گل نبشتههای کهن مدیریت
بابک بهی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی هنگام خاکبرداری از تخت جمشید در قسمتی که میان دو کاخ آپادانا (داریوش) و صد ستون (خشایارشاه) قرار دارد سردری پیدا شد که آن را تیغه کرده بودند. با برداشتن تیغه تعداد فراوانی الواح گلی کوچک پیدا شد که بعدها معلوم شد خط و زبان آنها عیلامی است. این الواح بنا به گفته شادروان مصطفوی که خود در زمان شمارش آنها حضور داشته از ۳۰ هزار متجاوز بوده است.
براساس آنچه از ترجمه این گل نبشتهها به دست آمده، معلوم شده که بسیاری از آنان صورتحساب دریافت و پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان و کارمندان مشغول به کار در تختجمشید بوده است.
بابک بهی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی هنگام خاکبرداری از تخت جمشید در قسمتی که میان دو کاخ آپادانا (داریوش) و صد ستون (خشایارشاه) قرار دارد سردری پیدا شد که آن را تیغه کرده بودند. با برداشتن تیغه تعداد فراوانی الواح گلی کوچک پیدا شد که بعدها معلوم شد خط و زبان آنها عیلامی است. این الواح بنا به گفته شادروان مصطفوی که خود در زمان شمارش آنها حضور داشته از ۳۰ هزار متجاوز بوده است.
براساس آنچه از ترجمه این گل نبشتهها به دست آمده، معلوم شده که بسیاری از آنان صورتحساب دریافت و پرداخت حقوق و دستمزد کارکنان و کارمندان مشغول به کار در تختجمشید بوده است.
برخی از این هزاران لوح گلی و قطعات شکسته بخشی از یک سامانه اداری هستند که اسناد بیش از پنجاه سال فعالیت حکومتی از سال ۴۵۷ پیش از میلاد تا سال ۵۰۹ را در خود گردآوردهاند.
برخی از این الواح نامههای اداری هستند که دستور پرداخت دستمزدهای گروهی از کارکنان را دادهاند یا اینکه تاییدیههایی هستند که وصول و پرداخت دستمزد به کارکنان را تایید میکند.
جالب است که وقتی به ترجمه برخی از این گل نبشتهها نگاه میکردم از سطح دریافتی کارکنان دستاندرکار ساختن تخت جمشید تعجب کردم.
برای نمونه هر کس به اندازهای معلوم دریافتی داشت و بر اساس سطح مهارت و نوع کار، دریافتیها و پاداشهای جالبی بر پایه پول رایج یا کالاهای مورد نیاز خود میگرفت. به زبان ساده اگر پایههای این بنا را اکنون اعجاب انگیز میبینیم، در نتیجه کار همین کارکنان با انگیزه بوده است.
خوب است بدانیم که اکنون به نقش و اثر «کارکنان خشنود» و با انگیزه در رونق کسبوکار پی بردهاند؛ چرا که فهمیدهاند موفقیت کسبوکار و مدیریت آن به کارکنان بستگی دارد؛ زیرا آنها میتوانند موجب موفقیت یا شکست طرح شرکت در بازار شوند.
به قول خانم «انیتا رادیک» که شرکت Body shop را تاسیس کرده، کارکنان شرکت مشتریان خط اول ما هستند؛ با در نظر گرفتن این نکته که کارکنان هم مشتریان شرکت هستند او میخواهد بگوید که باید نیازهای آنها را درک و برآورده کرد تا آنها نیز در پاسخ به مشتریان و مصرفکنندگان خارج از سازمان اینگونه عمل کنند.
به هر حال اکنون یک جمله درباره کسب و کارهای امروز وجود دارد و آن اینکه «کارکنان بیانگیزه» میتوانند به راحتی هر کسبوکاری را از رونق بیندازند و از بازار خارج کنند.
این نکته را هم باید تاکید کرد که انسان در جستوجوی انگیزه رشد و بهبود است و هیچکس نیست که بخواهد شکست خورده به حساب آید. پس یکی از دلایل نبود رونق در کسبوکارهای امروز همانا نبود انگیزه حرکت در کارکنان یا بینتیجه بودن و به چشم نیامدن اینگونه حرکتها از سوی مدیران اینگونه شرکتهاست.
در این باره شرکت والت دیزنی تجربه مشابهی دارد. آنها میگویند تا شما روابط خوبی با کارکنان خود نداشته باشید، هرگز روابط خوبی با مصرفکنندگان خود نیز نخواهید داشت؛ زیرا در نهایت احساس مشتریان شما درباره شرکت همان احساسی است که کارکنان شما خواهند داشت.
در بخش حقوق بشر سایت این شرکت آمده:
«والت دیزنی متعهد است کسبوکار خود را به شیوهای اخلاقی و مسوولانه انجام دهد.
ما اصول بینالمللی برای حفاظت و ارتقای حقوق بشر را مطابق قوانین سازمان ملل و سازمان بینالمللی کار رعایت کرده و از آن حمایت میکنیم.
دیزنی در فعالیتهای خود تلاش میکند مطابق قوانین کار فعالیت کند. با اینکه دولتها مسوولیت اصلی حفاظت از حقوق بشر را در مورد شهروندان بر عهده دارند، دیزنی این مسوولیت را برای خود ضروری میداند.»
در این باره این شعر سعدی نیز شنیدنی است که: رعیت چو بیخ است و سلطان درخت...درخت ای پسر باشد از بیخ سخت.
پس آنچه میتواند برای شرکتها «همافزایی» مثبت به حساب آید همسو شدن عملکرد مدیران و کارکنان است.
جالب است واژه «همازوری» یکی از پراستفادهترین اصطلاحات در میان ایرانیان کهن از دیرباز تا کنون بوده است. این واژه در معنای یگانگی با هم بودن و همکاری کردن برای یک هدف مشترک است همازوری اگر چه در آغاز یک «اندیشه» است، اما هنگامی که لباس «کردار» میپوشد آنگاه میتواند بسیاری از کارهای دشوار را آسان سازد. این پندی است که برای مدیران ایرانی بسیار کاربردی بوده
و هست.
تجربه برخی مدیران
این حاضر جوابی هم از سوی برخی به اصطلاح مدیران خواندنی است.
از رئیس کارخانهای پرسیدند:
چرا کارکنان را از کارخانه اخراج کردهای و ۶ ماه حقوق آنان را ندادهای؟
مدیر پاسخ داد:
من کارکنان را از کارخانه اخراج نکردهام، بلکه کارخانه را از میان کارکنان خارج کردهام و این کارکنان هستند که ۶ ماه کار به من بدهکارند.
کتیبه هخامنشی در خارک
در پایان جستوجویم برای نوشتن این ستون به ترجمه سنگ نبشتهای برخوردم که بسیار پرمعنی بود.
در بخشی از این سنگ نبشته که در جزیره خارک قرار دارد و کلا از پنج سطر و ۶ واژه فارسی ساخته شده آمده است:
(این) سرزمین خشک و بیآبی بود شادی و آسایش را آوردم.
امید که همه مدیران ایرانی در هر سطح و سازمان اینگونه بیندیشند و سازمانها و سرزمینهای خشک و بیآب خود را با نیروی اندیشه و خرد به سازمانی شاداب همراه با بازاری فزاینده تبدیل کنند.
ارسال نظر