Rolf Dobelli مترجم:‌محمدرضا معادیخواه بخش بیست‌ویکم اولین بخش کتاب مقدس(انجیل) توضیح می‌دهد که اگر از دستور اعظم نافرمانی کنیم چه رخ خواهد داد: از بهشت اخراج می‌شویم. این همان چیزی است که [در کنار قرائت قدرت‌مدارانه از امور قدسی] قدرت‌مداران غیرقدسی هم سعی می‌کنند ما باور کنیم: دانشمندان، پزشکان،مدیران عامل، اقتصاددانان، دولتمردان، گزارشگران ورزشی، مشاوران و غول‌های بازار سرمایه. صاحبان قدرت دو مساله را به روشن‌اندیشی تحمیل می‌کنند. نخست اینکه [در کمال ناباوری] کارنامه عملکردشان بسیار هوشیارکننده است و انسان را از مدهوش شدن درمی‌آورد. حدود یک میلیون اقتصاددان آموزش‌دیده در سراسر کره زمین وجود دارد و یک نفر از آنها نتوانست زمان بحران ۲۰۰۸ را به‌دقت پیش‌بینی کند؛ (در این مورد دو استثنا وجود داشت: نوریل روبینی۱ و نسیم طالب۲) چه رسد به مکانیزم آن که از ترکیدن حباب مسکن شروع شد و به فروریختن قراردادهای تاخت اعتباری۳ و به‌دنبال آن به یک فروپاشی تمام‌عیار اقتصادی انجامید. هرگز جماعتی از خبرگان با این وضعیت خیره‌کننده دچار اشتباه نشده بودند. داستان دنیای پزشکی هم چیزی در همین حدود است. تا سال ۱۹۰۰ خیلی عاقلانه بود که بیماری از معاینه پزشک سر باز بزند. کم نبود مواردی که به‌دلیل بهداشت پایین و کارهای عوامانه، درمان باعث وخیم‌تر شدن درد می‌شد.

استنلی میلگرام۴ روانشناسی است که سوگیری قدرت را طی آزمایشی که در سال ۱۹۶۱ انجام داد به‌صورت روشنی اثبات کرد. افرادی که او مورد آزمایش قرار داد با این دستورالعمل مواجه بودند که یک شوک الکتریکی افزاینده را به فردی منتقل کنند که در آن سوی یک قاب شیشه‌ای نشسته بود. کار از شوکی معادل ۱۵ ولت شروع می‌شد و بعد به ۳۰ ولت، ۴۵ ولت و... افزایش می‌یافت تا زمانی که به ولتاژ مرگباری معادل ۴۵۰ ولت می‌رسید. در واقع، هیچ جریان الکتریکی در کار نبود. میلگرام از یک هنرپیشه برای بازی کردن نقش قربانی استفاده می‌کرد. اما کسانی که شوک را اعمال می‌کردند از این موضوع اطلاعی نداشتند. نتیجه آزمایش‌های او به‌اندازه شوک‌های اعمال‌شده تکان‌دهنده بودند. به‌رغم اینکه آن فرد از درد به‌خود می‌پیچید و فریاد می‌زد و تقاضا می‌کرد که شوک قطع شود، پروفسور به افراد مورد آزمایش می‌گفت: «ادامه بدهید، آزمایش به تداوم کار شما بستگی دارد.» اغلب کسانی‌که مورد بررسی بودند به اعمال شوک ادامه دادند و بیش از نیمی از آنها تا بیشترین حد ولتاژ پیش رفتند. چیزی ورای اطاعت محض از قدرت.

در دهه‌های گذشته خطوط هوایی هم به خطرآفرینی سوگیری قدرت پی برده‌اند. در سال‌های قبل خلبان پادشاه بود. دستوراتش نباید مورد تردید قرار می‌گرفت. اگر کمک‌خلبان نسبت به وقوع قصوری ظنین می‌شد جرات پیگیری آن را بدون ترس و واهمه از خلبان نداشت. از زمانی که چنین رفتاری کشف شد تقریبا همه خطوط هوایی «مدیریت خدمه پرواز»۵ را راه‌اندازی کردند که به خلبانان و خدمه پرواز می‌آموخت تا بدون ملاحظه و به‌سرعت هر نکته و مخالفتی را که دارند، بیان کنند. به‌عبارت دیگر آنها بدلی را در برابر سوگیری قدرت به اجرا گذاشتند. «مدیریت خدمه پرواز» در ۲۰ سال گذشته از هر پیشرفت تکنیکی دیگر نقش مهم‌تری در امنیت پروازها ایفا کرده‌است.

بنگاه‌های زیادی از دست یافتن به چنین آینده‌نگری فرسنگ‌ها فاصله دارند و به‌ویژه شرکت‌هایی که مدیران عامل سلطه‌جویی دارند در معرض خطر هستند. در این شرکت‌ها کارمندان به‌قیمت به‌خطر افتادن و آسیب کل کسب‌و‌کار ایده‌های «کم‌مقدار» خود را نزد خودشان نگاه می‌دارند.

[موضوع بعدی این است که] سلطه‌گران، شیفته به‌رسمیت شناخته‌شدن و دیده‌شدن هستند و به‌طور پیوسته راه‌هایی برای تثبیت وضعیت خود پیدا می‌کنند.

دکترها و محققان روپوش سفید می‌پوشند و مدیران بانک‌ها کت‌و‌شلوارها و کراوات‌های آن‌چنانی. پادشاه‌ها تاج به سر می‌گذارند و فرماندهان خود را به مدال‌ها و درجه‌های‌شان مزین کرده‌اند.

این روزها حتی نمادهای دیگری هم برای به‌رخ کشیدن تخصص و تبحر وجود دارند. از شرکت در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی گرفته تا انداختن عکس روی جلد مطبوعات تا برگزاری جلسات رونمایی از کتاب و ساختن صفحه شخصی روی ویکی‌پدیا. و برای شرکت‌ها و بنگاه‌های وابسته به قدرت تابلوهای بزرگ و بیلبوردهای غول‌آسا. قدرت‌طلبی، تنوعی همسنگ مد دارد و جامعه به‌همان اندازه از آن دنباله‌روی می‌کند.

[اگر فاخر بودن این پوشش‌ها و بزرگی این تابلوها، ملاک صحت سخن و عملکردشان گرفته شود و جامعه‌ای که تربیت سنجیدن درستی و نادرستی یک مطلب را ندارد، صرفا با این ملاک که این نام بزرگ «لابد» درست می‌گوید، اشتباهات آنها را درست فرض کند، چه پیش خواهد آمد؟ جامعه‌ای که ملاک درستی و نادرستی و نوع برخورد با آن را نیاموخته باشد و فلسفه‌ای توانا در تبیین این ملاک تدارک ندیده باشد، در برخورد با نام‌های بزرگ به خود جرات نخواهد داد که از صحت و سلامت رفتارشان سوال کند و آنان را با منطق «لابد» خواهد سنجید.]

در نتیجه هر وقت که می‌خواهید تصمیمی بگیرید، خوب بیندیشید که کدام چهره از قدرت روی استدلال شما سایه انداخته است و هرگاه هریک از مظاهر آن را از نزدیک ملاقات کردید تمام تلاش‌تان را برای به‌چالش کشیدنش به‌کار ببرید.

پی‌نوشت‌ها:

۱- Nouriel Roubini

۲- Nassim Taleb

۳- credit default swaps

۴- Stanley Milgram

۵- Crew Resource Management (CRM)