از رویا تا واقعیت
امپراتور کارآفرینی(۲۸) - ۹ مرداد ۸۹
مترجم: غلامرضا کیامهر
باید به خود اطمینان دهید که همه ابزارهای لازم را برای دست و پنجه نرمکردن با گلادیاتورهای غولپیکر و زورمند در اختیار دارید و از روبهرو شدن با آنها هراسی به دل راه نمیدهید.
نویسنده: پیتر جونز
مترجم: غلامرضا کیامهر
باید به خود اطمینان دهید که همه ابزارهای لازم را برای دست و پنجه نرمکردن با گلادیاتورهای غولپیکر و زورمند در اختیار دارید و از روبهرو شدن با آنها هراسی به دل راه نمیدهید. باید به خود القا کنید که هیچ نقطه ضعف و به اصطلاح پاشنه آشیلی ندارید که هدف دشمن قرار گیرد و شما را از پای در آورد. به خود بقبولانید که استراتژی درستی را انتخاب کردهاید و به کمک آن بر همه مخاطرات و تهدیدهای احتمالی فائق خواهید آمد. خود را در جایگاه یک برنده میدان مسابقه فرض کنید، چون برنده بودن جان کلام خط فکری کارآفرینان بزرگ و موفق است. داشتن این خط فکری به شما کمک میکند که شکوه و عظمت انسانهای بزرگ را نصیب خود سازید و به چهرهای شاخص و برجسته در خانواده کارآفرینان بزرگ تبدیل شوید. احساس بزرگی کردن خمیرمایه فرا چنگ آوردن موفقیتهای بزرگی است که برای انسانهای معمولی دستنیافتنی به نظر میرسد.
نکته مهم دیگر داشتن طرح و برنامه قبلی و برخورداری از آمادگی کامل برای تبدیل کردن خلاقیتهای ذهنی به ایدههای اجرایی و عملیاتی است. همین که شما به آمادگی خود برای دست یازیدن به کارهای بزرگ اطمینان داشته باشید، مقدار زیادی از مسیر تبدیل شدن به یک کارآفرین بزرگ را پیمودهاید. چون در این مرحله دیگر هیچ تصور بازدارندهای به ذهن شما راه پیدا نخواهد کرد. به عبارت دیگر، اگر شما در گذشته شکستهایی را تجربه کرده باشید؛ اما حالا دیگر اجازه ندهید که خاطره تلخ آن شکستها کمترین جایی در ذهن و باور شما داشته باشد، در آن صورت میتوانید با اطمینان خاطر در جهت رسیدن به موفقیتهای بزرگ گام بردارید. خصیصه بزرگ کارآفرینان موفق پشت کردن به شکستها و ناکامیهای گذشته و آغوش گشودن به روی موفقیتهای بزرگی است که زمینه و چاشنی اصلی آنها را همان شکستها تشکیل میدهد. چون کارآفرینان بزرگ از شکستها درس پیروزی میگیرند. آنها گذشته را متعلق به گذشته میدانند و با سلاح اعتماد به توانایی خویشتن، حال را هنرمندانه به آینده پیوند میزنند.
گام نهم
الهامبخش دیگران باشید
یک ذهن خلاق، سرزنده و پرنشاط منشا انگیزههای بسیاربزرگ است، هروقت انسان میشنود که کسی دارد با شور و حرارت جزئیات فکر و ایدهای را که به ذهنش گذشته برای دیگران توضیح میدهد، به وجد میآید و خود تحت تاثیر آنچه میشنود قرار میگیرد و انگیزهها در درون او زنده میشود. شما هم بهعنوان یک کارآفرین وقتی به همین شیوه ایدههای خود را برای اطرافیان، کارمندانتان، سرمایهگذاران، مشتریان و شرکای کسبوکار خود بازگو میکنید تاثیراتی جادویی بر ذهن آنها باقی میگذارید و آنها را با ایدههای خود همراه میسازید. به عبارت دیگر، قوه تخیل شما در خلق و طرح ایدههایتان همچون یک «کاتالیزور» عمل میکند و آدمهای اطراف شما را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها را وا میدارد تا قوه تخیل خود را به کار اندازند. این همان سلاح قدرتمندی است که شما برای به حرکت در آوردن افراد تیم خود به آن نیاز دارید. بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت که از معتقدان جدی این ایده است؛ میگوید: «مهمترین هنر مایکروسافت مدیریت تخیلات ذهنی افراد است». این حرف را کسی میزند که دومین فرد ثروتمند در جهان است.
در عین حال توصیه میکنم از جادوی کلام خود با احتیاط استفاده کنید، چون گاه عبور از مرز بسیار باریکی که میان فانتزی و تخیلات ذهنی وجود دارد، ممکن است تاثیر کلام شما را کاهش داده و برای شما مخاطرهآمیز باشد. فراموش نکنید که برای انسان هیچ سرافکندگی بدتر از آن نیست که مخاطبان صحبتهایش تصور کنند که او دچار رویازدگی شده و دارد آسمان ریسمان به هم میبافد. کسانی که بیننده برنامه تلویزیونی لانه اژدها بودهاند احتمالا بارها سر تکان دادن استهزاآمیز و دسته جمعی اعضای پانل برنامه را به هنگام شنیدن خزعبلاتی که بعضی از شرکتکنندگان در برنامه بهعنوان ایدههای درخشان خود مطرح ساختهاند، مشاهده کردهاند. صحبتهای فانتزیگونه که هیچ ریشهای در واقعیتها نمیتواند داشته باشد و جز بیاعتبار کردن گوینده حاصل دیگری در بر ندارد. بنابراین باید مراقب باشید که برای برانگیختن توجه دیگران نسبت به ایدههای خود همواره حد و مرز فانتزی و رویازدگی را با تخیلات واقعبینانه مدنظر داشته و به گونهای به طرح ایدههای خود بپردازید که مخاطبان را عمیقا تحت تاثیر قرار داده و آنها را شریک ایدهها و چشماندازهای خود سازید. بنابراین به منظور پرهیز از افتادن در دامی که موجب خدشهدار شدن اعتبار شما نزد دیگران خواهد شد، باید کلام شما مقدمه و موخره منسجم و پذیرفتنی داشته باشد؛ بهطوری که مخاطبان مسحور شما و صحبتهایتان شوند چه شما تنها از این طریق میتوانید به هدفی که در نظر دارید برسید. بگذارید روشنتر بگویم شیوه سخن گفتن و طرح مساله کردن شما باید از حلاوت یک قصه شیرین برخوردار باشد تا مخاطبان با گوش جان صحبتهای شما را دنبال کنند. درست شبیه قصههایی که در زمان کودکی مادر، شب هنگامها در گوش شما زمزمه میکرد و شما با شنیدن آن به خوابی شیرین فرو میرفتید یا هنگامی که در سر کلاس درس دبستان به داستانی که معلمی محبوب برای شما تعریف میکرد، گوش میدادید و مجذوب معلم خود میشدید. همه ما شیفته شنیدن قصههای شیرین و دلنشین هستیم و هر اندازه قصهگو در کار خود هنرمندتر باشد، شیفتگی ما برای شنیدن قصه بیشتر میشود. در کسب و کار هم ما به نوعی قصهگویی میکنیم. قصهکاری که قصد انجام آن را داریم. قصه شکستها و پیروزیهایی که تجربه کردهایم و قصه هدفی که به دنبالش هستیم؛ اما برای مجذوب کردن مخاطبانمان که همکاران، مشتریان یا شرکای کاری ما هستند، باید هنرمندانه داستانسرایی کنیم؛ البته هدف اصلی شما داستانسرایی نیست، بلکه میخواهید از این طریق قلب و روح دیگران را در جهت کمک به اعتلای کسب و کار خود به تسخیر درآورید. برای این کار باید همواره لحن گرم و دلچسبی داشته باشید تا دیگران با گوش جان شنونده شما باشند. فراموش نکنید که قصهپردازیهای شما باید با جوهر صمیمیت و صداقت همراه باشد تا مخاطبان شما را تحت تاثیر قرار دهد. با دیگران بیریا و بدون تکلف درباره طرحها و ایدههای خود سخن بگویید تا بتوانید حس اعتماد و همراهی آنها را به سوی خود جلب کنید.
ارسال نظر