بهبود مدیریت فنآوری اطلاعات در بانکها
بررسیها نشان میدهد سرمایهگذاری بانکها بر IT زمانی پربار است که راهبرد کسبوکار با راهبرد فناوری تطبیق داشته باشد، سیستمها به شکلی منضبط پیادهسازی شوند، و با افزایش ظرفیتهای IT ارزش بیشتری ایجاد شود.
بررسیها نشان میدهد سرمایهگذاری بانکها بر IT زمانی پربار است که راهبرد کسبوکار با راهبرد فناوری تطبیق داشته باشد، سیستمها به شکلی منضبط پیادهسازی شوند، و با افزایش ظرفیتهای IT ارزش بیشتری ایجاد شود.
مدیران بانکی که مدیریت IT را بر عهده دارند اغلب دچار سوء برداشت از چگونگی حصول بهترین ارزش از سرمایهگذاریهای IT میشوند. برخی از آنها مدتها اعتقاد داشتهاند که در این بخش، مقیاس عملیات یک عامل رقابتی حیاتی است؛ زیرا مزیتهای هزینهای به وجود میآورد. برخی دیگر میاندیشند که هزینه بیشتر بر IT با هدف بهبود کارآیی عملیاتی مستقیما باعث بهبود عملکرد میشود. بسیاری میپندارند که سکوهای نرمافزاری جدیدتر آسانتر ایجاد ارزش میکنند. برخی دیگر هم اظهار میکنند آنچه واقعا مهم است کشوری است که بانک در آن فعالیت میکند؛ زیرا مکانهای خاص باعث ایجاد مزیتهای هزینهای و بازاری میشوند.
ما با هدف درک آنچه واقعا در رابطه با بهکارگیری فناوری در بانکها مهم است عملکرد مالی و فعالیتهای مرتبط با IT را در ۱۰۵ بانک در اروپا، آسیا و آمریکای لاتین مطالعه کردیم. پژوهش ما بسیاری از جنبههای عملکرد بانکها را مورد آزمون قرار داد که شامل شیوه اداره، فعالیتهای برونسپاری، پیچیدگی معماریهای نرمافزار، و نرخ بهکارگیری سختافزارها بود. سپس به معیارهای مالی کلیدی بانکها نگاهی افکندیم و اثربخشی عملیاتی آنها را با معیارهای جدول یک سنجیدیم. آزمایش فعالیتهای مربوط به IT در بانکها در ربع اول جدول، ارتباط بین فعالیتهای خاص مربوط به IT و نتایج مالی را مشخص میکند و بهشدت بر تجربه ما مبنی بر اینکه فعالیتهای عملیاتی و سایر فعالیتها میتوانند تاثیر زیادی بر عملکرد موسسات مالی بگذارند صحه میگذارد.
یافتههای ما نشان میدهد که دیدگاههای سنتی در این مورد نقصانهایی داشته است؛ مثلا صرف منابع بیشتر در بخش IT لزوما منجر به سودآوری بیشتر نمیشود. بانکهایی که هزینه بخش IT در آنها در این ربع قرار گرفته نسبت هزینه به درآمد بیشتری داشتند و در آسیا که ما رشد را در آن مورد سنجش قرار دادیم دارای متوسط پایینتری از جهت افزایش درآمد بودند. یکی ار علتهای این امر آن است که بسیاری از بانکها هزینه بیش از حدی به جریان عملیات روزانه خود اختصاص داده و برای نوآوری هزینه نکرده و به همین دلیل از رقبا جاماندند. همچنین، بسیاری از بانکها در تبدیل سرمایهگذاریهای خود به ارزش تجاری واقعی موفق نبودهاند. این بانکها میتوانند بر فناوریهای جدید - مانند سیستمهای مدیریت ارتباط با مشتریان- سرمایهگذاری کنند. بانکهایی که در مطالعه ما عملکرد ممتازی داشتند سرمایهگذاری بیشتری بر نوآوری و قدرت تشخیص انجام داده و در وارد کردن IT به کسبوکارهای خود بهتر عمل کرده بودند.
همچنین دریافتیم که مقیاس، تضمینکننده افزایش سود و کاهش هزینه نیست. بسیاری از بانکهای بزرگ در مطالعه ما هنوز منتظر مشاهده نتایج هزینهای سرمایهگذاری خود بر IT هستند؛ زیرا به علت گستردگی در کشورهای مختلف در مدیریت پیچیدگیهای این محیطهای بزرگ ناکام بودهاند.
نقص سوم دیدگاه سنتی آن است که عملکرد هزینهای را به مکان نسبت میدهد- بهویژه مقررات ملی یا منطقهای و هزینههایی که هر یک بر کسبوکار تحمیل میکند. ما با استثنائات کمی دریافتیم که ارتباط معناداری بین کشور محل تاسیس بانک و کارآیی و اثربخشی عملیات IT وجود ندارد. هزینههای نیروی انسانی و مزیتهای مهارتی هماکنون میتواند درمیان کشورها و قارههای مختلف اثرگذار باشد.
درنهایت، مطالعه ما در آسیا ارتباطی بین قدمت سکوی بانکداری (که عبارت است از تراکنشهای مربوط به نرمافزارها و سختافزارهای بخش IT و وامها، بهره، حسابداری و اطلاعات مشتریان آن) و کارآیی IT نشان نداد. نیمی از بانکهایی که در بررسی ما عملکرد مناسبی داشتند سکوهایی با قدمت کمتر از ۵ سال دارند؛ در حالی که نیم دیگر سکوهای قدیمیتری داشتند که بسیاری از آنها تبدیل به سیستمهایی پیچیده و غیرمنعطف شده بودند. بانکهایی که سیستم بانکداری خود را با سیستمهای جدید جایگزین کرده بودند در صورت عدم راهاندازی طرحهای ابتکاری موازی نتوانسته بودند نتایج مطلوب را کسب نمایند.
مدیریت و مالکیت قدرتمند بر IT نسبت به بسیاری از معیارهای قدیمیتر (همچون مقیاس عملیات IT، محل استقرار بانک، قدمت سکوی IT و میزان هزینهای که صرف IT شده است) اثر بیشتری بر بهبود عملکرد بخش IT دارد. بانکهایی که بر مبنای الگوی اداره مورد نظر ما بهترین عملکرد را داشتند نسبت سود به درآمد بیشتری (مثلا در میان بانکهای اروپایی 0/13) نسبت به آنهایی که امتیاز کمتری کسب کرده بودند (7/11) داشتند. این بدان معنا است که بانکهای دارای عملکرد بهتر باید در مدیریت IT هم عملکرد بهتری نسبت به سایر سازمانها داشته باشند.
بانکهای پیشرو در عملکرد، راهبردهای IT خود را از طریق استفاده از فرآیندهای اداره رسمی در هماهنگی کامل با کسبوکار شکل داده و کسبوکار را بر آن داشتهاند که بر اهرمهای ایجادکننده ارزش متاثر از IT تکیه کند. به علاوه، این بانکها IT را راهبردیتر دانستهاند و فعالیتهای مربوط به آن را خودشان انجام میدهند؛ یعنی کمتر برونسپاری میکنند و در صورت برونسپاری، با دقت بر پیمانکاران نظارت میکنند.
ما همچنین دریافتیم که بهترین سازمانها در زمینه IT سرمایهگذاری بیشتری بر فناوری جهت ایجاد ارزش جدید برای کسبوکار و هزینه کمتری صرف عملیات روزانه کردهاند. سازمانهای پیشرو 45 درصد بودجه IT خود را صرف نوآوری میکنند. بانکهای ضعیف تنها 29 درصد در این رابطه صرف کردهاند. بهعلاوه بانکهای صاحب بهترین تجارب، محصولات جدید را طی کمتر از 6 ماه معرفی میکنند؛ در حالی که این امر برای بانکهای ضعیف بین 6 تا 9 ماه بوده است.
بانکهای پیشرو روش منضبطتری را برای معماری فناوری بهویژه در اروپا داشتند. در اروپا رهبران، کسبوکار را با تعداد متوسط ۳۰۰ نرمافزار اداره میکنند. این عدد برای سایر بانکها ۱۲۵۰ نرمافزار است. بانکهای آسیایی که اغلبشان در حال ساخت سکوهای جدید نرمافزاری هستند، میتوانند از تجربه همتایان اروپایی خود در رابطه با سرمایهگذاری بر معماریهای منعطف نرمافزاری استفاده کنند؛ بهطوری که در آینده ناچار به سادهسازی سکوی پیچیده سابق خود نباشند. بانکهای پیشرو همچنین از واسطهای استانداردتر و میانافزارهایی که اتصال بین نرمافزارها را سادهتر میکند استفاده و در نهایت هزینههای نیروی انسانی را کاهش میدهند. بانکهای پیشرو اظهار داشتهاند که ویژگیهای سنتی، ۲۰ تا ۴۰ درصد تغییر نرمافزارها را دشوارتر کرده است؛ این عدد برای سایر بانکها بین ۴۰ تا ۶۰ درصد بود.
در نهایت، بانکهای پیشرو عملیات IT خود را برمبنای مجموعهای از سکوها استانداردسازی و از زیرساختهایی همچون ماشینها به صورتی اثربخشتر از دیگران استفاده کنند. مثلا در آسیا بانکهای پیشرو به نرخ بهکارگیری 30 تا 40 درصد از سرورهای Unix دست یافتند. این عدد برای بانکهای ضعیف 30 درصد بوده است.
مقایسه نتایج مطالعه الگوبرداری سال ۲۰۰۶ با سالهای پیشین نشان میدهد که اغلب سازمانهای پیشرو در جایگاه خود باقی ماندند یا حداقل ثابت باقی ماندند. برخی بانکها که قبلا در ردههای پایین ردهبندی قرار داشتند، تاکید بر بهبود عملکرد خود در زمینه IT را آغاز کرده و برخی دیگر پیشرفتهای خوبی داشتهاند. برخی دیگر هم هزینههای IT را بدون اینکه بهبود سودآوری داشته باشند افزایش دادهاند.
طبق مطالعات، تعهد پایدار مدیریت عالی به این امر اثرگذارترین عامل در موفقیت است. بانکهای پیشرو از الگوهای شفاف و از پیش تعیینشده پیروی میکنند. آنها یک دوره انتقال 2 تا 4 ساله را طی و از چندین اصل پیروی کردهاند که اصول شفافیت (مشخص کردن همه هزینهها و منافع مربوط به IT، حتی آنهایی که خارج از بخش IT قرار میگیرند)، مدیریت عملکرد (تعیین دقیق معیارها) و تعادل بین دستاوردهای عملکردی کوتاهمدت (مانند کاهش هزینهها) و دستاوردهای سرمایهگذاری درازمدت (معماریهای سادهتر) از جمله آنها است.
مهمترین نکته، توجه سطوح عالی سازمان و درگیر شدن آنها در این تلاشها است. مدیران عالی در بانکهای پیشرو معمولا از فناوری بهعنوان یکی از مهمترین قابلیتهای راهبردی سازمان خود یاد میکنند. هدایت این تلاشها از مدیر عالی سرچشمه میگیرد و مدل اداره، اولویتها را تعیین و کارکنان را به تلاش برای همسویی با برنامههای کسبوکار تشویق میکند.
منبع:
https://www.mckinseyquarterly.com
ارسال نظر