از رویا تا واقعیت
امپراتور کارآفرینی(۲۸)
مترجم: غلامرضا کیامهر
اگر قصد دارید به یک تولیدکننده محصول تبدیل شوید، آیا میتوانید قوه تخیل خود را برای ترسیم شکل و شمایل و مشخصات محصولی که قرار است چند سال دیگر در کارگاه یا کارخانه شما تولید شود، به کار اندازید و از آن بالاتر، آیا میتوانید از همین حالا خشنودی و رضایت خاطر مشتریان محصولات خود را که به صورت لبخند در چهره آنها آشکار شده است در خاطر مجسم کنید.
نویسنده: پیتر جونز
مترجم: غلامرضا کیامهر
اگر قصد دارید به یک تولیدکننده محصول تبدیل شوید، آیا میتوانید قوه تخیل خود را برای ترسیم شکل و شمایل و مشخصات محصولی که قرار است چند سال دیگر در کارگاه یا کارخانه شما تولید شود، به کار اندازید و از آن بالاتر، آیا میتوانید از همین حالا خشنودی و رضایت خاطر مشتریان محصولات خود را که به صورت لبخند در چهره آنها آشکار شده است در خاطر مجسم کنید. آیا حاضرید با به کار انداختن قوه تخیل خود از همین حالا طرحهایی را که برای توسعه کسبوکار خود در نظر دارید به وضوح پیشبینی کنید و جزئیات آنها را درست شبیه یک واقعیت عینی، به تصویر بکشید؟
بله، من اعتقاد دارم کسی که عزم خود را برای تبدیل شدن به یک کارآفرین بزرگ از نوع Tycoon جزم کرده است، از همه این تواناییهایی که برشمردم برخوردار است، چه اگر غیر از این باشد باید در کارآفرین بودن خود مقداری دچار شک و تردید شود. پس تا میتوانید سیمرغ قوه تخیل خود را تا دوردستها به پرواز درآورید.
وجه تمایز تخیل با پندارهای خام
من شخصا بر این باورم که پدیده تخیل اتاق خلوت هر انسان و مکانی است که در آن انسان از آزادی عمل کامل برخوردار است و اجازه دارد در این اتاق خلوت هرگونه که دوست دارد رفتار کند، اما در عین حال اعتقاد دارم که میان پدیده تخیل و پندارهای خام و کودکانه تفاوت فاحشی وجود دارد و یک کارآفرین هرگز نباید اجازه دهد جای این دو در ذهن او با هم عوض شود. به نظر من، وجه تمایز تخیل و پندارهای خام به طور خلاصه از این قرار است:
* پندارهای خام و کودکانه اغلب در فراسوی قلمرو و عینیتپذیری قرار دارند.
* تخیل در محدوده قلمرو و امور واقعی جولان میدهد.
سوءتفاهم نشود. منظور من از این مرزبندی آن نیست که ما باید هر فکر و اندیشه جدیدی را که به ذهنمان خطور میکند و ظاهر آن دور از واقعیت به نظر میرسد، بیدرنگ نفی کنیم و آن را کنار بگذاریم. بلکه بر عکس باید برای حصول اطمینان از چند و چون آنها درباره آنها به طرح سوال بپردازیم و امکان عملی شدن آن ایدهها را مورد غور و بررسی قرار دهیم.
ایدههایی که به کمک قوه تخیل شکل میگیرد باید دارای زمینه اجرایی و تبدیل شدن به واقعیت باشد، حال آنکه پندارهای ذهنی خام از چنین خصیصهای برخوردار نیست. به عبارت دیگر، ایدههای تراوش شده توسط قوه تخیل باید برای انسان باور کردنی باشد. در برنامه «لانه اژدها»ی شبکه ۲ تلویزیون بیبیسی، ایدههای بزرگی از سوی شرکتکنندگان در برنامه ارائه میشود. اما من زمانی که ایدهای فانتزی و پندار خام به نظر آید با صراحت آن را طرد و نفی میکنم.
همان گونه که در فصول گذشته این کتاب خواندهاید، من از سن هفت سالگی با به کار انداختن قوه تخیل برای آینده زندگی و شغلی خود چشماندازهایی را ترسیم کردهام. من از همان دوران، ساعتها روی صندلی پشت میز کار پدرم مینشستم و در رویای تبدیل شدن به مدیر یک شرکت بزرگ با چندین میلیون پوند سرمایه فرو میرفتم، اما در همان زمان بچههای هم بازی و هم سن و سال من همه فکر و ذکرشان رفتن در نقش شخصیتهای فیلمها و سریالهای تلویزیونی نظیر سوپرمن و مردان فضایی و هفت تیربندهای کابویی بود، اما امروز من صاحب شرکت و کسب و کار پردرآمدی هستم حال آنکه هیچ یک از آن هم بازیهای دوران کودکی من نتوانستهاند رویای سوپرمن و کابویی شدنهای خود را محقق کنند.دلیلش آن است که آنها به جای به کار انداختن قوه تخیل اسیر پندارهای خام کودکانه خود شده بودند.یک ایده پذیرفتنی و منطبق با واقعیتها جرات و جسارت لازم را برای طرحریزی راههای حصول به آن در شما ایجاد میکند. در این صورت دیگر شما تردیدی در رسیدن به هدف، به خود راه نخواهید داد.زمانی که کودکی بیش نبودم دو رویای بزرگ در سر میپروراندم. نخست آن که وقتی بزرگتر شدم کسب و کاری برای خود داشته باشم. دیگر آنکه به یک قهرمان معروف تنیس تبدیل شوم. اینک که بسیاری از رویاهایم محقق شده هر وقت در مصاحبهها از من میپرسند اگر یک کار آفرین موفق نبودم، چه میکردم، در پاسخ میگویم در آن صورت شک ندارم که یک تنیسباز بزرگ جهانی میبودم. واقعیت هم همین است. چون من تاکنون در چند مسابقه تنیس با قهرمانان بزرگی چون BjÖrmBorg آنها را شکست دادهام. حتی در حال حاضر هم بازی تنیس یکی از سرگرمیهای درجه اول زندگی من است و با تنیسبازهای معروفی هماوردی میکنم. به نظر من هیچ اشکالی ندارد که رویاهای شما حد و مرزی نداشته باشد، اما باید مراقب باشید که رویاهای شما از محدوده واقعیتها فراتر نرود و در دام پندارهای خام اسیر نشود، زیرا چنین واقعهای اغلب برای یک کارآفرین فاجعهآمیز خواهد بود.
گام چهارم:یافتن تکههای گم شده
بهترین راه برای خلق ایدههایی مقرون به واقعیت و قابلپذیرش، بهرهگیری از قوه تخیل برای یافتن تکههای گمشدهای است که به آن ایدهها دوام و اعتبار میبخشد. در زبان انگلیسی ضربالمثلی هست که میگوید هر ایده پر از حفرههایی است که پر کردن آنها نیاز به تفکر و ژرف نگری بیشتری دارد و تنها زمانی که این حفرهها پر شود یک ایده جدید شکل تکمیل شده خود را پیدا خواهد کرد؛ بنابراین هرگز نباید تکههای گمشده ایدههایی را که قوه تخیل ما خلق میکند، دستکم بگیرم و در ارتباط با آنها دچار خوشبینی افراطی شویم.کارآفرینان موفق به خوبی میدانند که چه موقع باید به وارسی دوباره ایدههای خود بگردند و با پیدا کردن تکههای گمشده پازل، آنها را تکمیل کنند. چون به خوبی میدانند اگر پازل را تکمیل نکنند هنگام عملی کردن ایدهها دچار اشکال خواهند شد. پیدا کردن تکههای گمشده یک ایده جدید به شما کمک میکند تا نقاط ضعف و قوت آن را هم شناسایی کنید.به عبارت دیگر باید از زوایای متفاوت و از نگاه یک ناظر بیطرف، ایدههایی را که در تخیل شما شکل گرفته است، مورد ارزیابی قرار دهید و از مشاهده کم و کسریها و ریسکهایی که بر آنها متصور است، نهراسید. انجام چنین ارزیابی خطیری به اطلاعات، معلومات کافی و کار پژوهشی نیاز دارد. تنها بعد از پشت سر گذاشتن این مراحل شما خواهید توانست درباره چگونه عملی کردن ایدههای خود اتخاذ تصمیم کنید.
ارسال نظر