چگونه و چرا در محیط کار دروغ میگوییم
نویسنده: Tomas Chamorro-Premuzic مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد منبع: HBR دروغ گفتن در هر جامعهای مذموم است، اما هنوز یک ویژگی معمول در زندگی به شمار میآید. تحقیقات نشان میدهد هر آمریکایی بهطور متوسط دو بار در طول روز دروغ میگوید، گرچه این میزان بین افراد مختلف متغیر است.
بنابراین چگونه میتوانید با همکارتان که مظنون به دروغگویی است، کار کنید؟ این مساله به نوع دروغ و دروغگویی همکارتان بستگی دارد.
بسیاری از دروغگوها دو ویژگی بارز دارند: اول اینکه از نظر اخلاقی ضعیف هستند و به همین خاطر، دروغگویی را یک امر غیراخلاقی نمیبینند.
نویسنده: Tomas Chamorro-Premuzic مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد منبع: HBR دروغ گفتن در هر جامعهای مذموم است، اما هنوز یک ویژگی معمول در زندگی به شمار میآید. تحقیقات نشان میدهد هر آمریکایی بهطور متوسط دو بار در طول روز دروغ میگوید، گرچه این میزان بین افراد مختلف متغیر است.
بنابراین چگونه میتوانید با همکارتان که مظنون به دروغگویی است، کار کنید؟ این مساله به نوع دروغ و دروغگویی همکارتان بستگی دارد.
بسیاری از دروغگوها دو ویژگی بارز دارند: اول اینکه از نظر اخلاقی ضعیف هستند و به همین خاطر، دروغگویی را یک امر غیراخلاقی نمیبینند. دوما، افراد غالبا زمانی دروغ میگویند که تحت فشار باشند؛ برای نمونه ممکن است دلواپس و نگران باشند یا از چیزی ترسیده باشند. کسانی که مدام دروغ میگویند، حتی زمانیکه احساس خوبی داشته باشند یا همه چیز هم در کنترلشان باشد، بازهم به دروغ گفتن ادامه میدهند، چون از این کار لذت میبرند. به همین دلایل، مطالعات بسیاری نشان میدهد افرادی که زیاد دروغ میگویند، غالبا از این کار احساس رضایت دارند. اگر مشکلی در میان نیست، پس چرا بایدآن را پنهان کرد؟
اگر شما با کسی که زیاد دروغ میگوید، سروکار داشته باشید، متوجه میشوید که احتمالا آن فرد دارای مهارتهای اجتماعی قوی و هوش فراوان است. برای مثال، روانشناسان میگویند دروغگویی به ظرفیت حافظه بالاتری نیاز دارد، که به شدت با IQ در ارتباط است. از اینرو، فرد دروغگو نیاز به یک تخیل قوی دارد، بهویژه زمانی که بهانه دروغگویی را توجیه و حقیقت را پنهان میکند؛ مطالعات نشان داده است که افراد خلاق میتوانند بیشتر متقلب باشند.
علاوهبر این، دروغگوهای خلاق هوش احساسی بالاتری دارند که به آنها اجازه میدهد علائم احساسی را در ارتباطات بهطور ماهرانه بهکار بگیرند، واکنشهای شنوندگان را مشاهده کنند و از واکنش غیرکلامی اجتناب کنند، یعنی زمانیکه حرکات بدن ما با آنچه میگوییم منطبق نیست.
نکته کلیدی در مورد کسانی که زیاد دروغ میگویند این نیست که آیا آنها راست میگویند یا نه، بلکه این است که آیا توانایی پیشبینی اعمال آنها را داریم. ممکن است جمله «از کار کردن با شما لذت میبرم» دروغ باشد. اما، مادامی که وانمودکنم کار کردن با شما را دوست دارم، دیگر چه کسی اهمیت میدهد که من واقعا نسبت به شما چه حسی دارم؟ دروغهایی که بر واقعیتهای عینی بنا شده باشند- مثلا «من از دانشگاه استنفورد فارغالتحصیل شدهام» یا «این پروژه را تا دوشنبه به پایان خواهم رساند» مشکلساز هستند، چون وقتی آشکار شوند به اعتبار دروغگوها لطمه خواهند زد؛ بنابراین زمانیکه احساس مسوولیت برای تنبیه دروغگو بهوجود میآید، باید دانست که برملا کردن دروغ هم ممکن است همان اثر را داشته باشد.
بنابراین کسانیکه مرتب دروغ میگویند به اندازه افرادی که همیشه دیر به سرکار میرسند، مشکلسازند: همه آنچه به آن نیاز دارید این است که طبق الگوهای رفتاری آنان را شناسایی کنید. اگر نمیخواهید به آنها بگویید که از دروغ گفتن دست بکشند، مثلا میتوانید مودبانه به آنها نشان دهید که متوجه دروغشان شدهاید تا بدانند شما به آن احمقی که آنها فکر میکنند، نیستید.
کسی که زیاد دروغ میگوید ساختار روانی متفاوتی دارد. بسیاری از دروغهای آنها محصول احساس ناامنی است. این دروغها به واسطه ترس تحریک میشوند و در واقع یک دفاع روانی برای دروغگو هستند. دروغهایی که از ناامنی ناشی میشوند، اغلب تلاشی برای دستیابی به یک موقعیت هستند. چنین دروغهایی که برای بالا بردن موقعیت فرد بهکار برده میشوند، اغلب برای حفظ و ایجاد روابط نزدیک با دیگران است.
بهترین راه برخورد با دروغگوهایی که رفتار آنان از عدم امنیت ناشی میشود، این است که به آنها احساس پذیرش بدهیم. این افراد به شدت خودانتقادگر هستند. بنابراین ارضای احساس کمالگرایی این افراد به زمان و تلاش نیاز دارد و فرآیند احساس خوبی را به آنها میدهد. به آنها نشان دهید که برای چیزی که هستند احترام و ارزش قائلید نه برای چیزی که دوست دارند باشند.چه شما با فردی که زیاد دروغ میگوید سروکار داشته باشید یا با یک دروغگویی که از روی عدم امنیت دروغ میگوید، همواره باید نکاتی را به خاطر داشته باشید. اول اینکه بیشتر ما تمایل داریم دروغگویی را تلاشی عمدی برای کتمان واقعیت تعبیر کنیم. نکته دیگر این است که کسانی که مدام دروغ میگویند و کسانی که از روی عدم امنیت دروغ میگویند دچار خودفریبی هستند.
علاوهبر این، بسیار محتمل است که اساس خودفریبی بالا بردن توانایی فرد برای فریب دیگران است، چون وقتی خودمان نتوانیم متقاعد شویم، چگونه میتوانیم دیگران را متقاعد کنیم.
جورج اورول میگوید: «اگر میخواهید یک راز را مخفی نگه دارید، باید آن را از خودتان هم مخفی کنید» میتوان گفت که کسی توانایی کتمان واقعیت را به نفع خودش داشته باشد، دروغ نمیگوید، او فقط از بیان حقیقت ناتوان است.
نکته مهم پاسخ به این سوال است که آیا ما در چنین موقعیتهایی باید به این افراد کمک کنیم تا مسائل را با دید دیگری ببینند. حقیقت میتواند تلخ باشد و احساسات فرد را جریحهدار سازد. قبل از اینکه همکارتان را به دروغگویی متهم کنید، از خودتان بپرسید آیا او عمدا میخواهد دیگران را فریب دهد یا ناخواسته این اشتباه را مرتکب میشود. نکته مهم دیگر این است که: همه دروغها غیراخلاقی نیستند. در واقع، برخی دروغها ممکن است برای بهبود روابط اجتماعی گفته شوند «خیلی خوشمزهس» یا «کیف جدیدت خوشگله» یا «این لباس خیلی بهت میاد».
ناراحت شدن از کسی که به ما دروغ میگوید، آسان است اما انگیزههای بسیاری برای واکنش در برابر یک دروغ وجود دارد. بله، ممکن است از اینکه هدف فریب یک نفر بودهاید، احساس کنید که به شما توهین شده است، اما واکنش احساسی یا تقابل میتواند نتیجه معکوس دربرداشته باشد. روش بهتر این است که مودبانه به فرد دروغگو نشان دهید که در فریب شما شکست خورده است یا فقط وانمود کنید که فریب خوردهاید. این در واقع به این معنی است که شما هم آنها را گول زدهاید.
ارسال نظر