مراقب باشید ناخواسته نمکگیر نشوید
جبران کردن۱ نویسنده: rolf dobelli مترجم: محمدرضا معادیخواه* بخش هشتم مدتی است وقتی که میخواهید با عجله به پرواز یا قطارتان برسید، با اعضای فعال در گروههای خیریهای برخورد میکنید که اغلب در همهجای فرودگاه یا ایستگاه قطار پرسه میزنند. یکی از آنها با یک گل و لبخند شما را بدرقه میکند و شما هم مثل اغلب افراد دیگر برای آنکه بیادبی نباشد، شاخه گل را قبول میکنید و اگر هم تلاش کنید که گل را نگیرید با لحنی آرام خواهید شنید: «بگیرید. این هدیه ما به شما است. » چنانچه بخواهید وقتی به اولین سطل زباله رسیدید از شر شاخه گل خلاص شوید متوجه میشوید که در آن حوالی گروه دیگری از آنها حضور دارند.
جبران کردن۱ نویسنده: rolf dobelli مترجم: محمدرضا معادیخواه* بخش هشتم مدتی است وقتی که میخواهید با عجله به پرواز یا قطارتان برسید، با اعضای فعال در گروههای خیریهای برخورد میکنید که اغلب در همهجای فرودگاه یا ایستگاه قطار پرسه میزنند. یکی از آنها با یک گل و لبخند شما را بدرقه میکند و شما هم مثل اغلب افراد دیگر برای آنکه بیادبی نباشد، شاخه گل را قبول میکنید و اگر هم تلاش کنید که گل را نگیرید با لحنی آرام خواهید شنید: «بگیرید. این هدیه ما به شما است.» چنانچه بخواهید وقتی به اولین سطل زباله رسیدید از شر شاخه گل خلاص شوید متوجه میشوید که در آن حوالی گروه دیگری از آنها حضور دارند. اما این آخر قصه نیست. همینکه با وجدان خودتان درگیر میشوید، یکی دیگر از اعضای این گروه به سمت شما میآید و از شما درخواست اعانه میکند. در بیشتر موارد این درخواستشان اجابت میشود و این موضوع آنقدر فراگیر شده که برخی فرودگاهها حضور این افراد را در محوطه ترمینالها ممنوع کردهاند. رابرت سایالدینی روانشناسی است که قادر به توضیح موفقیت این شگرد است. او پدیده «جبران کردن» را مورد مطالعه قرار داده و اثبات کردهاست که برای انسانها بسیار دشوار است که بخواهند زیر دین کسی بمانند و وامدار کسی باشند. بسیاری از سمن۲ها (NGO) و خیریهها دقیقا از همین تکنیک استفاده میکنند: از یک دست بده و از دست دیگر بستان. هفته قبل یکی از گروههای خیریه پاکتی برای من ارسال کرد که پر بود از کارتپستالهایی با مناظر روستایی. نامه همراه کارتپستالها به من اطمینان میداد چه من بخواهم به سازمانشان کمک کنم و چه نخواهم، کارتها هدیه هستند. علی رغم این تاکید به تکنیک آنها واقف بودم. کمی به خودم مسلط شدم و بیرحمانه همه پاکت را در سطل انداختم. در عین حال توقع «جبران» داشتن تکنیکی است باستانی و از دیرباز مورد استفاده همه گونههایی که تامین غذایشان نوسانهای زیادی داشته، قرار گرفتهاست. فرض کنید که به قبیلههای شکارچی تعلق دارید و در یک روز شانس با شما یار بوده است و یک گوزن شکار کردهاید. مسلما نمیتوانید همه آن شکار را در یک روز نوش جان کنید و فریزر هم قرنها پس از شما اختراع خواهد شد. شما تصمیم میگیرید که شکارتان را با بقیه سهیم شوید تا مطمئن باشید در زمانی که اوضاعتان خیلی خوب نیست، میتوانید از غنایم دیگران بهره بگیرید. به این ترتیب شکم اعضای قبیله مثل فریزر برای همدیگر کار میکند. جبران کردن یک استراتژی مفید برای بقا است. شکلی از مدیریت ریسک. بدون آن نسل انسان و خیلی از گونههای دیگر مدتها قبل منقرض میشد. این استراتژی قلب همکاری میان انسانهایی است که یکدیگر را نمیشناسند و از اجزای تشکیلدهنده رشد اقتصادی و تولید ثروت است. بدون آن نهتنها اقتصاد جهانی وجود نخواهد داشت که اصلا اقتصاد معنایی نخواهد داد. اینها جنبههای مثبت «جبران کردن» است. با این حال سکه «جبران» روی زشتی هم دارد: تلافی. انتقام گرفتن در مقابل انتقامی دیگر و اینطور میشود که ناگهان خود را در میان معرکه یک جنگ تمامعیار مییابیم. اینجا است که آموزههای برخی ادیان توصیه میکنند تا برای شکستن این دور باطل روی دیگر صورت خود را به کسی که به ما سیلی زدهاست، تقدیم کنیم. کاری بسیار دشوار. جلوی حس تلافی ایستادگی کردن و به آن تن ندادن کاری است کارستان. بهویژه اینکه منافع مورد مناقشه بسیار چشمگیر باشند. سالها پیش زوجی من و همسرم را به شام دعوت کردند. ما به نوع تعاملاتشان آشنا بودیم. آنها بسیار دوستداشتنی بودند اما نه برای تفریح و خوشگذشتن. به هر حال نتوانستیم بهانه خوبی جور کنیم و دعوتشان را قبول کردیم و میهمانی همانطور که پیشبینی میشد، بسیار کسالتبار بود. با اینوجود مجبور بودیم که مدتی بعد آنها را به شام دعوت کنیم. فشار جبران کردن باعث شده بود تا دو شب کسلکننده داشته باشیم. خیلی عجیب نبود که چند وقت بعد با دعوت دیگری از سوی این عزیزان روبهرو شویم. با خودم فکر میکردم که چندهزار میهمانی تحت نام «جبران» زحمات شکل میگیرد، حال آنکه شرکتکنندگان در آن سالها است که میخواهند از این دور باطل خارج شوند. در شرایطی مشابه اگر در یک فروشگاه زنجیرهای کسی به سمت شما آمد و از شما خواست چیزی را تست کنید، توصیه من این است که قبل از درگیرشدن در این تکنیک (اگر واقعا به پیشنهاد آنها نیازی ندارید) و تبدیل شدن شکمتان به فریزری انباشته از چیزهایی که نمیخواهید، این نوع درخواستها را رد کنید. [البته گاهی هم تاوان پذیرفتن یک نوشیدنی مجانی را به شکلی غیرمستقیم پس میدهیم. نگاهی به نتایج پرداخت یارانه بیندازیم. از شرایط زمان جنگ که بگذریم، بسیار معقول بود که کشور به سمت حذف یارانهها برود. بیعملی و مماشات در عملیکردن این ضرورت کار را به جایی رساند که «هدفمندی یارانهها» نه از روی اختیار و تمایل که بهجهت اجبار و تنگناهای موجود برای دولت در تامین منابع لازم برای پرداخت آنها اجرایی شود. شاید بزرگترین اشتباهی که خود من مرتکب شدم پذیرفتن «یارانه نقدی» بود. کاری که در شماره ۱۵۸۱ همین روزنامه «دنیایاقتصاد» با تیتر «استقبال از فرمهای یارانه نقدی» منعکس شد. شاید همانروز من و همه کسانیکه کمی با اقتصاد آشنا بودند میدانستند که عدم تحقق منابع توزیع یارانه نقدی یعنی «تورم»؛ و در ضمن میدانستند که یارانه بخش صنعت و کشاورزی قربانی تداوم پرداخت یارانه نقدی ماهانه افراد خواهدشد. اما با نیتهای مختلف این تحفه مجانی پذیرفتهشد و حالا همهمان نمکگیرش شدهایم. نمونه دیگری که خود من خوشبختانه آن را نپذیرفتهام «وامهای ازدواج» و «وامهای زودبازده» بود. وامهایی که در ظاهر در تحقق یک آرزو و تصمیم کمک میکردند، اما مکانیزم تهیه منابع آنها بهگونهای بودند که برای من مشکلات متعددی را در مسیر هزینههای جاری به ثمر نشستن هر دو کار بهوجود میآوردند. شاید وقت آن رسیده باشد که شرایط دوران جنگ را فراموش کنیم و برای هر چیز مجانی یا ارزان صف نکشیم.] ۳ * دانشجوى دکتراى مالى دانشگاه علامه طباطبایى پاورقی: ۱- Reciprocity ۲- سازمانهای مردمنهاد ۳- مطلب درون [] توسط مترجم اضافه شده است.
ارسال نظر