از رویا تا واقعیت
امپراتور کار آفرینی(۴۴)
مترجم: غلامرضا کیامهر
بازخوانی یک تجربه
همانطور که در فصلهای گذشته این کتاب برایتان توضیح دادم، زمانی که من در منطقه ویندسور لندن اقدام به تاسیس یک رستوران کردم، مانند هر کارآفرین دیگری که دست به ایجاد یک کسب و کار تازه میزند، وجودم لبریز از هیجان و حس اعتماد به نفس بود.
نویسنده: پیتر جونز
مترجم: غلامرضا کیامهر
بازخوانی یک تجربه
همانطور که در فصلهای گذشته این کتاب برایتان توضیح دادم، زمانی که من در منطقه ویندسور لندن اقدام به تاسیس یک رستوران کردم، مانند هر کارآفرین دیگری که دست به ایجاد یک کسب و کار تازه میزند، وجودم لبریز از هیجان و حس اعتماد به نفس بود. همه قراین حکایت از آیندهای موفقیتآمیز برای کسب و کار من میکرد، اما متاسفانه به دلیل آنکه من توجه لازم را به غریزه ذاتی و ندای درون خود نشان ندادم نتوانستم هشدار آن را که به من میگفت؛ تو که هیچ تجربهای در کار رستوران داری نداری، نباید خود را به چنین کسب و کاری آلوده کنی، نشنیدم و در نتیجه بر من همان گذشت که بر بسیاری از دیگر صاحبان کسب و کار ناکام و ناموفق گذشته است.
دلیل واقعی گوش ندادن به ندای درونی آن بود که اصولا علاقهای به شنیدن آن ندا نداشتم، چون میترسیدم مرا از انجام کار باز دارد. اما حق با ندای درونی من بود و بعد از گذشت دو سال کسب و کار رستوران داری من دچار شکست شدم، در حالی که اگر به هشدارهای ندای درونی خود گوش میدادم، به جای دایر کردن رستوران به سراغ کسب و کاری میرفتم که از آن شناخت لازم را داشتم. با این همه، درسی که از آن شکست گرفتم به من آموخت که در تصمیمگیریهای مهم و اساسی، ندای درون را ناشنیده نگیرم و بعدها همین ندای درون در موارد بسیاری مشکلگشای کار من شد، مثلا همان ندای درون بود که برای سرمایهگذاری در تاسیس شرکت «Generation Telecom» یا راهاندازی برنامه تلویزیونی «American Inventor» به من چراغ سبز نشان داد یا مرا از سرمایهگذاری در بسیاری از کسب و کارهای دیگر منصرف کرد.
البته این تنها من نبودم که در کار رستورانداری با شکست مواجه شدم، بلکه کارآفرینان دیگری هم بودند که در همین حوزه کسب و کار بدترین شکستها را متحمل شدند، یکی از آن کارآفرینان خانم آنیتا رادیک بود که رستوران پدینگتن «Paddingtom» را تاسیس کرد و دار و ندار خود را از دست داد؛ زیرا او نوع نامناسبی از رستوران را در خیابانی نامناسب، در شهری نامناسب و در زمان نامناسب تاسیس کرده بود. از آن زمان به بعد، خانم رادیک نیز با درس گرفتن از آن تجربه تلخ، هرگاه قصد سرمایهگذاری در کسب و کاری را داشت، علاوه بر انجام همه بررسیهایی که من در قسمتهای قبلی این کتاب به تفصیل درباره آن صحبت کردهام، به ندای درون، ضمیر ناخودآگاه یا هر اسم دیگری که میخواهید روی آن بگذارید، گوش فرا میداد و موفق هم میشد.
فصل چهارم
برنامهریزی و توجه به جذابیتها
گام بعدی به سوی اجرای ایده کسب و کار درخشانی که در ذهن دارید، تامین منابع مالی لازم برای سرمایهگذاری در آن کسب و کار است. شما یا خود منابع مالی موردنیاز را در اختیار دارید یا باید اقدام به جلب سرمایهگذار دیگری کنید. در واقع این یکی از مراحل دشوار کار شما است و در این مرحله بر شما معلوم خواهد شد که ایده مورد نظرتان تا چه حد برای سرمایهگذاران جذابیت دارد. ضمنا اغلب کارآفرینان بیشترین و پرهزینهترین اشتباه را در همین مرحله مرتکب میشوند. متداولترین اشتباه در این مرحله سادهانگاریهایی است که برخی از کارآفرینان در خصوص جذابیتهای ایده خود از خود بروز میدهند و از زمینهسازی لازم برای تامین منابع مالی مورد نیاز غفلت میورزند. بهمنظور پرهیز از ارتکاب چنین اشتباه بزرگی، کارآفرینان برای جلب سرمایهگذاران باید جنبههای چشمگیر ایده خود را به وضوح و با هنرمندی هرچه تمامتر برای آنها بازگو کنند.
ایده کارآفرینی از چه مزیتها و نوآوریهایی برخوردار است و محصول یا خدماتی که قرار است تولید شود، تا چه اندازه منحصر به فرد است یا چه تفاوتهای اساسی با آنچه که هماکنون در بازار موجود است، خواهد داشت؟
از رهگذر سرمایهگذاری روی آن ایده چه سودی نصیب سرمایهگذار خواهد شد و مدت زمان برگشت سرمایه چه اندازه خواهد بود؟
میزان کشش و حد و اندازه بازار فعلی و آتی برای محصول و خدماتی که قرار است تولید شود چگونه خواهد بود و چه بازارهای خاص و هدفی برای آن وجود خواهد داشت؟
آیا به قدر کافی مطالعات بازار درباره آن محصول و خدمات صورت گرفته است؟
آیا برنامهریزی دقیقی برای زمانبندی تحقق اهداف مورد نظر برای سرمایهگذاری انجام شده و ضریب موفقیت سرمایهگذاری تا چه اندازه پیشبینی شده است؟
آیا شواهد متقن برای اثبات ضریب موفقیت سرمایهگذاری وجود دارد و این شواهد از چه طریقی و به استناد چه مطالعاتی به دست آمده است؟
درجه ریسک این سرمایهگذاری تا چه اندازه خواهد بود و چه تهدیدها و رقابتهایی در انتظار این سرمایهگذاری وجود دارد؟
آیا درباره منابع انسانی مورد نیاز این کسبوکار مطالعات و بررسیهای کافی صورت گرفته است؟
اگر خود من به جای آن سرمایهگذار فرضی باشم با مشاهده اسناد و مدارک مثبتی که فهرست آن در بالا برشمرده شد، دیگر تردیدی برای سرمایهگذاری روی آن ایده به خود راه نخواهم داد. اصولا این جزو طبیعت هر سرمایهگذار است که قبل از اتخاذ تصمیم به انجام سرمایهگذاری، میخواهد خیالش از بابت سرمایهاش آسوده شود؛ به همین سبب است که پیدا کردن سرمایهگذار برای یک ایده کارآفرینی کار چندان آسانی نیست و شما نباید انتظار داشته باشید که به محض درخواست از یک سرمایهگذار برای سرمایهگذاری روی ایده درخشانی که در سر دارید، او دستهایش را در جیبش کند و هر مبلغ پولی که شما لازم دارید در اختیارتان قرار دهد. شما برای عبور از این مرحله دشوار، باید اعتماد و اطمینان سرمایهگذار را صددرصد جلب کنید.
ارسال نظر