کتاب مسوولیت اجتماعی بنگاه‌های اقتصادی (شرکت‌ها) اثر کونوسوکه ماتسوشیتا با ترجمه محمدرضا سرکار آرانی و مریم داداش‌زاده از سوی انتشارات رسا منتشر شد و به بازار کتاب آمد. این کتاب توسط کارآفرین برجسته و پدر مدیریت نوین ژاپن، کونوسوکه ماتسوشیتا (بنیانگذار گروه صنعتی ماتسوشیتا الکتریک، ناسیونال و پاناسونیک) تدوین شده است. ماتسوشیتا در این کتاب با طرح نظریه «مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها» رویکرد نوینی در مدیریت کسب و کار و توسعه منابع انسانی ارائه می‌دهد و روش‌های مؤثر هماهنگی سازمان‌ها با دگرگونی‌هایی غیر قابل پیش‌بینی محیط پیرامون را با توجه به رویکردی انسانی و اجتماعی به نیروی کار تجزیه و تحلیل می‌کند.

بخشی از این کتاب در زیر آورده شده است.

شرکت به عنوان یک نهاد عمومی

وظایف و مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها امروزه موضوع مورد بحث در ژاپن و سایر نقاط جهان است.

به‌رغم همه بحث‌هایی که جریان دارد، اگر فهم جمعی روشن و مقبولی در مورد مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها به وجود آید و هر بنگاه اقتصادی در مورد مسوولیت خود تعهد اجتماعی موثری احساس کند، می‌توانیم با دلگرمی منتظر جامعه‌ای باشیم که نه تنها موسسات و بنگاه‌های اقتصادی آن رشد و توسعه نوینی را تجربه می‌کنند، بلکه به تدریج جامعه‌ای قوی‌تر و شادتر خواهیم داشت، چون علت وجودی یک شرکت از نظر تئوری و عمل موضوع حساس و پراهمیتی است.

بنابراین، بحث گسترده در مورد مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها و تلاش برای عملی کردن آن از اهمیت خاصی برخوردار است.

به نظر من بسیاری از نوشته‌ها و نشریه‌های مربوط به مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها به خاطر انعطاف‌ناپذیری و یک سویه بودن نگرش آنها یا گمراه‌کننده‌اند یا بسیاری ناکارآمد و ابتر به موضوع پرداخته‌اند. به نظر می‌رسد که بعضی‌ها رسالت اصلی و مهم یک شرکت را به طریقی نامناسب تفسیر می‌کنند. از آن گذشته با تعمقی در روند و گرایش‌های زمان ما، به راحتی می‌توان گفت که دیدگاه برتر و غالب موجود تا حدود زیادی غیرواقعی است.

اگر این نظر من درست باشد و درک و استنباط درستی در مورد شرکت‌ها و چگونگی فعالیت‌شان وجود نداشته باشد، باید شاهد حضور بنگاه‌های اقتصادی باشیم که به درستی به اجتماع خود خدمت نمی‌کنند و وظیفه حقیقی خود را نسبت به جامعه انجام نمی‌دهند. در این صورت نه تنها شرکت‌ها بلکه کل جامعه و همه مردم آسیب می‌بینند؛ بنابراین درک صحیح از اینکه یک شرکت، یک بنگاه اقتصادی و یک کسب‌و‌کار چیست و به طور روشن و شفاف، خصوصیات و ذات مسوولیت اجتماعی آنها چه هست، مساله‌ای بسیار مهم است.

یک کسب‌و‌کار یا بنگاه اقتصادی، آنگونه که من فکر می‌کنم به همان اندازه که بخشی از اجتماع و وابسته به اجتماع است، یک موجودیت عام است که در مالکیت یک فرد نیست.

هر کسب‌و‌کار یا شرکت برای پاسخ به نیازهای جامعه و در زمانی خاص تاسیس شده است و برای آینده باید بر توسعه محصولاتی که تقویت‌کننده فرهنگ جامعه است، سرمایه‌گذاری کند. فعالیت یک بنگاه اقتصادی سهمی مهم در تحول جامعه دارد و برای مردم موهبت‌های بسیاری در بر دارد، زندگی اجتماعی را استحکام بخشیده و بر پایه‌های راسخ، سازنده و مفید استوار می‌سازد. یک شرکت فقط تا زمانی که قادر باشد با فعالیت خود به حفظ و پیشرفت فرهنگ جامعه کمک کند، پایدار خواهد ماند.

ممکن است به عنوان مدیر بنگاه اقتصادی برای خود برنامه‌های بسیاری در نظر بگیرید، ولی به خاطر داشته باشید که ابتکار شما فقط در صورتی اهمیت دارد که به تحول جامعه کمک کند، زیرا اگر امروز و فردا تقاضایی برای آنچه که عرضه می‌کنید وجود نداشته باشد مطمئنا فعالیت اقتصادی شما تداوم نخواهد یافت.

امروزه هر موسسه اقتصادی در صورتی موفق است که تقاضای اجتماعی از آن حمایت کند. پیشرفت یک موسسه اغلب به خاطر محبوبیت محصول آن است و همچنان که دنیا به سوی رشد و توسعه پیش می‌رود نیازهای گذشته رنگ می‌بازند و نیازهای جدید، تقاضاهای نو و اهداف تازه جایگزین آنها می‌شوند.

بنابراین از یک جنبه محصول تلاش یک موسسه اقتصادی را (چه کسب‌و‌کار یک نفره باشد یا شرکتی بزرگ) می‌توان متعلق به اشخاص یا شخصی دانست که فکر تاسیس آن به ذهنشان خطور کرده و علاقه‌مند به ادامه فعالیت آن بوده‌اند، اما از طرف دیگر فعالیت یک شرکت برای کمک به حفظ زندگی اجتماعی پایدار و پیشرفت و تعالی فرهنگ است، بنابراین یک بنگاه اقتصادی یا کسب‌و‌کار از هر نوعی که باشد، بدون شک یک موجودیت و دارایی همگانی است. حال به چشم‌ اندازی فراتر توجه کنیم. گذشته از بزرگی یا کوچکی یک شرکت، هر شرکتی برای فعالیت خود نیازمند زمین، سرمایه، منابع و ابزار است و مطمئنا همه این عوامل در مالکیت شرکت خواهد بود. تاملی مجدد نشان می‌دهد که هر چند از نظر قانون این عوامل قسمتی از دارایی شرکت محسوب می‌شود، اما اصالتا به مردمی تعلق دارند که آنها را جهت استفاده درست و حمایت از جامعه مطلوبشان در اختیار شرکت‌ها قرار داده‌اند.

غالبا گفته می‌شود که شرکت‌ها چیزی جز افراد تشکیل دهنده آن نیستند. انسان‌ها هسته اساسی فعالیت‌های جمعی هستند و جامعه از مشارکت انسان‌ها تشکیل می‌شود. آنها منابع انسانی جامعه محسوب می‌شوند. با همین منطق هر یک از بخش‌های گوناگون لازم برای فعالیت یک بنگاه اقتصادی اعم از انسان‌ها، پول، زمین، مواد اولیه، ابزار و غیره اصالتا دارایی عمومی به حساب می‌آیند. وقتی اجتماع این دارایی‌ها را جهت امکان‌پذیر کردن فعالیت در اختیار شرکت‌ها می‌گذارد، پس شرکت‌ها نیز لزوما موجودیتی متعلق به جامعه خود، یعنی یک موجودیت عام هستند و هویتی اجتماعی دارند. بنابراین باید متعهد شوند که فعالیت‌های خود را در جهت تولید محصولاتی معطوف کنند که جامعه از آنها سود ببرد، پیشرفت کند و کیفیت زندگی فردی و جمعی خود را ارتقا دهد.

فعالیت شرکتی که ذاتا از دارایی‌های مردم تغذیه می‌کند و از زمین، نیروی انسانی، پول و ابزارهای پیرامون خود استفاده می‌برد اما قادر به حفظ منافع جامعه نیست و به پیشرفت آن یاری نمی‌رساند غیرقابل قبول است. اگر شرکت‌ها و جامعه را در تعامل با هم در نظر بگیریم، شرکت‌ها مسوولیت‌های اجتماعی سنگینی دارند.

مسوولیت‌ اجتماعی آنها به عنوان یک موجودیت عام یا نهاد عمومی این است که فعالیت‌هایی را دنبال کنند که قادر به ارتقای کیفیت زندگی افراد آن جامعه باشد. جامعه نیز به نوبه خود باید از فعالیت چنین شرکت‌هایی حمایت کند، پشتیبانی و رغبت خود را نسبت به فعالیت این شرکت‌ها به هر نوع ممکن ابراز دارد. اینها مسوولیت‌های بنیادین و متقابل شرکت‌ها و جامعه است.