی از کارآفرینان به موفقیت میرسند و قادر به استخدام و رشد کسب و کار خود هستند و بقیه کارآفرینان یا نمیتوانند کسب و کار را رشد دهند یا حتی شکست خورده و از عرصه خارج میشوند. بهعلاوه کارآفرینی میتواند منجر به کاهش حاشیه نشینی و مشارکت اقتصادی، اجتماعی بالاتر شود. همچنین، در صورت فراهم کردن امکانات و شناسایی استعدادها، کارآفرینی میتواند بهعنوان ابزاری موثر برای جلوگیری از حاشیهنشینی تلقی شود که از بزرگترین معضلات جوامع در حال توسعه یا توسعه یافته است. تجربه کشورهای توسعه یافته نشان میدهد خدمات تامین اجتماعی، با وجود تاثیرات مثبتش، نتوانسته از رشد حاشیه نشینی جلوگیری کند اما کارآفرینی و امید به موفقیت و کسب درآمد بالا میتواند انگیزه مشارکت را در میان حاشیهنشینان تقویت کند.
باوجود این استدلالها، برخی دیگر از محققان بر این باور هستند که یک جامعه هر چند میتواند به سمت ایجاد فرصتهای برابر پیش برود ولی فرصتهای یکسان کسب و کار برای افراد جامعه وجود ندارد. افراد به علت پیشینه شخصی و خانوادگی، شبکه دوستان و همکاران، دسترسی به تحصیل و موقعیت جغرافیایی نمیتوانند دسترسی برابری به فرصتهای کسبوکار داشته باشند. بهعلاوه افراد به صورت نابرابر به امکانات مالی و غیر مالی دسترسی دارند که خود میتواند بر ورود به عرصه کارآفرینی تاثیر بگذارد. این دسته از محققان همچنین معتقدند تعداد اندکی از کارآفرینان درآمدهای بسیار بالا کسب میکنند درحالیکه بقیه کارآفرینان درآمدهای متوسط یا حتی زیر متوسط دارند. به عبارتی توزیع درآمد در میان کارآفرینان بهصورت کاملا نامتوازن و براساس میزان موفقیت آنهاست. وجود چنین درآمدهای نامتوازنی در جامعه میتواند منجر به رشد نابرابری در درآمدها شود هرچند چنین کارآفرینان موفقی در جامعه درصد قابلتوجهی را تشکیل نمیدهند. بهطور خلاصه میتوان گفت که اثر کارآفرینی بر عدالت اجتماعی و نابرابری درآمدها به روشنی اثر آن بر رشد اقتصادی نیست و دلایل متفاوتی برای اثرات مثبت و منفی آن وجود دارد. با این وجود، امکان صعود به دهکهای درآمدی بالاتر جامعه با استفاده از ایجاد یک کسبوکار جدید، همانند تاثیری که آموزش عالی میتواند داشته باشد، چشمانداز جذابی را در مقابل افراد با نیت کارآفرینی میگشاید.
ارسال نظر