ضابط اخلاق حرفهای، رعایت قواعد سازمان توسط مدیران است
نهادینه کردن اخلاق حرفهای در سازمان
عبدالصمد محمودی* «مهمترین کاری که یک حکومت میتواند انجام دهد،عقلانی کردن عادات جامعه است» «آرنولد توین بی»همه ما میدانیم از زمانی که در یک محیط کاری قرار میگیریم، باید به تمام الزامات و اخلاقیات سازمانی که پیش برنده منافع خود و سازمان است، التزام داشته باشیم. بهطور مثال همه ما میدانیم که نباید به همکاران یا ارباب رجوع سازمان دروغ بگوییم، میدانیم که نباید به همدیگر تهمت بزنیم، یا اصطلاحا «زیر پای همدیگر را خالی کنیم»، میدانیم که نباید از اعتماد به همدیگر سوءاستفاده بکنیم. در مقابل، همچنین میدانیم که باید به همدیگر احترام بگذاریم، به هم کمک کنیم، قانون شکنی نکنیم، از مقررات سازمان تخلف نکنیم و الی آخر.
عبدالصمد محمودی* «مهمترین کاری که یک حکومت میتواند انجام دهد،عقلانی کردن عادات جامعه است» «آرنولد توین بی»همه ما میدانیم از زمانی که در یک محیط کاری قرار میگیریم، باید به تمام الزامات و اخلاقیات سازمانی که پیش برنده منافع خود و سازمان است، التزام داشته باشیم.
بهطور مثال همه ما میدانیم که نباید به همکاران یا ارباب رجوع سازمان دروغ بگوییم، میدانیم که نباید به همدیگر تهمت بزنیم، یا اصطلاحا «زیر پای همدیگر را خالی کنیم»، میدانیم که نباید از اعتماد به همدیگر سوءاستفاده بکنیم. در مقابل، همچنین میدانیم که باید به همدیگر احترام بگذاریم، به هم کمک کنیم، قانون شکنی نکنیم، از مقررات سازمان تخلف نکنیم و الی آخر.
اما سوال این است که چرا برخی اوقات به این نوع عادات و رفتارهای ناپسند در محل کار یا خارج از آن روی میآوریم؟ چرا وقتی که چنین رفتارهایی را از سوی همکارانمان نسبت به دیگران میبینیم، بهخاطر اینکه به منافعمان ضربهای نخورد، به راحتی از کنار آن میگذریم؟ سوال جدیتر و مهمتر این است که آیا در سازمان یا محیط کاری که چنین رفتارهای غیرحرفهای در آن مشاهده میشود، میتوان با راهاندازی کلاسهای «آموزش اخلاق حرفهای» از این اعمال غیرحرفهای جلوگیری کرد؟ آیا بر این باوریم که وقوع چنین اعمال غیرحرفهای از سوی کارکنان یک سازمان، به خاطر عدم آگاهی آنان از مبانی تئوریک «اخلاق حرفهای» است؟ یا چنانکه برخی از ذات گرایان معتقدند؛ ریشه چنین رفتارهایی را باید در «ذات» ما ایرانیها جست؟
به نظر میرسد که چنین نباشد و گمان نمیکنم که هیچ منطق علمی هم این گزارهها را بپذیرد. پس دوباره باید پرسید که مشکل از کجاست؟ و چرا ما بعضا در برخی از سازمان هایمان شاهد چنین بی اخلاقیهایی هستیم؟ برای جواب به این سوالات اجازه میخواهم، ابتدا اشارهای کوتاه به دو مفهوم «منش» و «میدان» از منظر «پیر بوردیو»، یکی از جامعه شناسان مشهور فرانسوی داشته باشم، سپس به مساله اصلی بحث برگردم. از نظر بوردیو، «منش؛ عبارت است از عادات، رفتار و ارزشهایی که در یک فضا و محیط وجود دارد» و «میدان؛ عبارت از محیط و فضایی که در آن منشها تبلور مییابند». البته باید توجه داشت که هر میدانی، منشها و قواعد خاص خود را دارد.
بنابراین اگر کسی به هر دلیلی خلاف این قواعد رفتار نمود، غیراخلاقی عمل کرده است. مثلا اگر کسی در میدان «علم» برخلاف قاعده «حقیقت جویی»، که ایده و قاعده اصلی این میدان است، رفتار کرد و مثلا به خاطر «کسب قدرت» دست به نظریه پردازی و اظهارنظر علمی زد، در میدان علم، غیرحرفهای و غیراخلاقی عمل کرده است. البته بخشی از ریشه این مساله را باید در تعرض میدانهای دیگر، مثلا میدان سیاست به میدان علم جستوجو کرد. بنابراین باید گفت که منشها و عادات افراد تابعی از قواعد حاکم بر میدانهای مختلف است و زمانی که این میدانها به حریم یکدیگر تعرض کردند، این تعادل به هم میریزد و ممکن است افراد در میدانی خاص، عادات و رفتارهایی از خود بروز دهند که هیچ سنخیتی با قواعد اصلی و حقیقی آن میدان نداشته باشد.
بر این اساس، اگر به مساله اصلی بحث برگردیم، باید گفت که وقوع بداخلاقیها و اخلاقیات غیرحرفهای (منش) در سازمان و ادارهای خاص (میدان) ناشی از این است که این سازمان (میدان)، به هر دلیلی نتوانسته است قواعد خود را به صورت درست و اخلاقی و حرفهای در کارکنان سازمان درونی کند، یا اینکه سازمان مذکور، مورد تجاوز میدانهای دیگر و قواعدشان قرار گرفته است.
چیزی که مسلم است این است که در هر دو صورت، نمیتوان منشهای افراد موجود را صرفا با برگزاری کلاسهایی موسوم به «اخلاق حرفهای» و آموزش نظری کارکنان به نقطه تعادل و متناسب با قواعد سازمان (میدان) برگرداند؛ بلکه باید ریشه این آسیب را در خود سازمان و ساختارهای موجود آن جست.
در این صورت، مسوولیت اساسی به خود «مدیران سازمان» برمیگردد؛ چراکه این مدیران هستند که ساختارها و قواعد موجود در هر سازمانی را تعریف و تدوین میکنند. وقتی که در سازمانی نحوه تخصیص پاداشها یا ترفیعها و...، بهگونهای غیرحرفهای باشد، مسلما به صورت غیرمستقیم منشها و عادات کارکنان را به سمتی خواهد برد که آنها نیز بتوانند به این مزایا دسترسی پیدا کنند؛ چراکه عقلانیت فرد کارمند به او میگوید که اگر منشی غیراز این در این میدان بهکارگیرد، همیشه باید منتظر بماند و اصطلاحا در جایگاه خود «درجا» بزند.
بنابراین به نظر میرسد قدم اول در نهادینه شدن«اخلاق حرفهای» در هر سازمانی و تبدیل آن به منش افراد، تثبیت و رعایت قواعد موجود در آن سازمان توسط مدیران باشد. مطمئنا در این صورت است که آموزشهای متناوب «اخلاق حرفهای» در هر سازمانی میتواند بسیار مفید و موثر افتد.
*کارشناس اداره روابط عمومی بانک کارآفرین
ارسال نظر