ایجاد یک فرهنگ متمرکز بر تصمیمگیری در سازمان
مترجم: معصومه عشوری مقدم منبع: Bain. com در سال ۲۰۰۲، شرکت ABB که در حوزه فناوری فعالیت میکند به سختی توانست خود را از ورشکستگی نجات دهد و مدیرعامل تازه این شرکت یورگن دورمان باید تغییرات بزرگی در شرکت ایجاد میکرد. وی برای این کار نقدینگی خود را افزایش داد و درخصوص امکانات جدیدی برای تامین اعتبار فعالیت کرد. وی سازمان را دوباره ساختاردهی کرد، کسبوکار سازمان را در دو بخش متمرکز کرد و تعداد نواحی کسبوکار را از ۶۵ به ۲۸ رساند. وی همچنین مسوولیتپذیری سود و زیان را در سازمان متمرکز کرد.
مترجم: معصومه عشوری مقدم منبع: Bain.com در سال 2002، شرکت ABB که در حوزه فناوری فعالیت میکند به سختی توانست خود را از ورشکستگی نجات دهد و مدیرعامل تازه این شرکت یورگن دورمان باید تغییرات بزرگی در شرکت ایجاد میکرد. وی برای این کار نقدینگی خود را افزایش داد و درخصوص امکانات جدیدی برای تامین اعتبار فعالیت کرد.
وی سازمان را دوباره ساختاردهی کرد، کسبوکار سازمان را در دو بخش متمرکز کرد و تعداد نواحی کسبوکار را از 65 به 28 رساند. وی همچنین مسوولیتپذیری سود و زیان را در سازمان متمرکز کرد. این معیارها و سایر معیارهایی که وی در نظر گرفت بسیاری از موانع سازمانی که ABB را دچار مشکل کرده بودند، از بین برد.
اما آیا تغییراتی که وی اعمال کرده بود منجر به یک فرهنگ قاطعیت و اقدام در سازمان میشد؟ در گذشته کشتی تصمیمات این سازمان در مذاکرات و گفتوگوهای مربوط به تصمیمگیری همواره به گل مینشست؛ زیرا افراد همگی تنها در پی منافع بخش خود در سازمان بودند. آنها بازیهای سیاسی سازمانی را مبنای انجام کار قرار داده بودند؛ اما پس از ایجاد این تغییرات خطوط اختیار و مسوولیت روشنتر شدند و اهداف عینی سازمان نیز تبلور بیشتری یافتند. اما برای نجات ABB از بحرانی که در آن بود، مدیران ارشد و میانی باید همه روزه با چالشهای فرهنگی مواجه میشدند. آنها باید تصمیمات سریعی اتخاذ میکردند که اهداف سازمان را پیش ببرند سپس اطمینان حاصل میکردند که آن تصمیمات به خوبی به اجرا میرسند یا خیر. تردیدهای بسیار وجود داشت که آیا دورمان و تیم او میتوانند محیطی را ایجاد کنند که این امر به واقع در آن تحقق یابد؟
تقریبا در همه موارد سازمانهایی که در تصمیمگیری و اجرای تصمیمات موفقتر عمل کنند، جلوتر از رقبایشان خواهند بود. این پبوند بین اثربخشی تصمیمات و عملکرد تقریبا مشاهدهپذیر است و تحقیقات و تجربیات ما نیز آن را به خوبی اثبات میکند؛ اما همانطور که در داستان ABB خواهیم دید، یکی از ویژگیهای حیاتی یک سازمان تصمیم محور عبارت است از ایجاد فرهنگی که تصمیمگیری ممتاز و ایجاد آنها در سازمان را تحقق بخشد. این کار بسیار دشوار است؛ اما برای استمرار بخشیدن به موفقیت بسیار ضروری است.
فرهنگ تعیینکننده چگونگی کار روزانه کارکنان در سازمان است. فرهنگ بهطور ساده عبارت است از: کارهایی که افراد در زمانی که هیچکس آنها را تحت نظر ندارد، انجام میدهند. در یک فرهنگ عملکرد ممتاز، همگی کارکنان، اثربخشی تصمیمات و اجرای آنها را بخشی جداییناپذیر از مسوولیتهای روزانه خود میدانند. کارکنان در چنین فرهنگی همواره گزینههایی را انتخاب و به سرعت درباره آنها اقدام میکنند. آنها اجازه نمیدهند که موانع سازمانی مانع انجام کارهایشان شود. تحقیقات شرکت مشاورهای Bain نشان میدهد که سازمانهایی که دارای عملکرد ممتاز هستند، به طور متوسط حدود ۲۰ درصد سریعتر از سایر سازمانها رشد میکنند و حدودا ۵۰ درصد در اثربخشی تصمیمگیریها و سنجیدن این اثر بخشی با معیارهای مناسب جامعتر از آنها عمل میکنند.
ساختن چنین فرهنگ تصمیم محوری به نظر دشوار میآید؛ اما اگر یک تیم رهبری به این امر متعهد باشد میتواند آن را تحقق ببخشد. در این مقاله نشان خواهیم داد که چگونه این امر به فعلیت میرسد. ابتدا ویژگیهای یک سازمان دارای فرهنگ عملکرد ممتاز را برمیشمریم و ارتباط بین این ویژگیها و تصمیمات را بیان میکنیم و سپس چگونگی عملکرد شرکتهایی مثل ABB را در خلق یک محیط فرهنگی حامی تصمیمگیری درست واجرای مناسب تصمیمات مورد بررسی قرار میدهیم.
ایجاد فرهنگ عملکرد ممتاز
تصور میشود که فرهنگهای سازمانهای دارای عملکرد ممتاز همگی مشابهند. اما اینطور نیست و این عدم تشابه در واقع بخشی از قدرت آنها است. هر کدام از سازمانها دارای یک شخصیت مستقل است. یعنی یک قلب و روح متمایز که نشاندهنده میراث سازمان است و با استراتژی کسب و کار آن تطابق دارد. چنین فرهنگی یک پیوند عاطفی قدرتمند بین سازمان و کارکنان ایجاد میکند. به عنوان مثال، ۸۰ سال پیش در شرکت SC Johnson (که یکی از شرکتهای بزرگ تولیدکننده محصولات مصرفی خانگی است) مدیرعامل تصمیم گرفت که یک بیانیه مشهور ایراد کند. وی در این بیانیه بیان کرد که «حسن نیت افراد تنها عامل مستمر در هر کسبوکار است و محور سازمان را شکل میدهد. سایر موضوعات تنها سایهای از این موضوع هستند». با تأسی از این بیانیه و میراث، مدیران سازمان شروع به تنظیم و تدوین مجموعهای از ارزشهای مستمر ودامنهدار کردند و نام آن را «باور ما این است...» گذاشتند.
این مجموعه ارزشها شامل تعهد به کارکنان، مشتریان و استمرار سازمان بود. پیادهسازی این ارزشها به شرکت SC Johnson جایگاهی در میان ده شرکت برتر در آمریکا داد.
اما اگرچه شخصیت و مجموعه ارزشهای فرهنگی حامی عملکرد ممتاز در یک سازمان باید متمایز باشند، تقریبا تمامی چنین فرهنگهایی حامی زنجیرهای از رفتارهای یکسان هستند. در واقع پژوهش ما نشان داد که شش ویژگی کلیدی در هر سازمانی که دارای فرهنگ عملکردی ممتاز است، وجود دارد که عبارتند از:
۱. افراد اهداف بلند مدتی دارند. کارکنان در چنین سازمانهایی اساسا از وضعیت کنونی ناراضی هستند و میدانند که وضعیت مطلوب به چه صورت میتواند باشد.
۲. افراد متمرکز بر بیرون سازمان هستند؛ یعنی به مشتریان و رقبا توجه دارند و نه بر بازیهای سیاسی درون سازمانی.
۳. کارکنان سازمان مانند مالک تفکر و عمل میکنند. آنها مسوولیت عملکرد کلی کسب و کار را بر عهده خود میبینند نه فقط مسوولیت بخشی که خود در آن هستند.
۴. افراد گرایش به عمل دارند و کمتر تاب جدلهای دیوان سالارانه را دارند.
۵. افراد از تیمها پشتیبانی میکنند و به نقش آفرینان تیمها پاداش میدهند. در عین حال افراد را به شخصیت خود و استفاده از بهترین قابلیتهای خود دعوت میکنند.
۶. افراد از تغییر نوآوری به خوبی استقبال میکنند و خود را از دام سنتهای غلط میرهانند.
این خصوصیات هستند که تصمیمگیری سریع و خوب را برمیانگیزند و اجرای آنها را سبب میشوند. به عنوان نمونه، اگر اهداف بلند مدتی داشته باشید میتوانید خود را به چالش بکشید تا تصمیماتی بلند نظرانه بگیرید و آنها را به سرعت و با تناسب اجرا کنید. همچنین اگر بر مشتریان و رقبا تمرکز کنید و فکر خود را از بازیهای سیاسی درون سازمان برهانید، احتمال اینکه تصمیمات بهتری برای کسبوکار بگیرید، بیشتر خواهد بود.
رهبری تغییر فرهنگی
اما دورمان، استیل و سایر اعضای تیم تغییر، چگونه تغییر مطلوب خود را در ABB اجرا کردند؟ سازمانهای دیگر چگونه آن را اعمال کردند؟
تغییر یک فرهنگ شامل تاثیرگذاری بر عمیقترین عقاید افراد و ریشهدارترین رفتارهای آنان است. جای شگفت نیست که این کار بسیار دشوار باشد؛ اما راز فرهنگ آن است که شامل بسیاری از بحثهای مختلف است. وقتی شما آن بخشها را تغییر میدهید در عمل کل فرهنگ را تغییر میدهید. سه گام کلیدی در تغییر فرهنگ وجود دارد که ما آن را در قالب سه فعالیت با عناوین «تعریف»، «همسوسازی» و «ساختن» معرفی میکنیم:
۱. تعریف فرهنگ جدید. نخستین کار بیان چیزی است که میخواهید؛ یعنی نشان دهید که سازمان برای تصمیمات و اقدامات ارزش قائل است. هدف سازمانی باید در قالب رفتارهای مطلوب بیان شود، به عنوان مثال در شرکت تلسترا که در حوزه ارتباطات از راه دور در استرالیا فعالیت میکند، یکی از عوامل اهداف لزوم فرهنگی در سالهای اخیر احساس اضطرار بود که رهبران سازمان آن را اعمال کردند. مدیر منابع انسانی تلسترا تاثیر این تغییر را چنین شرح میدهد: «افراد هماکنون در خصوص شیوه انجام کارها متفکرتر شدهاند و بیشتر انتقاد میکنند». متناظرسازی اهداف جدید با ارزشهای واضح و روشن، کارکنان را همسو و منسجم میکند و دستیابی به یک فرهنگ برانگیزاننده عملکرد ممتاز را ممکن میسازد. در این سازمانها ارزشها با اقدامات عملی گره خوردهاند. به عنوان مثال در یکی از سازمانها، یکی از این عبارات انگیزاننده این است: «ما بحث میکنیم؛ ما تصمیم میگیریم و ما ارزش مورد نظر را به دست میآوریم».
۲. همسوسازی تیم رهبری با تصمیمات. تغییر فرهنگی از سطح عالی سازمان شروع میشود. اگر خود رهبران تغییر نکنند تغییر سازمانی هیچگاه رخ نخواهد داد، مثلا دورمان (مدیر عامل شرکت ABB) گروهی از ۵ مدیر ارشد را که اعتقاد داشت میتوانند تغییر سازمانی را رهبری کنند انتخاب کرد. این تیم مدیریتی جدید یک گردهمآیی برنامهریزیشده را در ارتفاعات سوئیس تشکیل داد تا در خصوص تصمیماتی که برای موفقیت ABB ضرورت دارد بحث شود. گری استیل یکی دیگر از مدیران این شرکت به یاد میآورد که با سایر اعضای تیم آشپزی کردهاند؛ با هم بودهاند و با هم کار کردهاند و این احساس در آنها برانگیخته شده است که تیم رهبری یک هویت واحد و یکپارچه یافته است. آنها به صورت خصوصی بحث و جدل میکردند؛ اما در میان عامه کارکنان انسجام خود را حفظ میکردند. استیل بر این باور است که این تغییر واقعا در تیم مدیریتی عالی سازمان برای رهبری تغییر رخ داده بود و افراد به جای تخریب یکدیگر از یکدیگر پشتیبانی میکردند.
۳. ساختن سازمانی که فرهنگ مطلوب را تقویت کند. سازمانهایی که در تصمیمگیری بهترین عملکرد را دارند همه عناصر سازمان خود را حول محور اثربخشی تصمیمات سازمانی بر طبق اهداف سازمانی متمرکز میکنند. آنها اطمینان حاصل میکنند که نقشهای مربوط به تصمیمگیریها روشن هستند و رویههایی در خصوص منابع انسانی در پیش میگیرند که اهداف دارای بهترین عملکرد را در مشاغلی قرار میدهد که بزرگترین اثر را بر تصمیمات حیاتی دارند. آنها سیستمهای پاداشدهی ایجاد میکنند که از تصمیمگیری خوب و سریع حمایت میکند، به آن پاداش و اجرای مناسب آن را مورد توجه قرار میدهد. فرهنگ قاطعیت و اقدام از معیارهای مختلفی نشئت میگیرد که این انگیزهها بخشی از آن است و افراد از این طریق به روشنی میفهمند که چه چیزی مهمتر است. نکته مهم آن است که افراد پیش از آنکه بخواهند خود را با تغییرات سازمانی همسو سازند باید تغییراتی در خود به وجود آورند.
دورمان و تیم مدیریتی وی در شرکت ABB به سرعت به شکلدهی مجدد فرهنگ و کمک به افراد در یادگیری رفتارهای مطلوب تازه پرداختند. آنها در نخستین گام اعلام کردند که ABB یک شرکت واحد است و نه یک مجموعهای از واحدهای سازمانی مستقل. آنها یک برنامه آموزش رهبری سه روزه را تدارک دیدند که به افراد مهارتهای مورد نیاز برای پیشروی در محیط جدید را بیاموزد. آنها از بخش منابع انسانی خود خواستند که یک تلاش عمده برای کاهش هزینهها انجام دهد و پاداشهای خود را محدود به پاداشهای مالی نکند. این پیام به این صورت به کارکنان رسانده شد: «ما انتظار کاهش یکباره قیمتها را نداریم؛ بلکه خواهان تغییر رفتار مصرف در افراد هستیم.»
به گفته استیل، این یک بخش بنیادین از تغییر فرهنگی در سازمان بود. به باور وی، «اگر شما به افراد بیاموزید که تفکر متفاوتی در مورد پول و مصرف آن داشته باشند، به بهبود تصمیمگیری آنها کمک کردهاید.» این طرح در شرکت موفق شد و توانست ۲/۱ میلیارد دلار در هزینههای این شرکت کاهش ایجاد کند؛ زیرا پس از اعمال این فرهنگ در سازمان، کارکنان در اغلب تصمیمگیریهای خود ملاحظات هزینهای را در نظر میگرفتند. همچنین شرکت ABB با اصلاح سیستم آموزش خود، پاداش مدیران را به امتیاز گروههای آنها وابسته کرد. این امر نیز کمک کرد که تصمیمگیریهای
افراد با منافع سازمانی همسوتر شود.
نتیجهگیری
فرهنگ مناسب منجر به تصمیمگیری خوب و اجرای مناسب تصمیمات میشود. اثر بخشی تصمیم منجر به دستیابی به نتایج سازمانی میشود. سازمانهایی که از ین سه گام یعنی تعریف، همسوسازی و ساختن استفاده میکنند میتوانند عملکرد خود را به شدت بهبود بخشند. برای مثال شرکت ABB در سال ۲۰۰۷ با قدرت به رقابت بازگشت و توانست طی پنج سال ارزش سهام خود را بیش از پنج برابر افزایش دهد و خود را از ورشکستگی برهاند. اما این تنها مزیت تغییر فرهنگی در این شرکت نبود؛ بلکه این تغییر آنها را قادر کرد که بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارند و به آینده خود امید بیشتری داشته باشند. سازمانهایی که فرهنگ عملکرد ممتاز دارند در معیارهای کلیدی مشارکت کارکنان عملکرد بسیار بهتری نسبت به سازمانهای دیگر دارند و از مزایای این مشارکت به خوبی استفاده میکنند. به عنوان مثال ABB توانست درصد بالایی از کارکنان شایسته خود را در سازمان حفظ کند و اغلب جایگاههای سازمانی ارشد خود را از میان کارکنان درون سازمانی خود از طریق ارتقا انتخاب کنند. به گفته یکی از مدیران شرکت این تغییر فرهنگی باعث شد ABB
بتواند در مسیر خود «پرواز» کند.
ارسال نظر