درسهای ریچارد الدمن در فضای کسبوکار
جلب اعتماد دوباره مردم توسط رهبران سازمانی
مترجم: شیرین امینیان منبع: mckinsey شرکتها برای اینکه از پایداری کسبوکارشان اطمینان حاصل کنند و همچنین به توسعه پایدار جامعهای که در آن فعالیت میکنند، کمک کنند، باید رشد هوشمندانه (کسب بیشتر با هزینه کمتر)، فراگیر (در راستای کاهش نابرابری) و مسوولانهای (که مصرف صحیح را در جامعه ترویج میکند) برای خود متصور شوند. اما اعتماد جامعه به توانایی کسبوکار برای انجام کارها کاهش یافته است؛ بنابراین کسبوکارها، قبل ازاینکه بخواهد تعریف جدید رشد را عملی کنند، باید ابتدا اعتمادها را جلب کنند که این خود برای یک شرکت عامل کلیدی است تا بتواند به فعالیت خود ادامه دهد.
مترجم: شیرین امینیان منبع: mckinsey شرکتها برای اینکه از پایداری کسبوکارشان اطمینان حاصل کنند و همچنین به توسعه پایدار جامعهای که در آن فعالیت میکنند، کمک کنند، باید رشد هوشمندانه (کسب بیشتر با هزینه کمتر)، فراگیر (در راستای کاهش نابرابری) و مسوولانهای (که مصرف صحیح را در جامعه ترویج میکند) برای خود متصور شوند. اما اعتماد جامعه به توانایی کسبوکار برای انجام کارها کاهش یافته است؛ بنابراین کسبوکارها، قبل ازاینکه بخواهد تعریف جدید رشد را عملی کنند، باید ابتدا اعتمادها را جلب کنند که این خود برای یک شرکت عامل کلیدی است تا بتواند به فعالیت خود ادامه دهد. بررسیها همچنین نشان میدهد که میزان اطمینان به موسسات اجتماعی نیز بسیار پایین است و مردم همچنان خواستار تنظیم قواعد جدیدی در محیط این کسبوکارها و موسسات هستند. براساس گفتههای الدمن این همان دلیلی است که رهبران کسبوکار را وا میدارد تا در پی کسب احترام عمومی باشند.
اعتماد به دولت یکی از قواعد ثبت شده در کشورهای توسعه یافته است. الدمن که خود، رئیس بزرگترین شرکت روابط عمومی در جهان است برای ما شرح میدهد که چگونه کسبوکار باید به تناقضات احترام بگذارد و چرا به دیدگاه جدیدی برای رهبری نیاز است.
سرپرست این مصاحبه از طرف دفتر مک کنزی، ریک کریک لند «KRIKLAND RIK» است و متن پیش رو، رونوشتی ویرایش شده از اظهارات درج شده ریچارد الدمن است.
بارومتر یا عنوان «فشارسنج» اطمینان باید بازنمای بنیادینی از چشمانداز اطمینان باشد. در جهان امروز کسبوکارها بیشتر با دولت آمیخته شده است تا با اطمینان. ما بر این باوریم که باید فضایی را برای تغییر فراهم کرد. فضایی که نه براساس قواعد شخصی بلکه بر اساس سوالاتی از قبیل چرا، چگونه و چه اندازه، رهبری شود.
بارومتر اطمینان الدمن در سال 2014
تحقیقات جدید نشان میدهند که میزان اطمینان به دولت آمریکا حدود ۳۰ درصد است، کمترین مقداری که تا کنون به آن برخوردهایم. آمارهایی که در بالای این معیار قرار دارند به کشورهای ایتالیا، اسپانیا و فرانسه تعلق دارند.
چنین مسالهای واقعا ناامیدکننده است و این سوال را ایجاد میکند که چرا سطح اطمینان تا این حد تنزل پیدا کرده است. نتایج این تحقیق همچنین نشان میدهد که این رقم برای کشوری مانند آلمان ۲۰ درصد است، کشوری که اقتصادی قوی در زمینه اطمینان در صنعت بانکداری خود دارد.
در بازار کشورهای در حال توسعه اطمینان به کسبوکار بیشتر از آنچه در چین و اندونزی مشاهده میشود، نمیتواند باشد. اما این عدم اطمینان در فضای کسبوکار در غرب، بعد از بحران سال ۲۰۰۹- ۲۰۰۸ رفتهرفته شکل گرفت. مساله دیگری که امروزه بیشتر دیده میشود فاصله زیاد بین دولت و کسبوکار است که در آمریکا به ۲۱ درصد میرسد، یعنی بیشترین فاصلهای که تاکنون دیدهایم. در بازارهایی مثل برزیل و آفریقا میزان این فاصله به ترتیب ۳۵و ۴۵ درصد است.
ماهیت کسبوکار به ما این پیام را میدهد که به روزهای خوب برمیگردیم اما تنها باید از دولت، قدرت کنترل را بگیریم. اما این فکر درست نیست. دادههای نظرسنجی به روشنی نشان میدهند که مردم در خدمات مالی، غذایی و انرژی، به تنظیم قواعد بیشتری نیاز دارند. شاید شما بگویید تناقضی در این میانه مشاهده میشود. مردم دخالت دولت در کسبوکار را دوست ندارند اما به کسبوکار نیز اطمینان نمیکنند.
اگر افراد علاوهبر مدیریت امور اجرایی خود مسوولیتی در اجرای امور کسبوکار برعهده گیرند، خیلی زودتر به قدرت و نفوذ مورد نظر دست مییابند. این کاری است که توسط دولتها صورت میگیرد و قوانین، شاخه فعالیتها و همچنین محدودیتها را مشخص میکند. کسبوکارها باید دست بهکار شوند و با مخاطب خود بهطور مستقیم صحبت کنند که وابسته نباشند.
مدیران نیز باید در اجتماعات شرکت کنند و با افراد دیدار کنند و محدودیتها را کاهش دهند، یعنی به حرفهای طرف مقابل گوش دهند، نه اینکه تنها به سخنرانی بپردازند و خطمشی تعیین کنند. آنها باید بهخاطر داشته باشند که بازی را از بیرون انجام دهند و خود درگیر بازی نشوند. باید در فضای واقعی با مردم به گفتوگو بپردازیم و سیاستها را هروقت که لازم است تغییر دهیم. ابتدا شرکتهایی را بررسی کنیم که بیشتر مورد توجهند و سرانجام با توجه به این عوامل گروه خود را بسازیم.
امروز چیزی که اعتمادها را به خود جلب میکند این سوالها را در پی دارد: چه عملکرد خاصی در آن تعبیه شده است؟آیا ماشین تولید جدیدی ارائه شده است؟ در نتیجه آنچه در اولویت قرار گرفته چیزی است که عملکرد بهتری دارد. شرکتها هنوز هم به این مساله پایبندند و بر این اساس کسب درآمد میکنند و به رهبران خود احترام میگذارند.
برگ برنده کسبوکارهای موفق دو چیز است، مشغولیت و یکپارچگی. دراین میان با شرکتی مثل پپسی کو PEPSICO برخورد میکنید که خانم ایندیرا نویی ریاست آن را با این ویژگیها برعهده دارد: آموزش خوب کارمندان، ارزش قائل شدن برای ظاهر کالا و ترغیب مردم به دنبال کردن ایدههایش با عنوان «آنچه برای تو بهتر است».
پس کلید موفقیت چیست؟ مالیات را به موقع بپردازید، با کارمندان خود درست رفتار کنید و یک زنجیره منابع قابل اطمینان پیدا کنید. اینها حدقلهایی است که برای یک مدیر اجرایی در فضای کسبوکار امروز لازم است.
ارسال نظر