چگونه اعتماد ایجاد کنیم
منبع: HBR
افراد کمیهستند که بدون داشتن سطح قابل قبولی از اعتماد بتوانند در کسبوکار خود موفق شوند. هر کسی، از افراد جوان که اولین شغل واقعی خود را تجربه میکنند گرفته تا رهبران مجرب در ردههای بالای سازمان، لحظهها، روزها، ماهها و سالهایی را تجربه کردهاند که نسبت به توانایی خود در رویارویی با چالشها، دچار تردید بودهاند. هیچکس نسبت به توفان ناامنی در محیط کار خود مصون نیست اما این توفانها نمیتوانند باعث عقب ماندن شما از دنیای کسبوکار شوند.
مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
افراد کمیهستند که بدون داشتن سطح قابل قبولی از اعتماد بتوانند در کسبوکار خود موفق شوند. هر کسی، از افراد جوان که اولین شغل واقعی خود را تجربه میکنند گرفته تا رهبران مجرب در ردههای بالای سازمان، لحظهها، روزها، ماهها و سالهایی را تجربه کردهاند که نسبت به توانایی خود در رویارویی با چالشها، دچار تردید بودهاند. هیچکس نسبت به توفان ناامنی در محیط کار خود مصون نیست اما این توفانها نمیتوانند باعث عقب ماندن شما از دنیای کسبوکار شوند. متخصصان چه میگویند
تونی شوارتز، مدیر و رییس هیات مدیره پروژه انرژی و نویسنده مجموعه «در همه کارها ممتاز باشید: چهار کلید اصلی برای تغییر روش کار و زندگی» میگوید «اعتماد، امنیت میآورد؛ امنیت، احساسات مثبت به دنبال دارد و احساسات مثبت به کارآیی بهتر میانجامد.» او همچنین تصدیق میکند که «ناامنی، به صورت آگاهانه و ناآگاهانه، هر انسانی را که تاکنون دیدهام به ستوه آورده است». دبورا اچ گرونفلد، به عنوان استاد رهبری و رفتار سازمانی و معاون ریاست برنامه اجرایی برای رهبران زن در دانشکده بازرگانی استنفورد گراجوئیت میافزاید «غلبه براین تردیدهای فردی، ابتدا با ارزیابی صادقانه توانایی خود (و تشخیص عیوب) و بعد با پذیرفتن و تمرکز بر آن
(و اصلاح آن) شروع میشود. دراینجا بهاین مساله میپردازیم که چگونه میتوان به چرخه اخلاقی که شوارتز از آن نام برد پیوست.
آمادگی
حق با معلمهای موسیقی است: تمرین، به تنهایی شما را به کمال نمیرساند. شوارتز میگوید «بهترین راه،ایجاد اعتماد در یک بخش، انرژی گذاشتن در آن و سختکوشی است.» بسیاری از افراد، وقتی فکر میکنند که در کاری خوب نیستند، تسلیم میشوند و تصور میکنند که تلاششان بیثمر است. اما شوارتز معتقد است که استعدادهای طبیعی، تقریبا همیشه مغلوب تلاشهای سنجیده میشوند. اگر درباره توانایی خود در انجام کاری شک دارید (مثل سخنرانی در برابر جمع یا مذاکره با یک مشتری خشن)، سعی کنید مهارت مربوط به آن کار را ابتدا در یک محیط آرام به صورت آزمایشی و با تمرین به دست آورید. گرونفلد میگوید: «تمرین میتواند بسیار مفید باشد و موکدا توصیه میشود؛ چراکه علاوه برایجاد اعتماد، باعث ارتقای کیفیت کار نیز میشود.» سعی کنید زمانی که لازم است مطلبی را در جمع ارائه دهید آن را قبل از زمان مقرر بیش از یک بار تمرین کنید. حتی افرادی که توانایی و اعتماد زیادی به قابلیت خود دارند نیز با آمادگی بیشتر، خود را بهتر نشان خواهند داد.
روش خودتان را دنبال نکنید
افراد مطمئن، تنها به تمرین اکتفا نمیکنند بلکه تصدیق میکنند که همه چیز را نمیدانند و نمیتوانند نسبت به همه مسائل آگاه باشند. گرونفلد میگوید «بهتر است بدانید که چه موقع نیاز به کمک دارید. لازم است که سطح مشخصی از اطمینان (به خصوص اطمینان به توانایی خود در یادگیری) وجود داشته باشد تا انسان قبول کند که نیاز به راهنمایی یا حمایت دارد». از سوی دیگر، اجازه ندهید فروتنی بیش از حد، باعث عقب ماندن شما شود. کاتی اورنشتاین، موسس و رییس پروژه اوپد که یک موسسه غیرانتفاعی است که کارش توانا ساختن زنان برای اثرگذاری در سیاستهای عمومیبا درج نظرات آنها در روزنامهها است، میگوید که بیشتر افراد فکر خود را بیش از حد مشغول این مساله میکنند که دیگران درباره آنچه آنها انجام میدهند، چه فکر میکنند. به بیان او «وقتی متوجه ارزش خود در نظر دیگران شوید، دیگر اعتماد، ابزاری برای پیشرفت شخصی نخواهد بود. در واقع اعتماد، دیگر کلمه درستی نیست؛ بلکه دراینجا هدف مدنظر است». به جای آنکه فکر کنید دیگران چگونه درباره شما و کارتان فکر میکنند، بر هدف و طرز فکر منحصر به فردی که ارائه میدهید تمرکز نمایید.
هرگاه لازم است، فیدبک دریافت کنید
در حالی که شما مسلما نمیخواهید که برای ارتقای نفس خود به طور مطلق به نظر دیگران متکی باشید، اما مورد تایید قرار گرفتن نیز به نوبه خود میتواند یک روش موثر درایجاد اعتماد به نفس تلقی شود. گرونفلد پیشنهاد میکند از کسی که به پیشرفت شما توام با کیفیت کارتان اهمیت میدهد بخواهید که نظرش را به شما بگوید. افرادی را انتخاب کنید که به شما فیدبک کاملا صادقانهای بدهند. گرونفلد همچنین اشاره میکند که وقتی از افراد فقط فیدبک مثبت درباره ارزیابی کارآیی خود دریافت میکنیم، اعتماد خود را به آنها از دست میدهیم و حتی فیدبکهای مثبت واقعی را نیز باور نخواهیم کرد. همچنین به خاطر داشته باشید که بعضی از افراد نیاز به حمایت بیشتری نسبت به دیگران دارند پس برای دریافت حمایت، خجالت نکشید. مجموعهای از تحقیقات نشان داده است که بسیاری از زنان قبل از گرفتن تصمیم برای انجام کار، نیاز به تایید شدن دارند، اما چنین الگویی برای کسب حمایت یا مورد تشویق قرار گرفتن، در مورد مردان صدق نمیکند. اما اگر نیاز به دریافت تایید دارید،این موضوع اشکالی ندارد.
ریسک بپذیرید
استفاده از نقاط قدرت، یک تاکتیک هوشمندانه است، اما این کار به هیچ وجه نباید باعث شود که از چالشهای تازه پرهیز کنید. بسیاری از افراد، تا زمانی که واقعا مورد آزمون قرار نگیرند، نسبت به قابلیتهای خود ناآگاهند. گرونفلد میگوید «کارهایی را انجام دهید که فکر نمیکنید از عهده آن برآیید. شکست میتواند برای شکلگیری اطمینان بسیار سازنده باشد». البته همیشه گفتن، راحتتر از انجام دادن است. شوارتز میگوید «اینکه انسان در کاری خوب نباشد، احساس بدی دارد و بهتر شدن در هر کاری برای انسان موج اطمینانایجاد میکند». اما فکر نکنید که همیشه باید احساس خوبی داشته باشد. در واقع، داشتن استرس منطقی، خود میتواند عامل پیشرفت باشد. درخواست کمک از دیگران میتواند روند رشد را تسهیل کند. گرونفلد پیشنهاد میکند که از مافوق خود بخواهید به شما اجازه دهد تا مهارت جدیدی که ریسک کمیدارد را تجربه کنید و از شما برای رویارویی بااین چالشها
حمایت شود.
اصولی که باید به خاطر داشت:
• درباره آنچه میدانید و آنچه باید یادبگیرید با خودتان صادق باشید
• برای انجام کارهایی که به خودتان اطمینان ندارید تمرین کنید.
• از فرصتهای تازه استفاده کنید تا ثابت کنید که از عهده انجام کارهای سخت بر میآیید
آنچه نباید انجام شود:
• تمرکز خود را بیش از حد براین مساله که قابلیت انجام کاری را دارید یا خیر نگذارید، در عوض به ارزشی که ایجاد مینمایید فکر کنید.
• اگر نیاز به تایید شدن از سوی دیگران دارید، از آنها نظر بخواهید.
• نگران اینکه دیگران درباره شما چه فکر میکنند نباشید؛ بر خودتان تمرکز کنید نه بر قضاوت مخاطب.
در این خصوص ۲ مورد کاوی آورده شده است.
موردکاوری شماره ۱:
دانش کسب کنید و روش خود را تغییر دهید
در سال ۲۰۱۰، مدیر عامل یک بیمارستان در شهر نیویورک از مارکآنگلو خواست که مسوولیت اجرای یک برنامه بسیار مهم را برای ارتقای کیفیت و بهرهوری بیمارستان بر عهده بگیرد. مارک، تقریبا تازه وارد سازمان شده بود. تجربه کاری او در زمینه تجارت بود و به تازگی به عنوان سرپرست عملیات بخش خدمات منصوب شده بود. هر چند او تجربیاتی در زمینه استراتژی عملیات به عنوان مشاور مدیریت در سوابقش داشت، اما با اصول شش سیگما که لازم بود در این پروژه از آن استفاده کند آشنایی چندانی نداشت و احساس میکرد آمادگی پیادهسازی این پروژه را از نقطه صفر ندارد. به خصوص نگرانی او این بود که نتواند حمایت لازم را از پزشکان بیمارستان و پرستاران دریافت نماید. آنها در مورد یک کارمند جدید مثل او که به تازگی وارد محیط بیمارستان شده است و حتی پزشک هم نیست و قرار است به آنها بگوید چگونه کیفیت و بهرهوری را ارتقا دهند چه فکر خواهند کرد؟ به مدت پنج ماه، مارک تلاش کرد که پروژه را در مسیر درستی قرار دهد، اما همچنان به خود اطمینان نداشت. او میدانست که بخشی از نگرانیاش از عدم دانش او نسبت به مفهوم شش سیگما نشات میگیرد. البته او چند کتاب و مقاله در رابطه بااین موضوع خوانده بود و با چند شرکت مشاوره که دراین زمینه متخصص بودند نیز صحبت کرده بود. در عین حال، با چند بیمارستان که این پروژه را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند نیز مشورت کرد. البته این تحقیقات کمک میکرد، اما او هنوز نمیدانست که آیا خواهد توانست افراد مناسبی را برایاین کار انتخاب کند یا خیر. او میگوید «هم مشتاق بودم و هم استرس داشتم چرا که اصلا نمیدانستم چگونه باید در سازمان تغییرایجاد کنم. میدانستم که به تنهایی قادر به انجام آن نخواهم بود. حتما لازم بود کهاین برنامه به صورت جمعی و با همکاری دیگران انجام شود و تیم مدیریت و تمام مدیران در آن نقش داشته باشند.» او از ابتدا با مدیرعامل سازمان که حامیاو نیز بود گفتوگو کرده بود. حتی از خانواده خود نیز انتظار حمایت معنوی داشت. از میان همین گفتوگوها، او کم کم متوجه شد که منشا هیجان اواین است که میل دارد همکاران، او را دوست داشته باشند و امیدوار است که با این روش بتواند از بروز تعارض جلوگیری کند. او گفت «پس از گفتوگوهای زیادی که با مدیرعامل بیمارستان داشتم و مشاهده رفتار او در نحوه مدیریت چنین موقعیتهایی، دریافتم که بهتر است به جای آنکه دوست داشتنی باشم، مورد احترام سایر همکاران قرار گیرم.»
این مساله به یک نقطه عطف در کار مارک تبدیل شد. به جای آنکه تا این حد نگران اینکه دیگران درباره او چه فکر میکنند باشد، تصمیم گرفت که تمرکز خود را بر منافع بیمارستان و موسسه بگذارد. در ماه دسامبر، او کلیات برنامه را برای کارمندان پزشکی ارائه داد . هرچند نگران بود که پیام خود را به درستی منتقل کرده باشد، اما در عین حال میدانست که لحظات مهمی برای او رقم میخورد. او میگوید: «من موفق شدم بهرغم دانستن پیامدهای سخت، برنامهای ارائه کنم که طی چند ماه اخیر همه برای توسعه آن تلاش کرده بودیم.» برنامه او مورد ستایش قرار گرفت. او میگوید: «در پایان، اطمینان من چند برابر رشد کرد و ما توانستیم برنامهای تهیه کنیم که موفقیت زیادی برای بیمارستان به همراه آورد. من توانستم بر موانع ذهنی خود غلبه کنم و با ارتقای دانش خود برنامهریزی را طوری انجام دهم که در واقعیت به بهبود بهرهوری و کیفیت بیمارستان انجامید.»
موردکاوی شماره ۲:
بدانید چه ارزشیایجاد میکنید
جولی زو میدانست که نظرات خوبی برای ابراز کردن دارد، اما نمیدانست چگونه کاری کند که حرفش شنیده شود. او به عنوان مدیر طراحی محصول در شرکت فیس بوک، نظرات باارزشی در زمینه محصولاتی که روی آنها کار میکرد داشت، اما آنقدر به خود اطمینان نداشت که این ایدهها را مطرح کند. تعداد زنانی که در واحد او کار میکردند بسیار کم بود. او در ابراز نظراتش حتی زمانی که به تحصیل رشته کامپیوتر در دانشگاه استنفورد مشغول بود نیز ضعف داشت واین ضعف حتی هنوز که او در شرکت فیس بوک کار میکرد ادامه داشت.او میدانست که باید تلاش مضاعفی برای بهبود توانایی در صحبت کردن و اظهار نظر داشته باشد و در اقلیت بودن او به عنوان یک زن در آن واحد نیز توجیه مناسبی برای عدم اطمینان او نبود. او گفت که از «بیماری وانمودکردن» رنج میبرد و احساس میکند که حقی برای اظهارنظراتش ندارد.
وقتی یکی از همکارانش در بخش منابع انسانی به او درباره یک دوره آموزشی در دانشگاه استنفورد دررابطه با توانا سازی زنان در زمینه رهبری صحبت کرد، او علاقهمند شد دراین دوره شرکت کند. از آنجا که یکی از اقدامات این دوره، چاپ نظرات افراد در مجله بود، او تصمیم گرفت کاری را که تاکنون هرگز انجام نداده بود برای اولین بار امتحان کند: نوشتن یک مقاله.
ماه دسامبر گذشته، مطلبی از او تحت عنوان «خطر بی نامیدر دنیای مجازی» در مجله نیویورک تایمز به چاپ رسید. او میگوید «بسیار خوشحالم که توانستم این کار را انجام دهم. من قبل از آن هرگز نتوانسته بودم مطلبی از خود منتشر کنم. امااین کار، مطلقا سخت نبود». فیدبکی که او در دوره آموزشی و بعد از آن در محیط کار دریافت کرد باعث افزایش اطمینان او شد. بعد از آن، او حمایت زیادی از همکاران دریافت کرد و همین امر او را تشویق کرد که افکارش را با دیگران در میان بگذارد. او میگوید «البته تلاش من هنوز ادامه دارد اما حالا، سخنران و نویسنده مطمئنتری هستم.»
ارسال نظر