اهرمهای مدیریت عملکرد و تاثیر آن بر بهرهوری کارمندان
رابطه «کار نکردن» و خلاق بودن
نویسنده: Manfred Kets De Vries مترجم: کوشا جلالی منبع: INSEAD با استراحت دادن به ذهن میتوانیم سلامت ذهنی را افزایش داده و به نطفه ایدههایی که در ذهن داریم فرصت باروری و تکامل بدهیم. کنفسیوس، فیلسوف و متفکر چین باستان میگوید: «آموزش بدون تامل بیهوده و تامل بدون آموزش خطرناک است. »
در جهان شبکهای امروز، ما در معرض خطر بارگذاری بیش از حد اطلاعاتی قرار داریم. هنرهایی چون دروننگری و تامل و تفکر بهدلیل دشواری مقاومت در مقابل وسوسههایی چون «کار را هر چه سریعتر تمام کن» یا «سریع بگرد و این موضوع را پیگیری کن؟» ناپدید شدهاند.
نویسنده: Manfred Kets De Vries مترجم: کوشا جلالی منبع: INSEAD با استراحت دادن به ذهن میتوانیم سلامت ذهنی را افزایش داده و به نطفه ایدههایی که در ذهن داریم فرصت باروری و تکامل بدهیم. کنفسیوس، فیلسوف و متفکر چین باستان میگوید: «آموزش بدون تامل بیهوده و تامل بدون آموزش خطرناک است.»
در جهان شبکهای امروز، ما در معرض خطر بارگذاری بیش از حد اطلاعاتی قرار داریم. هنرهایی چون دروننگری و تامل و تفکر بهدلیل دشواری مقاومت در مقابل وسوسههایی چون «کار را هر چه سریعتر تمام کن» یا «سریع بگرد و این موضوع را پیگیری کن؟» ناپدید شدهاند. ولی سختتر کارکردن لزوما نشاندهنده هوشمندانهتر کار کردن نیست.
استراحت دادن به خود و اختصاص زمانی معین برای «کار نکردن» ممکن است بهترین راه برای ارتقای سلامت ذهن و قوت بخشیدن به تخیل و ابتکار باشد.
سر خود را شلوغ کردن یا اشتغال مولد داشتن امروزه مشغله زندگی ما را تعریف میکنند. در مترو، رستوران و خیابان به اطراف خود نگاه کنید، گویی مردم به تبلت یا موبایل هوشمند خود چسبانده شدهاند.
اخیرا از یکی از شاگردهایم که الان پستی اجرایی برعهده دارد پرسیدم که هر روز چند پیام الکترونیکی دریافت میکند. پاسخ داد: «پانصد پیام. ولی هیچکدام را نمیخوانم. در غیر اینصورت، به کارم نخواهم رسید.»
او میگفت که مساله دیگر دستیابی به اطلاعات نیست بلکه «عقب نگه داشتن آن و جلوگیری از بارگذاری بیش از حد اطلاعات، چالش امروز است. من به فرصت برای فکر کردن نیز احتیاج دارم.»
او دستیاری دارد که مسوولیت بررسی پیامهای الکترونیکی را برعهده دارد و آنها هر هفته چند ساعتی را به مرور مهمترین این نامهها اختصاص میدهند. او میگوید «من بابت این کارها (بررسی پیامهای الکترونیکی) حقوق نمیگیرم. بنابراین اگر بخواهم همه انتظارات دیگران از خودم را برآورده کنم، دیگر فرصتی برای آنچه باید انجام دهم نخواهم داشت.
به نظرم هِلِن (شاگرد سابقم) به نکته درستی اشاره میکند و من در تجربه متوجه شدهام که اگر افراد کمتر کار کنند و به خود فرصت تفکر و بازبینی مسائل را بدهند، موفقتر خواهند بود.
ولی واقعا کار نکردن به تنهایی هیچوقت قابل قبول نیست. ما آن را با بیمسوولیتی و اتلاف زندگیمان مرتبط میدانیم. بیشتر ما اگر کاری برای انجام دادن نداشته باشیم احساس گناه میکنیم. از طرف دیگر اگر سر خود را شلوغ کنیم، سرگیجه میگیریم. رفتارهایی مانند بررسی دائم پیامهای الکترونیکی که مدام حواس را پرت میکنند، مغز را وادار به ترشح دُپامین (dopamine: ماده شیمیایی که لذتی مانند مواد مخدر ایجاد میکند.) کرده و نشئگی ناگهانی آن توقف این کار را برایمان دشوار میکند.
خطر بالقوه آن است که ارتباطمان را نه تنها با دیگران بلکه با نفس خود نیز از دست بدهیم. اگر مدتی از وقتمان را بدون مزاحمت و آزادانه به تفکر اختصاص ندهیم، رشد فردی، بینش و خلاقیت در ما پدیدار نخواهد شد.
فواید عاطل بودن
بیکاری و تعمدا کار نکردن ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند. بهرغم اینکه در بسیاری از موارد، خیلی از ما تحمل بطالت را نداریم، عاطل بودن خود میتواند مقدمه حرکتی دیگر باشد. چنین وضعیتی میتواند نقطه آغاز و تحریکی برای تخیل و خلاقیت باشد. بطالت را میتوان، از این زاویه، بُرهه گذار و تغییری دانست که منابع لازم را برای پیش راندن ما به سمت ناشناختهها (و متعاقبا نوآوریها) تامین میکند.
ولی در عصر سایبری، انواع سرگرمیها و ابزار انحراف حواس در دسترس ما قرار دارد و بیش از آنکه خود را بیکار احساس کنیم، خود را دائما غرق در مشغله مییابیم. فعالیتهای بیهدف و سازماننیافته ما در محیط سایبری - دنیایی پر از بیشفعالی (hyperactivity) و عملکردهای چندگانه (multitasking) - باعث میشود که توهم مولد بودن ما را فرا بگیرد. حقیقت این است که شبکههای اجتماعی پر از واکنش و خالی از اصالت هستند.
فعالیت در چنین شبکههایی موجب زوال و افول سلامت ذهنی میشود. اگر ندانیم که چگونه میان فعالیت و تفکر توازن برقرار کنیم، ممکن است دچار و قربانی فرسودگی روانی (psychological burnout) شویم.
محیط کار
متاسفانه امروزه در سازمانها، معتادان بهکار (work addicts) مورد تشویق و حمایت قرار گرفته و حتی پاداش دریافت میکنند. مقابله با این فرآیند مخرب (ولی در ظاهر بیخطر) که نوعی ساز و کار دفاعی خارج از کنترل (manic defense mechanism) است، دشوار است. چراکه چنین رفتاری به سود سازمان تمام شده و همچنین به عنوان یک اهرم کنترلی قلمداد میشود. نگرش غالب چنین است که: «من به این آدم پول خوبی میدهم پس چرا سر میزش نیست؟»
ولی لزوما رابطهای بین سخت کار کردن و هوشمندانه (مفید) کار کردن وجود ندارد. در حقیقت، محیطی که جو غالب آن اعتیاد بهکار (workaholic environment) است، عواقبی همچون مشکلات فردی و روانی شامل روحیه ضعیف، افسردگی، تمایل به استفاده از مواد مخدر (و نهایتا اعتیاد به مواد)، اذیت و آزار در محیط کار، اضمحلال روابط انسانی و غیبت بیش از میانگین متعارف آماری
(absenteeism) دیده میشود.
موثرترین مدیران آنهایی هستند که میتوانند تفکر و اجرا را همزمان داشته باشند. این به آن معناست که آنها بر تمایل جبری «خود را مشغول ساختن» غلبه کردهاند.
سه راه برای جلوگیری از به دست آوردن فرصت برای «کار نکردن»
۱. حفظ روابط انسانی
ما برای اینکه احساس زنده بودن داشته باشیم باید با سایر انسانها روابطی معنیدار برقرار کنیم. حفظ روابط انسانی مستلزم تعامل، در تماس بودن و اختصاص زمان کافی به فراغت از کار است.
۲. کسب قابلیت نه گفتن یکی از کارآمدترین مهارتهایی است که میتوانیم در خود رشد دهیم. نه گفتن لزوما دال بر خودخواهی و بله گفتن به همه درخواستها، عادت سالمی نیست. نه گفتن به درخواستهای بیاهمیت وقت را برای رسیدگی به امور پراهمیت آزاد میکند.
۳. مدیریت عادات مربوط به خوابیدن
در شرایط آرمانی ما باید هر شب ۸ ساعت بخوابیم. خواب برای رشد فردی و خلاقیت الزامی است. عادات نادرست خواب نشاندهنده آن است که ما هنوز به مشغول نگه داشتن خود وابستهایم.
فراهم آوردن فرصت لازم جهت بارور شدن ایدهها در تفکر ناخودآگاه
کار نکردن یا کاری برای انجام نداشتن، فرصتی طلایی برای تحریک فرآیندهای فکری ناخودآگاه است. تفکر ناخودآگاه از طریق جستوجوهای ارتباطی ناخودآگاه (subconscious associative searches) در پایگاه دادههای ذهن ما، یکپارچهسازی و نظم را به بهترین نحو برقرار میکنند. در این بخش از ذهنمان (ناخودآگاه)، ما کمتر در بند قیود متداول بوده و بنابراین احتمال طرح ایده جدید از حالتیکه هوشیارانه روی راهحل فکر میکنیم بیشتر خواهد بود.
نتایج چنین فرآیندهایی ممکن است بلافاصله به بخش خودآگاه ذهنمان وارد نشود. آنها ممکن است برای بارور شدن به زمان احتیاج داشته باشند. جان کلام این است که استراحت دادن به مغز، نه تنها بهترین گزینه برای سلامت ذهنمان است، بلکه میتواند روشی برای حل مسائل پیچیده باشد.
یک تحلیلگر خوب پس از ترک تلاشهای خودآگاهش برای حل مساله، همچنان در ناخودآگاهش روی آن کار میکند. راه حلهای خلاقانه میتوانند با تلاش متناوب در خلال فعالیتهای روزمره زندگی مانند پیادهروی، رانندگی یا بازی با کودکان پیدا شوند.
مزایای فراموش کردن مشغله ذهنی و تمرکز بر حال، روز به روز محبوبیت بیشتری میان شرکتهای بزرگ جهان مییابد و بسیاری از مدیران عالیرتبه برای بهبود تصمیمگیری و حل مسائلشان توجه خود را به سمت تمرکز بر حال و تعمق (meditation) معطوف کردهاند. نقاش ایتالیایی، Giorgio Vasari، جمعبندی خوبی از این موضوع ارائه داده است: «گاهی مردان با نبوغ، بزرگترین دستاوردها را موقعی کسب میکنند که کمترین میزان کار را انجام میدهند.»
مصادیق زیادی در تاریخ وجود دارد که در آن به ناگاه ایدههای نبوغآمیز از «ناکجا» به ذهن افراد خطور کرده است. از ارشمیدس در حمام گرفته تا نیوتون و سیب در باغش و Paul McCartney که یک روز صبح از خواب برخاست و متوجه شد که در خواب موسیقیآهنگ Yesterday را ساخته است.
فرصت لازم برای بارور ساختن ایدههای نو میتواند از طرق گوناگون دست دهد. شرکتهای مطرحی چون ۳M، Pixar، Google، Twitter و Facebook «ساعتهای انفصال از کار» را بهعنوان عنصری کلیدی در محیط کار به اجرا گذاشتهاند.
پذیرفتن لزوم هوشمندانهتر (موثرتر) کار کردن
گاهی اوقات سخت کار کردن ما (هوشمندانه کار نکردن) وقتی برملا میشود که متوجه میشویم در محیطی کار میکنیم که همیشه کار بیشتری برای انجام وجود دارد و خود را گول میزنیم که اگر یک کار دیگر هم انجام بدهیم دیگر میتوانیم استراحت کنیم. این نگاه، نگاهی متوهمانه است. واقعیت آن است که یا لیست کارهای ما طولانیتر خواهد شد یا احساس میکنیم که میتوانیم کارها را بهتر انجام دهیم.
اگر در این طرز تفکر به دام افتادهایم، لازم است کمی استراحت کنیم و سپس خود را از بند این دیدگاه آزاد کنیم. تعجبآور است که بدانیم پس از اختصاص زمان کافی به انفصال از کار و استراحت ذهنی، مساله طور دیگری به نظرمان خواهد رسید و متوجه میشویم که پاسخ مساله تمام این مدت جلوی ما بوده و به چهره ما خیره بوده است.
ارسال نظر