کارآفرینی، محرک توسعه اقتصادی کشورها
دکتر حسن عباسزاده* کارآفرینی و کسبوکارهای مخاطرهآمیز، محرک توسعه اقتصادی است و کارآفرینان که در راس کسبوکارهای مخاطرهآمیزند در جستوجوی فرصتها هستند و خلاقیت، ابزاری برای موفقیت آنان محسوب میشود. معمولا کارآفرینی و رفتار کارآفرینانه در هر زمینهای قابل پیگیری است، مهمترین این زمینهها عبارت است از: کسبوکارهای بازرگانی و تجاری، امور اجتماعی، امور علمی، امور هنری، امور ورزشی، امور اکتشافی و ماجراجویانه و بسیاری از زمینههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دیگر. صاحبنظران تقسیمبندیهای مختلفی از کارآفرینی ارائه کردهاند که از میان آنها تقسیمبندی «کورنوال و پرلمن» کاربرد بیشتری دارد.
دکتر حسن عباسزاده* کارآفرینی و کسبوکارهای مخاطرهآمیز، محرک توسعه اقتصادی است و کارآفرینان که در راس کسبوکارهای مخاطرهآمیزند در جستوجوی فرصتها هستند و خلاقیت، ابزاری برای موفقیت آنان محسوب میشود. معمولا کارآفرینی و رفتار کارآفرینانه در هر زمینهای قابل پیگیری است، مهمترین این زمینهها عبارت است از: کسبوکارهای بازرگانی و تجاری، امور اجتماعی، امور علمی، امور هنری، امور ورزشی، امور اکتشافی و ماجراجویانه و بسیاری از زمینههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دیگر. صاحبنظران تقسیمبندیهای مختلفی از کارآفرینی ارائه کردهاند که از میان آنها تقسیمبندی «کورنوال و پرلمن» کاربرد بیشتری دارد.
براساس این تقسیمبندی کارآفرینی در سه شکل کارآفرینی مستقل یا فردی1، کارآفرینی درون سازمانی2 و سازمان کارآفرین3 ظاهر میشود.
کارآفرینی مستقل یا فردی
تشخیص اینکه کارآفرینان چه کسانی هستند؟ چه فعالیتی انجام میدهند و دارای چه ویژگیهای روانشناختی، جمعیتشناختی و رفتاری هستند؟ آغازگر مطالعات گسترده اندیشمندان حوزههای مختلف دانش بشری و دستیابی به نتایج ارزشمند و متنوعی بوده است. «رونستات» معتقد است که کارآفرینی فرآیند ایجاد ثروت است و کارآفرینی مستقل فرآیندی است که یک شخص بهطور آزاد و مستقل فعالیت کارآفرینانه را به ثمر رسانده و برای شروع کسبوکار منابع لازم را جمعآوری و بسیج میکند و با تاکید بر نوآوری و توسعه فرآیند تولید(کالا یا خدمات) با برنامهریزی در راستای ایده خلاقانه خود به پیشرفت دست مییابد و برای تاسیس، رشد یا توسعه سازمان کوچک و نوپای خود نیاز شدیدی به حمایت مالی سرمایهگذاران و نقشه کاری جامع دارد.
کارآفرینی درون سازمانی
از اوایل دهه ۱۹۸۰ هجوم سازمانها بر نوآوری برای بقا و رقابت با رقیبانی که بیش از پیش در صحنه بازار ظاهر میشدند، موجب هدایت فعالیتهای کارآفرینانه به درون سازمانها شد و کارآفرینی بهطور فزایندهای مورد توجه مدیران قرار گرفت تا آنها نیز بتوانند به اختراع و نوآوری و تجاری کردن محصولات و خدمات خود بپردازند. در این دوره صاحبنظران و محققان، کانون توجه خود را به چگونگی القای کارآفرینی در ساختار اداری سازمانهای بزرگ معطوف کردند و انجام اقدامات و فعالیتهای مخاطرهآمیز را نسبت به برنامههای جاری خود ارجح دانستند. علاقه فزاینده به کارآفرین کردن سازمان و تلاش در جهت نهادینه کردن فرهنگ کارآفرینی در آن موجب شد تا استراتژیهای گوناگونی برای ایجاد کارآفرینی در سازمان طراحی شود. با مطالعه سیر تکامل دیدگاههای مختلف میتوان دو نوع استراتژی اصلی را در این رابطه برشمرد:
۱. استراتژی ایجاد سازمان کارآفرین
۲. استراتژی وجود فرد کارآفرین در سازمان یا کارآفرینی درون سازمانی
در استراتژی نوع اول، محور اصلی خود سازمان است و با ایجاد تغییراتی در ساختار، فرهنگ و رفتار سازمان این رویکردایجاد میشود و در نهایت یک بینش و فهم مشترک در بین مدیران و کارکنان مبتنی بر خلق تفکر جدید، نگاه جدید و در نهایت محصول یا خدمات جدید گسترش مییابد؛ درحالیکه در استراتژی نوع دوم تاکید بر کارآفرینی فردی و گروهی است که نهایتا منجر به تکمیل و اجرای یک تفکر خلاق در درون سازمان میشود. بنابراین کارآفرینان درون سازمانی میتوانند در استخدام سازمانها درآیند و به تبع محدوده اختیارات سازمانیشان با یک کارآفرین مستقل تفاوت دارد؛ زیرا فرد کارآفرین در سازمان نمیتواند مانند یک کارآفرین مستقل از ابتدا تا انتهای فرآیند نوآوری را دنبال کند.
پینکات (Gifford Pinchot) که برای اولین بار واژه «کارآفرینی سازمانی» را وارد ادبیات کارآفرینی کرد، معتقد است چناچه فردی در سازمانهای بزرگ سنتی همچون یک کارآفرین مستقل فعالیت کند و فعالیت وی موجب ایجاد واحدی جدید در سازمان، ارائه محصولات و خدمات و فرآیندهای جدید شود و با منابع جدید به بازارهای تازه دست پیدا کند و سازمان را به سوی رشد و سودآوری سوق دهد، به آن کارآفرینی سازمانی گویند. بنابراین کارآفرینی سازمانی یا درونسازمانی شامل پرورش رفتار کارآفرینانه در سازمانی است که قبلا تاسیس شده و فرآیندی است که محصولات یا فرآیندهای نوآورانه با خلق فرهنگ کارآفرینانه در یک سازمان ایجاد میشود. در این نوع کارآفرینی یک سازمان، محیطی را فراهم میسازد تا اعضا بتوانند در امور کارآفرینی مشارکت کنند و طی آن محصولات، خدمات یا فرآیندهای نوآورانه از طریق ایجاد فرهنگ کارآفرینانه به ظهور میرسند.
امروزه رقابت تنگاتنگ و شدید بین سازمانها، کاهش کارآمدی مدیریت سنتی در این عرصه و رشد سریع سازمانهای کوچک موجب شده است که سازمانها اهمیت ویژهای برای نوآوری قائل شوند؛ زیرا نوآوری را تنها تضمین خود برای بقا در عرصه رقابت میدانستند، از این رو سعی کردند افراد خلاق و کارآفرین را که پدیدآورندگان اصلی محصولات و خدمات نو در سازمان بودند تشویق و ترغیب کنند که در سازمانها بمانند و ایدههای خود را در سازمان محقق سازند. پینکات این افراد را کارآفرین سازمانی نام نهاد. او در سال ۱۹۸۵ از ترکیب واژههای Entrepreneurship و Coporate و Intra واژه Intrapreneurship یعنی کارآفرین سازمانی را ابداع کرد و او را فردی تعریف کرد که در سازمانهای بزرگ همچون یک کارآفرین مستقل فعالیت میکند و فعالیت وی ایجاد واحدهای جدید در سازمان، ارائه محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید است که سازمان را به سوی رشد و سودآوری سوق میدهد. تعریفی که پینکات ارائه میدهد شباهت زیادی با کارآفرینی مستقل دارد، تنها تفاوت آن در این است که در داخل سازمانی که قبلا به وجود آمده، انجام میپذیرد. شومپیتر عمده فعالیتهای کارآفرینان سازمانی را شامل توسعه
کالا و خدمات جدید، معرفی روشهای جدید تولید، تشخیص بازارهای جدید، پیدا کردن منابع جدید و توسعه و بهبود سازمان میداند. کارآفرینان سازمانی نمیتوانند به راحتی از کنار مسائل و مشکلاتی که میبینند، بگذرند. آثار و نتایج همه مسائل را میدانند و همواره به دنبال راهحلی برای آنها هستند. دائما طرح و ایده جدیدی در ذهن میپرورانند و هرگز از عملکرد فعلی راضی نیستند. آنها آرمانگرا هستند و توانایی خوبی در تبدیل فکرها و ایدهها به محصول سودآور دارند و بالاخره اینکه کارآفرینان سازمانی با ایجاد نوآوری در سازمان موجب تحول اساسی در آن شده و همواره پیشتاز توسعه محصولات و خدمات جدید یا اصلاح کننده فرآیند و ساختار تولید و در کلیه فرآیند ناظر یا مجری هستند.
در پایان میتوان گفت که کارآفرینی کلید توسعه هر جامعهای است و بهواسطه آن، جامعه در مسیر رشد و توسعه قرار میگیرد. کارآفرینی بر میزان اشتغال جامعه، بهبود کیفیت زندگی افراد و سطح رفاه اجتماعی، توزیع متناسب درآمد، کاهش اضطرابهای اجتماعی و ایجاد آرامش نسبی در جامعه، بهرهبرداری مناسب از منابع و فعال شدن آنها برای بهرهوری ملی، افزایش منفعت اجتماعی و... تاثیر بسزایی دارد. به باور بعضی از اندیشمندان، کارآفرینی از ابزارهای مهم توسعه اقتصادی به شمار میآید که مهمترین اثر خود را از طریق افزایش اشتغال در جامعه بر جای میگذارد. آنان معتقدند که استفاده بهینه از منابع، تنوع تولیدات و صادرات، افزایش ارزش افزوده، رقابت بر مبنای شایستگی و شناخت مزیتهای نسبی در سطح مالی که از جمله ابعاد توسعه اقتصادی به حساب میآید، بر اثر رشد کارآفرینی حاصل میشود.
*کارشناس بانکی، مدرس دانشگاه
پاورقیها:
۱.individual Entre preneurship
۲. intrapreneurship
۳. Entrepreneurial organization
ارسال نظر