سوگندها کافی نیستند

مترجم: بهزاد بهمن نژاد

آموزشگاه‌های کسب‌وکار باید در جهت آموزش ارزش‌ها و اخلاقیات به دانشجویان‌ تلاش بیشتری نمایند.

این مطلب در رابطه با صدها نفر از فارغ‌التحصیلان دانشکده کسب‌وکار‌هاروارد است که در سال‌های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ «سوگند MBA»(سوگندی که فارغ‌التحصیلان MBA برای ارتقای احساس مسوولیت و حفظ اخلاقیات و ارزش‌ها، به صورت داوطلبانه و طی مراسمی به آن وفادار می‌شوند. م.) یاد می‌کنند.

این دانشجویان سوگند می‌خورند که منافع همه افراد را در نظر بگیرند، در رفتار خود اخلاقیات و ارزش‌ها را زیر پا نگذارند، و هرگز به اموال و حقوق دیگران چشم طمع ندوزند. ما اینگونه دانشجویان(همان مدیران آینده) را تشویق می‌کنیم سوگند یاد کنند که مانند مدیران قبلی عمل نکنند و از انجام اعمال غیراخلاقی و مغایر با ارزش‌ها دوری کنند.

اما مساله این است که آنها و همچنین بیش از صدهزار دانشجوی جدید MBA که امسال ثبت‌نام شده‌اند، می‌بایست مدیرانی مسوول و پایبند به قوانین شوند و برای تحقق این امر، سوگند به تنهایی کافی نیست. به بیان ساده این سوگندها حرف‌هایی هستند که به آنها عمل نمی‌شود. در واقع مشکل، عدم صداقت به هنگام سوگند خوردن نیست، بلکه مساله عدم وجود آمادگی لازم در افراد به هنگام عمل می‌باشد.

فقط در حرف نه در عمل

مانند بسیاری از سوگندهای دیگر، سوگند MBA نیز فرضیاتی دارد که شما را از افراد قبلی متمایز نشان می‌دهد، به عبارت دیگر این سوگند می‌گوید افراد قبلی اراده ضعیف‌تر و تعهد اخلاقی کمتری داشتند. در واقع هدف از سوگند این است که ارزش‌های انسانی به هنگام عمل رعایت شوند، اما مشکل در حقیقت احساس اشتباهی است که این سوگند ایجاد و به افراد القا می‌کند.

بدان معنا که فارغ‌التحصیلان MBA سوگندی اخلاقی یاد می‌کنند، اما آموزش‌هایی وجود ندارد که آنها را در این مسیر حمایت کند تا مزایای این عمل به درستی برایشان روشن شود، در نتیجه نواقص موجود در رعایت اخلاقیات، باعث آسیب‌پذیری دانشجویان

می‌شود.

شرایطی که هر موقعیت به افراد تحمیل می‌کند(مساله‌ای که ما غالبا نسبت به آن بی‌توجهیم)، درس مهمی است که علم جامعه‌شناسی و روان‌شناسی به ما می‌آموزد. عده‌ای بر این باورند که کلیه اعمال افراد بر مبنای شخصیت‌شان است و می‌توان رفتار آنها را پیش‌بینی کرد، اما وجود اجبار در هر موقعیتی می‌تواند باعث شود انسان‌ها رفتارهای غیرمنتظره‌ای از خود نشان دهند که اصلا قابل پیش‌بینی نیست.

بنابراین اگر بدون در نظر گرفتن شرایط تحمیل‌شده در موقعیت‌های مختلف و بدون وجود یک ساختار و آموزش حمایت‌کننده سوگندهایی خورده شوند، در عمل مشکلات بیشتری را به‌وجود می‌آورند.

نقش مراکز آموزشی چیست؟

از نظر برخی کارشناسان آموزشگاه‌های کسب‌وکار نمی‌توانند و نباید نقشی در آموزش اخلاقیات و ارزش‌ها داشته باشند. آنها معتقدند که آموزشگاه‌ها باید بر مسائل دقیق و تخصصی مدیریت کسب‌وکار تکیه کنند و آموزش ارزش‌ها و اخلاقیات را به دیگران بسپارند، اما ما نظر متفاوتی داریم. سطح علمی آموزش در کسب‌وکار نسبت به سال‌های اولیه‌اش بسیار بالاتر رفته است که این امر به خاطر پررنگ‌تر شدن تاثیر آمار و اقتصاد در میان جوامع بوده است. ما معتقدیم که آموزشگاه‌ها می‌بایست بیشتر به جنبه‌های تجزیه و تحلیلی آموزش خود بپردازند، اما باید در نظر داشت که تجزیه و تحلیل جایگزین ارزش‌های اخلاقی نیست. در واقع اگر بر روی تجزیه و تحلیل بیش از اندازه تاکید شود، مدیران ضعیفی‌تربیت می‌شوند که در برخی مواقع نمی‌توانند جنبه‌های انسانی یک انتخاب را در نظر بگیرند.

البته این‌طور نبوده که تاکنون در دوره‌های MBA، مسائل مدیریتی و اخلاقی آموزش داده نشوند، اما مساله این است که در بیشتر مواقع این آموزش‌ها بسیار ضعیف بوده‌اند. دروس مدیریتی بیشتر به جنبه‌های روابط اجتماعی و صحبت در مکان‌های عمومی تکیه‌ می‌کنند، در حالی که دروس اخلاقی بر جنبه‌های حقوقی تاکید دارند. این دروس برای این طراحی شده‌اند که ارزش‌های مدیریتی به هنگام عمل حفظ شوند. در حالی که هدف از دروس مدیریتی اندیشیدن به مسائل دراز مدت، بررسی اثرات تصمیمات مقامات بالا و داشتن نگاهی به آینده در رابطه با نتایج هر تصمیم است. بسیاری از دانشجویان MBA به این موضوع آگاه نیستند.

به عنوان مثال، در کارگاه‌های آموزشگاه‌های مدیریت کسب‌وکار، وقتی از دانشجویان در رابطه با توانایی‌های لازم برای یک مدیر موفق در کسب‌وکار پرس و جو می‌کنند، در پاسخ همیشه بینش عمیق و تیزهوشی در کسب‌وکار جزو اولین ویژگی‌هایی است که به آنها اشاره می‌شود، در حالی که صداقت و مسوولیت‌پذیری نسبت به دیگران، در رده‌های بسیار پایین‌تر طبقه‌بندی می‌شوند. حال وقتی از دانشجویان سوال می‌شود که چه ویژگی‌هایی در یک انسان برای آنها ارزشمند است همدردی و درک دیگران، امانت‌داری و همچنین مسوولیت‌پذیری جز‌و چند خصوصیت برتر یک فرد دسته‌بندی می‌شوند. در نتیجه یک قسم خوردن ساده به تنهایی نمی‌تواند این کمبودها را جبران کند و علاوه بر این باید در نظر داشت که اگر خود را نسبت به آموزش مدیران در این زمینه بی‌مسوولیت بدانیم، اوضاع از این هم بدتر می‌شود.

هیچ جایگزینی برای تجربه

وجود ندارد

ما باید تلاش کنیم دانشجویان بهتری را برای مدیریت‌تربیت کنیم. این امر نیازمند افزایش درک دانشجویان نسبت به تصمیمات دشوار پیش رویشان است، تصمیماتی که غالبا باید تحت شرایط سخت اتخاذ شوند. ما بایستی به آنها بفهمانیم که این تصمیمات، ارزش آنها را مشخص می‌نماید، بنابراین آنها باید بدانند که برای تحقق چه ارزش‌هایی فعالیت می‌کنند. ما باید مطمئن شویم که آنها با همکلاسی‌ها، استادان و فارغ‌التحصیلان دانشگاهشان در تماس هستند و در انجام کارها با همکلاسی‌های خود مشارکت می‌کنند. ما به صورت تجربی دریافتیم که این بهترین راه آموزش است. به این‌ترتیب دانشجویان متوجه می‌شوند که می‌توانند رفتارهای ناشایستی را که دیگران مرتکب می‌شوند، انجام ندهند. بنابراین بهتر است به دانشجویان بیاموزیم که آنها به‌طور غریزی گرایش به طبقه‌بندی ارزش‌ها دارند و در نتیجه نقایص در اخلاقیات چطور می‌تواند در شرایط دشوار به آنها آسیب برساند. اگر به دانشجویان آموزش داده شود که قرار است با چه مسائلی روبه‌رو شوند و با فشارهای ناشی از آن آشنا باشند، می‌توانند به بیشترین منافع دست یابند.

بنابراین دوره‌های MBA باید به گونه‌ای طراحی شوند که بتوان گروه‌هایی را تشکیل داد و در این گروه‌ها افرادی که یکدیگر را می‌شناسند و به هم اطمینان دارند بتوانند بحث‌های عمیق و مفیدی انجام دهند. در این میان، آموزشگاه‌ها باید دقت کنند تا ساختار این گفت‌وگوها به گونه‌ای باشد که مسائل اخلاقی و ارزشی نیز در نظر گرفته شوند. اکثر فارغ‌التحصیلان اظهار می‌کنند که سخت‌ترین تصمیم‌گیری آنها زمانی است که پیشنهادهای کاری با ارزش‌های آنها سازگار نیست و در نتیجه در ابتدای کار، نسبت به وضعیت و شرایط ناآشنا هستند.

ما باید برای آسان‌تر شدن کارمان در این زمینه، با استفاده از تکنولوژی‌های جدید روش‌های آموزشی خلاقانه‌ای ابداع کنیم و فارغ‌‌التحصیلان را بیش از پیش گرد هم آوریم. اگر آموزشگاه‌ها امکاناتی را برای برقراری یک ارتباط شبکه‌ای میان فارغ‌التحصیلان فراهم کنند، عمل بسیار ارزشمندی انجام داده‌اند و اینگونه دیگر فارغ‌التحصیلان در اتخاذ تصمیمات سخت، تنها نیستند و می‌توانند با یکدیگر مشورت کنند و به آسانی معاملات کسب‌وکار را انجام دهند.

بنابراین سوگند خوردن فارغ‌التحصیلان MBA، راه حل ایجاد پایبندی نسبت به مسائل اخلاقی و ارزش‌ها در کسب‌وکار نیست، بلکه ما بایستی به عنوان یک آموزگار مسوولیت‌پذیری بیشتری نسبت به بهبود وضعیت و آماده‌سازی دانشجویان که همان مدیران آینده هستند، داشته باشیم. فقط در این صورت است که فارغ‌التحصیلان ما به سوگند خود وفادار خواهند ماند.

منبع: ‌MIT Sloan Mangement Review