دغدغه دانشگاه: تولید و ترویج تکنیک و تئوری یا تفکر و تجربه؟
دکتر هومن عطار* فکر میکنم سال ۱۳۶۹ یا ۱۳۷۰ بود. به همراه دوستانم برای صرف ناهار بیرون بودیم. در همین حین تعداد زیادی جوان در کنار دکههای روزنامهفروشی در حال جستوجوی نام خود درون روزنامهها بودند. صحنه برای عابرین و رانندگانی که در آن حال و هوا نبودند کمی عجیب اما تکراری بود. البته برای جوانترهایی مانند من و دوستانم که کم و بیش میدانستیم چه خبر است، هم هیجانانگیز بود و هم ترسناک. ترسناک از اینکه نتایج کنکور بود که اعلام شده و سال بعد نوبت خود ماست که در این پروسه نفسگیر با هم رقابت کنیم.
دکتر هومن عطار* فکر میکنم سال ۱۳۶۹ یا ۱۳۷۰ بود. به همراه دوستانم برای صرف ناهار بیرون بودیم. در همین حین تعداد زیادی جوان در کنار دکههای روزنامهفروشی در حال جستوجوی نام خود درون روزنامهها بودند. صحنه برای عابرین و رانندگانی که در آن حال و هوا نبودند کمی عجیب اما تکراری بود. البته برای جوانترهایی مانند من و دوستانم که کم و بیش میدانستیم چه خبر است، هم هیجانانگیز بود و هم ترسناک. ترسناک از اینکه نتایج کنکور بود که اعلام شده و سال بعد نوبت خود ماست که در این پروسه نفسگیر با هم رقابت کنیم. برای برندگان این بازی داستان به همین جا ختم نمیشود. ورود به دانشگاه مصادف با تولد یک احساس تازه بود. این جوانان توانسته بودند خودشان را در کنکور ثابت کنند. آیا مشکلی در اینجا قابل مشاهده هست یا احساس این جوانان اشتباه است؟ کلا دغدغههای دانشگاه درخصوص تعلیم و تربیت این جوانان چه باید باشد؟ قبل از پاسخ به این سوالات بگذارید نگاهی گذرا به دانشگاه امروزی داشته باشیم. برای دانشگاه بسته به عملکرد واقعی آن میتوان تعاریف یا ماموریتهای زیر را ارائه کرد: ۱ - مجموعهای از محققان و معلمان (تعریف لاتین دانشگاه) ۲ -محلی برای ایجاد، انتقال و انتشار دانش و ارتباط مستمر با صنعت (مانند بسیاری از دانشگاههای آلمان و هلند) ۳ - محلی برای تولید مستمر تکنیک، ترفند، تئوری و تکنولوژی (برخی دانشگاههای علوم پایه و فنی) ۴ - محل تعلیم و آماده کردن افراد متخصص و ماهر برای مشاغل و مسوولیتهای موردنیاز جامعه (بیشتر دانشگاههای آنگلوفون) ۵ - کارخانه انسانسازی (امام خمینی) ۶ - ارگانی برای قدرتمند کردن جامعه از طریق تولید روزمره علوم مورد نیاز و تربیت شهروند نرمال و متعهد با توجه به هر تخصص (فوکو)۷ -کارگاه تربیت افراد برای تولید فکر، تامل، تجربه، تعهد و تعقل با توجه به هر تخصص (جان دووی) ۸ - محلی برای سرگرمی، اندکی آموزش و اجتماعی شدن نسل جوان (مارشال مک لوهان) ۹ - موسسهای تجاری برای تعریف و فروش مدارک رنگ و وارنگ (برخی مدارس بازرگانی) ۱۰ - چند ساختمان که دور یک کتابخانه احداث شدهاند (شلبی فوت) و ... شاید بتوان از این لیست ده تایی سه دسته کلیتر نیز پیدا کرد. به غیر از تعریف لاتین دانشگاه در سه مورد اول تاکید بیشتر بر تکنیک، تئوری، تکنولوژی و تخصص است، در سه مورد دوم تاکید بیشتر بر تفکر، تعهد، تجربه و تعقل بوده و سه مورد آخر هم نقدی است بر اتلاف وقت و سرمایه در دانشگاه. اما با توجه به هدف این مقاله، کدام یک بیشتر گویای وضعیت حال حاضر دانشگاههای کشور است و کلا یکی از دغدغههای اصلی دانشگاههای ما چه باید باشد؟ برای یافتن پاسخ سریع باید بگویم اگر میشد الان این سوال را از قبول شدگانی که مثلا رشته مهندسی خواندند و چند سالی هم تجربه کاری دارند پرسید احتمال زیاد بیشترشان اذعان میکردند که بیش از ۶۰ درصد واحدهای درسی دانشگاه بلا استفاده بوده یا ارتباط کمی با واقعیتهای زندگی، صنعت و سازمان داشتند. به عبارت دیگر یکی از دغدغههای اصلی دانشگاه امروزی میتواند این باشد که دانشآموختههایش علاوه بر مجموعهای از فرمول، تکنیک و تخصص مجموعهای از فکر، تجربه و تامل را نیز یدک بکشند. اگر دانش آموختهاش تبحر خاصی در محاسبات یا مدلسازی در مهندسی مکانیک دارد در کنار آن تعریفی برای تعقل و تامل مداوم بر روی رفتار خود و سایرین باید در چنته داشته باشد. آموزش مفهوم تعقل، تعمق یا بهتر بگوییم تامل یا همان Reflection که عقبهای چندین هزارساله در فلسفه دارد مدتی است که توسط محققانی مانند دونالد شون، ویکتور ترنر، مارگارت آرچر، اسکات لش، و متس آلوسون به دانشگاهها اکیدا توصیه میشود. این محققان عقیده دارند یادگیری در دانشگاه باید دوباره بازبینی و بازتعریف شود. بهعبارتی یکی از دغدغههای دانشگاه باید این باشد که دانشجو یادگیری را یاد بگیرد و تبدیل به متخصصی Reflective (تاملگرا) شود به این معنی که بتواند از هر تئوری، تکنیک یا تجربه برای تامل و تحلیل با هدف تعقل و تعمق بیشتر استفاده کند. در نتیجه یک استاد دانشگاه نیز باید دائما راههای جدید یادگیری را که به تامل و تعمق بیشتر دانشجو کمک میکند یاد بگیرد. برای این نوع استاد تعلیم و تربیت تنها برای تولید فارغالتحصیل جهت اشتغال و کسب و کار نیست بلکه برای شکل دادن به شخصیت هم هست. دغدغه دانشگاه و استادانش بنابراین نباید تنها این باشد که دانشجو پس از فارغالتحصیلی چه شغلی خواهد داشت، بلکه نوع شخصیت او برای جامعه در بلند مدت خواهد بود. این موضوعات چندین سال است ذهن بسیاری از روساهای دانشگاههای دنیا مانند استیون شوارتز که ریاست چندین دانشگاه مهم را در کارنامه خود دارد به خود مشغول کرده. نتیجهای که شوارتز و امثال وی گرفتهاند این است که وقتی میخواهیم یک تامل کلی بر روی زندگیمان داشته باشیم و آن را در چند مفهوم خلاصه کنیم، مواردی مانند: حس ما نسبت به زندگی و مرگ، به سرنوشت و بخت، به احترام و اعتماد، به عشق، محبت و نوعدوستی، به ایمان و اعتقاد، به داستانهایی که ما را متحول کردند، به ترس، تفاهم، خودباوری و خود شکوفایی و از این قبیل به ذهنمان خطور میکنند. شاید بتوان گفت در حس قبولی دانشگاه اکثر این مفاهیم موجود است در حالی که همینها جایگاه کوچکی در واحدهای دانشگاهی دارند یا کلا نادیده گرفته میشوند. مثلا ما کمتر واحد دانشگاهی داریم که از طریق آن بتوانیم درخصوص بخت و اقبال یا محبت در سازمان بحث و مکاشفه کنیم. رابطه بین حس اعتمادسازی، تفاهم و موفقیت یک پروژه مهندسی جایگاه آنچنانی در دروس فنی ندارد. واحدهای دانشگاهی مانند «یادگیری از طریق تامل»، «نقش داستان در تعلیم و تشویق»، «جایگاه باور و اعتقاد در نوآوری»، «جایگاه ترس در مدیریت»، «مهندسی خود باوری در پروژههای ملی»، «نقش شوخی و مزاح در جلسات پرتنش» نامهای نسبتا عجیب و غریبی برای دانشجویان ما هستند. بنابراین شوارتز فکر میکند که دغدغه امروزی دانشگاه با توجه به پیچیده تر شدن مسائل زندگی باید تعریف و ارائه پکیجهای جامع، چند بعدی، کاربردی و البته سرگرمکننده باشد. نتیجه اینکه به عقیده ریتزر اکثر دانشگاههای امروزی در تولید علم و مدرک مانند فست فود عمل میکنند. دانشگاهی که تولید حرفه و صنعتگر را به مانند رستورانهای تولید همبرگر و ساندویچ تصور میکند و به عبارتی سریعترین و سودآورترین راه سیر کردن و راضی نگه داشتن مشتری را با تولید و عادت دادن مشتری به خوردن برگرهای متنوع پاسخ میدهد. * استادیار دانشگاه صنعتی امیرکبیر hooman@aut.ac.ir
ارسال نظر