او می‌گوید زنان مهارت‌های زبانی را بهتر می‌آموزند، سبک مدیریت شراکتی دارند و مشتاق کار کردن برای شرکت‌های خارجی هستند، چون احتمال ارتقای شغلی آنها در این شرکت‌ها بیشتر است. به همین دلیل تیم‌های مدیریتی در کشورهایی مانند چین در حال تغییر است؛ یعنی در این کشورها تعداد مدیران زن از مردان بیشتر شده است. تحقیقات صورت گرفته این موضوع را تایید می‌کنند و نشان می‌دهند که آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی از این لحاظ عقب مانده‌اند. یکی از این تحقیقات، گزارش تورنتون است که نشان داده 51 درصد مدیران ارشد در چین را زنان تشکیل می‌دهند و به این ترتیب چین اولین کشوری است که بیشتر مدیران آن، زن هستند. البته داده‌های دیگری در سال گذشته نشان داده‌اند که تنها 25 درصد مدیران ارشد چینی را زنان تشکیل می‌دهند. واضح است که حتی چین هم نمی‌تواند به این سرعت رشد کرده باشد. بنابراین، آمار 51 درصدی حاکی از واقعیتی مربوط به آمار شرکت‌های چندملیتی است. شرکت‌های غربی به جای اینکه از استعداد زنان تحصیلکرده و کارآمد در کشورهای خودشان استفاده کنند، آنها را در چین به سمت‌های مدیریتی گمارده‌اند. این موضوع در تعدادی از کشورهای نوظهور دیگر نیز صحت دارد. شرکت‌های بین‌المللی حتی به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند در کشورهایی که موسسات داخلی هنوز علیه زنان تبعیض قائل می‌شوند، بهترین مدیران زن را گلچین کنند. همچنین یافته‌ها نشان می‌دهند مردان ترجیح می‌دهند در کشور خودشان بمانند، چون شرکت‌های داخلی چشم‌انداز کاری بهتری برای آنان در بلند مدت دارند و نسبت به ارتقای شغلی مردان، بیشتر اقدام می‌کنند. این موضوع باعث شده، شرکت‌های چند ملیتی در بازارهای جدید به تعادل جنسیتی بهتری نسبت به شرکت‌های داخلی خودشان دست یابند. به علاوه، بررسی محققان در چین نشان می‌دهد که مدیران زن، نسبت به همتایان مرد خود وفاداری بیشتری به کارشان دارند. در بازار کمونیستی چین که حفظ استعدادها کار سختی است، این موضوع یک مزیت محسوب می‌شود. مجمع جهانی اقتصاد دریافته که اختلاف جنسیتی در چین، در سطوح حرفه‌ای و فنی و همچنین تحصیلات دانشگاهی به نفع زنان است. سطح مشارکت نیروی کار زن در چین 74 درصد است که بالاترین میزان در میان اقتصادهای نوظهور محسوب می‌شود. از طرف دیگر، به گفته مجمع جهانی اقتصاد، تنها 17 درصد مدیران در کشورهای توسعه یافته زن هستند. بنابراین چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ آیا اختلاف جدیدی به نام «اختلاف جنسیتی بازار بالغ» در حال ظهور است که مطابق آن، شرکت‌های غربی تعادل جنسیتی را در بازارهای نوظهور افزایش می‌دهند، در حالی که خودشان در داخل با بی تعادلی روبه‌رو هستند؟ اگر این موضوع صحت داشته باشد، در آینده تحلیل‌های جالبی از مزیت رقابتی تعادل جنسیتی در محیط کار به وجود خواهد آمد.