به رقبای خود حسادت نکنیم!
منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی* پرستون عزیز من در اولین سالهای توسعه کسبوکار خود هستم و روح و روان خود را وقف آن میکنم. به رقبایم بیش از اندازه توجه میکنم. هرچند میخواهم برای موفقیت آنها خوشحال باشم، اما زمانی که میشنوم یکی از مشتریانم را به رقیبم باختهام یا کسی از کیفیت کار آنها تعریف میکند، اندوهگین میشوم. چگونه میتوانم بر این حس حسادت فائق آیم؟ با احترام اندکی حسود ***
حسود عزیز،
من هم زمانی که با موفقیت و کیفیتعالی پروژههای دیگران روبهرو میشوم، ممکن است بسیار حسود شوم، کار فوقالعادهای که نظر افراد بسیاری را به خود جلب کرده یا وبلاگی که پر از ایدههای جالب و کاربردی است.
منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی* پرستون عزیز من در اولین سالهای توسعه کسبوکار خود هستم و روح و روان خود را وقف آن میکنم. به رقبایم بیش از اندازه توجه میکنم. هرچند میخواهم برای موفقیت آنها خوشحال باشم، اما زمانی که میشنوم یکی از مشتریانم را به رقیبم باختهام یا کسی از کیفیت کار آنها تعریف میکند، اندوهگین میشوم. چگونه میتوانم بر این حس حسادت فائق آیم؟ با احترام اندکی حسود ***
حسود عزیز،
من هم زمانی که با موفقیت و کیفیتعالی پروژههای دیگران روبهرو میشوم، ممکن است بسیار حسود شوم، کار فوقالعادهای که نظر افراد بسیاری را به خود جلب کرده یا وبلاگی که پر از ایدههای جالب و کاربردی است. حسادت باعث میشود با خود بگویم که ایکاش من این کارها را کرده بودم. البته این طرز فکر مضحک است. من نمیتوانم ارائهدهنده تمامی ایدههای ناب جهان (حتی فقط در حوزه کسبوکار خود) باشم. به علاوه، اگر این اتفاق میافتاد، تا چهاندازه خستهکننده خواهد بود؟
خاطرهای خجالتآور در این زمینه دارم. اپرا، یکی از دوستانم، طی سالیان دراز نسبت به من بسیار سخاوتمند بوده است و من در ۵ نوبت مختلف میهمان او بودم. با این وجود زمانی که یک طراح مراسم و مجالس فوقالعاده و موفق به نام کولین کاوی را بهعنوان میهمان خود دعوت کرد، بهشدت احساس حسادت میکردم؛ مثل اینکه قرار بود من تنها طراح مراسمی باشم که به آنجا دعوت میشوم. من به حدی حسادت میکردم که تلویزیون را در زمان نمایش وی خاموش میکردم و به خودم میگفتم که من هیچگاه نخواهم توانست به اندازه کولین بااستعداد باشم. زمانی که اپرا او را برای تعدادی از مراسمهایش دعوت کرد، من حتی حسودتر هم شدم. (هر زمان که من کولین را میبینم، میخواهم این داستان را برایش تعریف کنم، اما هیچگاه این جرات را نداشتهام. کولین، امیدوارم این کتاب را بخوانی!)
حسادت قطعا فاجعه است. زمانی که ما احساس حسادت میکنیم. روی احساسات منفی تمرکز کرده و انرژی خود را تلف میکنیم انرژی که میتوانستیم از آن استفاده بهتری در جهت پیگیری رویاهایمان داشته باشیم.
جولیاکامرون (نویسنده کتاب راه هنرمند) مینویسد ما میآموزیم که نهتنها از حسادت خود رها شویم، بلکه از آن استفاده نیز ببریم. زمانی که ما احساس حسادت میکنیم، باید به آن به چشم یک هشدار خطر نگاه کنیم. زمانی که شما احساس حسادت میکنید چیزی را میخواهید اما برای رسیدن به آن کاری نمیکنید. این پیغام به ما میگوید که ما واقعا چه خواستهای داریم.
زمانی که احساساتی مسموم از حسادت دارید، تنها دو پادزهر وجود دارد: همدلی یا اقدام کردن.
پادزهر شماره ۱ حسادت: همدلی. به فردی که حسادت میکنید، به عنوان یک انسان با تمامی شادیها و ناکامیهایش نگاه کنید. زمانی که احساس حسادت و تلخی میکنید، ممکن است فقط به این فکر کنید که این اتفاقات فقط برای موفق شدن این فرد رخ میدهند. ممکن است تصور کنید این فرد از بدو تولد با این استعداد زاده شده است و برای آن رنج و زحمت نکشیده است. هر چند شانس و استعداد ممکن است نقشی در موفقیت آن فرد داشته باشد، اما او ممکن است برای آنچه که میخواهد نیز به سختی تلاش کرده باشد. حتی شاید در اعماق وجودش درست به اندازه شما احساس عدم امنیت کند. خود را مجبور کنید که برای او خوشحال باشید؛ برای همنوع خود که توانسته بر مشکلات زیادی غلبه کند و به جایگاه کنونی خود برسد. حتی اگر شما در ابتدا چنین احساسی ندارید، این کار را انجام دهید. میتوانید با فردی که از او آزرده هستید، احساس همدردی کنید تا بتوانید از دردهای شدید حسادت رهایی یابید.
پادزهر شماره ۲ حسادت: اقدام کردن. راه دوم برای کنار گذاشتن حسادت این است که به هشدار خطر توجه کنید. به این موضوع فکر کنید که این حس چه معنایی دارد، سپس کاری انجام دهید. من پی بردهام زمانی که روی پیشرفت و توسعه خودم تمرکز میکنم، حسادت من از بین میرود. یک قدم کوچک به سمت اهداف خود شناسایی کنید و بیدرنگ آن را انجام دهید. زمانی که میبینید موفقیت از کار سایر رقبا تراوش میکند، واقعا به چه چیزی حسادت میکنید؟ آیا قدمی هست که بتوانید این آتش درونی را به سمت کسبوکار خود هدایت کنید؟ برایتان قابل باور نخواهد بود که تا چه حد حتی یک پیشرفت کوچک میتواند ذهن شما را از توجه به موفقیتهای دیگران منحرف کند.
هستی سخاوتمند است. استعدادهایی بیش از حد نیاز برای همه انسانها وجود دارد. آنجلا، یکی از خوانندگان وبلاگ من، نظر خود را درباره فلسفه وفور فرصت اینگونه بیان میکند: «پرندگانی که در آسمان پرواز میکنند، هیچگاه با یکدیگر برخورد نخواهند کرد؛ اهمیتی ندارد که چه اندازه تعداد آنها زیاد است.» اجازه ندهید حسادت شما را قانع کند که موفقیت فرد دیگر، شما را از دستیابی به رویاهایتان محروم میکند.
ارسال نظر