امپراتور کارآفرینی(16)

نویسنده: پیتر جونز

مترجم: غلامرضا کیامهر

طبیعت بشر معمولا تمایل به روزمرگی در کارها دارد؛ اما من این خصیصه را برای یک کارآفرین بسیار خطرناک می‌دانم. کسی که قصد کسب موفقیت‌های بزرگ را دارد باید از ایستا شدن به شدت پرهیز کند. یک کارآفرین موفق محکوم به این است که پیوسته پویا و در تحرک باشد. اگر به اشتباه تصور کنید که همه کارها دارد خوب پیش می‌رود و شما نیازی به تحرک و تلاش بیشتر ندارید، مطمئن باشید که رقبای شما درجا نخواهند زد و خیلی زودتر از آنچه که فکر می‌کنید، از شما پیشی خواهند گرفت، برنامه‌ریزی دقیق ایده‌ها و درک عمیق اجزای هر کسب و کار لازمه رسیدن به نتایجی است که انتظار آن را دارید. به عنوان مثال، زمانی که خود من پروژه

Data Select را که بخشی از کسب و کار من در حوزه ارتباطات بود، شروع کردم، دقیقا اجزای تشکیل دهنده آن را می‌شناختم و می‌دانستم ورود به آن کسب و کار چه پیش‌نیازهایی دارد. فهرست آن پیش نیازها به اختصار از این قرار بود:

* تامین منابع

* انتخاب محصول و استراتژی توزیع آن

* زیرساخت‌های عملیاتی

* طرح‌های مناسب برای فروش و بازاریابی

* مطالعات بازار حساب شده و دقیق

* انتخاب افراد مناسب برای هر مسوولیت

به همین سبب بر مبنای شناخت دقیق قبلی که از اجزای کسب و کار مورد نظر به دست آورده بودم وقت بیشتری را صرف اجزای کلیدی کردم و با شکستن هر جزء به اجزای کوچک‌تر توانستم کسب و کار را عملیاتی کنم. ما پیش از شروع کار، اهداف خود را کاملا روشن و شفاف کرده بودیم و می‌دانستیم باید به سوی کدام نقطه حرکت کنیم. البته آماده‌سازی پیش‌نیازها و هدف‌گذاری‌های روشن، کاری است که هر کار آفرین در دستور کار خود قرار می‌دهد؛ اما کار آفرین برنده کسی است که وقت و انرژی بیشتری را صرف رسیدن به اهداف خود کند. در واقع تبدیل شدن به یک Tycoon از نوع کارهای سهل و ممتنع است، تفاوتی هم نمی‌کند که شما یک کارآفرین با حوزه فعالیت محدود باشید یا در دم و دستگاه شما هزار نفر به کار مشغول باشند.

فرض کنید که شما یک گردش مالی ۰۰۰/۲۵۰ پوندی را برای یک سال آینده هدف‌گذاری کرده‌اید. این مسلما یک هدف‌گذاری بزرگ است. اما اگر شما دقیقا راه رسیدن به این هدف را برای خود حلاجی نکرده باشید، حتی پیش از شروع کار دچار دردسر خواهید شد.

به همین سبب شما باید قبلا هدف بزرگ خود را به اجزای کوچک‌تری که قابل عملیاتی شدن باشد، تقسیم کنید، یعنی شما باید:

برای تحقق یک گردش مالی ۲۵۰ هزار پوندی، در هر ماه یک گردش مالی ۲۰ هزار پوندی و در هر هفته یک گردش مالی ۵ هزار پوندی داشته باشید.

پس از آن هریک از این ارقام را باید به اجزای کوچک‌تر خرد کنید. مثلا اگر شما یک مغازه گل فروشی دارید، باید قبلا حساب کنید و ببینید برای رسیدن به هدف گردش مالی هفته‌ای ۵ هزار پوند، چه تعداد مشتری باید داشته باشید. با یک حساب سرانگشتی معلوم خواهد شد که شما در هفته حدودا نیاز به ۲۰۰ مشتری دارید که هر کدامشان به طور متوسط باید ۲۵ پوند گل از شما خریداری کنند، یعنی در پنج روز کاری هفته، شما باید روزی ۴۰ مشتری ۲۵ پوندی داشته باشید که بیست تای مشتریان پیش از ظهر و بیست تای دیگر مشتریان بعداز ظهر گل فروش شما خواهند بود. اگر این ارقام را به اجزای بیشتری خرد کنید به این نتیجه می‌رسید که در فاصله ساعت ۹ صبح تا ۷ بعد از ظهر در هر ساعت شما به ۴ مشتری خریدار گل نیاز خواهید داشت بعد از انجام محاسبات فوق خواهید توانست راه درستی را که باید برای رسیدن به هدف گردش مالی سالی ۲۵۰ هزار پوند برای خود در پیش بگیرید و انتخاب کنید. شاید ضروری باشد که برای رسیدن به این هدف دست به چند کار تبلیغاتی بزنید، مثلا تراکت‌هایی را تهیه و در منازل اهالی محل بیندازید یا اقدام به فروش گل از طریق اینترنت کنید.

چون حالا دیگر مراحل مختلف رسیدن به هدف را کمی و قابل لمس و اندازه‌گیری کرده‌اید.

بنابراین باید بدانید راز بزرگی که بسیاری از کارآفرینان از آن بی‌خبرند، همین خرد و قطعه‌قطعه‌ کردن اجزای یک پروژه به منظور درست مدیریت کردن آن است.

در شرکت‌های خود من وظایف و مسوولیت‌های هر یک از کارکنان و اهدافی که باید در یک دوره زمانی معین برآورده سازند، به دقت، کمی و مشخص شده و خود کارکنان هم می‌توانند نتایج حاصله از اقدامات خود را با عدد و رقم اندازه‌گیری کنند. به عنوان مثال بر حسب نقشی که هر کارمند در حوزه مشخصی از کسب و کار شرکت برعهده گرفته، تعداد تماس‌های تلفنی روزانه‌ یا تعداد دفعات ملاقات‌هایی که با افراد مرتبط با وظایف خود انجام داده ثبت و بررسی می‌شود و من از این طریق اطمینان پیدا می‌کنم که همه کارهای کارکنان شرکت قابل محاسبه و اندازه‌گیری است.

عملکرد مالی شرکت را به طور هفتگی و ماهانه مورد ارزیابی قرار می‌دهند؛ اما در شرکت ما این کار به صورت روزانه و حتی ساعت به ساعت انجام می‌شود. شاید در نظر بعضی‌ها روش کار ما بیش از اندازه افراطی جلوه کند؛ اما شخصا معتقدم این روش یکی از عوامل موثر در موفقیت کسب و کار من بوده است. من این درس را از اولین شکستم در کسب و کار گرفتم و دریافتم که باید با فاصله کوتاه حساب کسب و کار خود را داشته باشم.

دسترسی داشتن به اعداد و ارقام دقیق عملکرد مالی شرکت در کنار اشراف کامل داشتن به اهداف کلی آن،‌ شما را قادر می‌سازد تا به محض بروز هرگونه اشکال در روند کارها و بر هم خوردن نظم کسب و کار، دست به اقدام بزنید و از تبدیل آن به یک حادثه تلخ جلوگیری کنید. به طور کلی، سرعت عمل به خرج دادن در خصوص مسائل مالی کسب و کار، باید در صدر اولویت‌های هر کارآفرین باشد.