از رویا تا واقعیت
امپراتور کار آفرینی(۵۴)
مترجم: غلامرضا کیامهر
ماموریت سوم: توسعه استراتژی و طرح عملیاتی
کارآفرینان بزرگ (Tycoons) افرادی استراتژیست هستند که تاکتیکهای تحقق استراتژی را هم به خوبی میشناسند.
نویسنده: پیتر جونز
مترجم: غلامرضا کیامهر
ماموریت سوم: توسعه استراتژی و طرح عملیاتی
کارآفرینان بزرگ (Tycoons) افرادی استراتژیست هستند که تاکتیکهای تحقق استراتژی را هم به خوبی میشناسند. یک استراتژی در واقع شباهت به طرحریزی یک بازی با هدف برنده شدن دارد. تاکتیکها هم سازوکارهای رسیدن به اهداف یک استراتژی را مشخص میسازد. شما با در اختیار داشتن یک استراتژی روشن و استفاده از تاکتیکهای مناسب میتوانید افراد تیم خود را به سرمنزل مقصود هدایت کنید. در غیر این صورت تحقق چشماندازی که برای کسبوکار خود ترسیم کردهاید، غیرممکن خواهد بود؛ اما به خاطر داشته باشید که استراتژی باید در فواصل معین مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد تا معلوم شود همه چیز دارد در مسیر صحیح پیش میرود. برای این منظور باید یک جدول زمانی واقعبینانه برای استراتژی خود در نظر بگیرید؛ زیرا همیشه این امکان وجود دارد که در همان زمانی که اقدام به طراحی استراتژی کسب و کار خود کردهاید، کسان دیگری هم در حوزه همان کسب و کار برای خود استراتژی تعریف کرده باشند.
پس برای آنکه از رقبای خود عقب نیفتید، باید سریع دست به کار شوید و سیستم نظارت و بررسی استراتژی خود را هم در فاصلههای زمانی کوتاه به کار اندازید تا استراتژی شما همیشه منطبق با متغیرهای بیرونی بازار روزآمد باقی بماند. اصولا داشتن عمل در طراحی و پیادهکردن استراتژی کسب و کار یکی از عوامل مهم در موفقیت هر کارآفرین است.
خطرناکترین کاری که یک کارآفرین ممکن است انجام دهد این است که برنامه دقیق هدف و استراتژی مشخصی برای کسبوکار خود نداشته باشد؛ اما شما سعی کنید که در زمره چنین کارآفرینانی نباشید. شما که قصد راهاندازی یک کسب و کار جدید را دارید، بعد از همه مقدمه چینیها و مطالعات اولیهای که قبلا درباره آنها برایتان توضیح دادهام، باید حداقل برای یکصد روز اول شروع کسب و کار جزء به جزء تمام کارهایی را که قصد انجامش را دارید، برای خود مشخص کنید.
من این صد روز را صد روز سرنوشت نامیدهام؛ چون تکلیف بخش عمدهای از آینده میانمدت و درازمدت کسبوکار شما در همین یکصد روز مشخص میشود و برای شما معلوم خواهد شد که به قول معروف تا چه اندازه مرد میدان چنین کسبوکاری هستید. شما باید حاصل و نتیجه تمام مطالعات، بررسیها و کندوکاوهایی را که از مدتها قبل برای تهیه مقدمات این کسبوکار انجام دادهاید، در مدت یکصد روز اول شروع کار به محک آزمایش بگذارید تا میزان کارآیی و نقاط ضعف و قوت هرکدام به روشنی بر شما معلوم شود.
تهیه و تدارک لوازم دفتری کار، آمادهسازی وبسایت شرکت، راهاندازی سامانه مربوط به مالیات بر ارزش افزوده (VAT) و البته انجام چند ملاقات با مدیران بانکهایی که قرار است با آنها سروکار داشته باشید، از جمله کارهایی است که در همان یکصد روز سرنوشت باید صورت پذیرد. در واقع همه این اقدامات در چارچوب همان ده قانون طلایی است که قبلا درباره آنها با شما صحبت کردهام.
شما با اتخاذ استراتژی نتیجهگرایی، خواهید توانست تصویر روشنی از چشمانداز کسبوکار خود در درازمدت به دست آورید. استراتژی شما باید برای تمامی کسانی که به نوعی شریک یا همکار شما هستند، قابل درک و فهم و عاری از پیچیدگیهایی باشد که معمولا استراتژیستهای حرفهای تدوین کرده و کسی جز خودشان قادر به درک و تعبیر و تفسیر آن نیست.
پرواز در تاریکی
نداشتن استراتژی روشن در کسبوکار به مثابه پرواز در تاریکی است که عقل سلیم آن را تایید نمیکند. شما بدون داشتن استراتژی و طرح و نقشه مدونی برای چگونگی تحقق بخشیدن به آن، موفق به جلب سرمایهگذاری حامی برای ایده کسبوکار خود نخواهید شد. حتی اگر آن ایده بهترین باشد. من در سلسله برنامههای تلویزیونی «لانه اژدها» اهمیت داشتن استراتژی را به دفعات مشاهده و تجربه کردهام.
گاهی اوقات کارآفرینانی با ایدههایی که به ظاهر عملی و سودآور به نظر میرسد در این برنامه حضور پیدا میکنند. محتوای ایدههای آنها بهگونهای بوده که توجه رسانههای عمومی و مردم کوچه و بازار را به سوی خود جلب کرده و حتی صاحبان آن ایدهها توانستهاند شواهد و اسنادی هم برای اثبات سودآور و بازارپسند بودن محصول ایده خود، به پانل «لانه اژدها» ارائه دهند.
اما به دلیل آنکه وقتی را صرف تهیه و تدوین استراتژی و نقشه عملیاتی برای پیاده کردن ایده خود نکردهاند، کمتر کسی برای سرمایهگذاری در آن ایده از خود تمایل نشان داده است. در مواردی حتی صاحب یک ایده توانسته ثابت کند که مثلا یک بازار ۳۰ میلیونی برای محصول ایده او دست به نقد وجود دارد و حتی شواهدی دال بر علاقهمندی مجموعهای از سوپرمارکتداران برای خرید و توزیع آن محصول در برنامه ارائه دادهاند.
اما باز هم به دلیل در اختیار نداشتن یک استراتژی و نقشه عملیاتی مدون، موفق به جلب نظر سرمایهگذاران که ذاتا افرادی محافظهکار و دست به عصا هستند، نشدهاند. شاید شما هم مرا از جمله همین سرمایهگذاران به حساب آورید. بله، من انکار نمیکنم هرچند که قویا معتقدم سرمایهگذار و کارآفرین هر دو باید مقداری جرات ریسک کردن داشته باشند. چون در روزگار ما پول و سرمایه آسان به دست نمیآید و به همین سبب همه جنبههای پنهان و آشکار یک کسبوکار برای سرمایهگذاری باید برای سرمایهگذار روشن و شفاف باشد.
ارسال نظر