بهترین اشتباههای کسبوکار
نگریستن به مسائل از چشم اندازهای مختلف
یکی از مدیران صندوق پیمکو
رییس سابق شرکت مدیریت هاروارد
عضو سازمان ملی تحقیقات اقتصادی
محمد الاریان نمیخواهد مردهای چاپلوس دور و برش باشند (همینطور از زنان چاپلوس هم خوشش نمیآید).
ترجمه سیمین راد
یکی از مدیران صندوق پیمکو
رییس سابق شرکت مدیریت هاروارد
عضو سازمان ملی تحقیقات اقتصادی
محمد الاریان نمیخواهد مردهای چاپلوس دور و برش باشند (همینطور از زنان چاپلوس هم خوشش نمیآید). او دوست دارد از جلسات مربوط به کسب و کار بیرون بیاید و از همکارش بپرسد، «در آن ملاقات چه کاری را باید متفاوت انجام میدادیم؟»
او این کار را انجام میدهد چون باور دارد که با پرسیدن سوالهای صحیح میتواند از اشتباهات درس بگیرد. به قول او «هیچ کسی بدون ارتکاب اشتباه، زندگی را تجربه نمیکند». محمد الاریان اضافه میکند:
زندگی خیلی پیشبینی نشدنی است و همچنین ما ابزارهای ناکاملی برای سر و کلهزدن با زندگی در اختیار داریم. بنابراین مرتکب اشتباهات سهوی میشویم. نکته مهم این است اشتباهات یکسان را پشت سر هم تکرار نکنیم.
میل به پرسیدن درباره بخش نهفته همه چیز: این اصل اساسی شرکت پیمکو است، شرکتی که او همراه با بیل گراس اداره میکند. الاریان میگوید «به همین خاطر است که همه چیز خوب پیش میرود، چون دارم داخل شرکتی کار میکنم که همه فرآیندهایش بر مبنای یک اصل پیش میرود آن هم اصلی که
۱۷ سالگی آموختم: تلاش برای پرسیدن و فکر کردن به موضوعات مختلف از نظرگاههای متفاوت».
پدر دیپلمات او الگو و سرمشقی برای دیگران بود و روزگاری در سازمان ملل کار میکرد. الاریان به خاطر میآورد که «وقتی داشتیم در پاریس زندگی میکردیم، عادت داشتیم که روزانه چهار روزنامه متفاوت بخریم». «بنابراین از پدرم پرسیدم چرا به چهار روزنامه متفاوت نیاز داریم و او میگفت «چون تو باید بتوانی به چیزها از چشماندازهای متفاوت نگاه کنی». پدرم میگفت: «خودت را به تنها یک شیوه از دیدن امور مقید نکن».
الاریان عادت دارد به چیزها خارج از جریان معمول نگاه کند. او در نیویورک به دنیا آمده بود، اما سالهای ابتدایی زندگیاش را در خانه پدرش در مصر گذراند. وقتی ۱۰ ساله بود، خانوادهاش به نیویورک بازگشتند. الاریان شیفته آمریکاییهای آنجا بود. سپس با خانوادهاش به پاریس رفت و آنجا فرانسوی آموخت. به دلیل اینکه در جوانی همیشه در مسافرت و جابهجایی بود، از خانوادهاش خواست که به او اجازه دهند به مدرسه شبانهروزی در انگلستان برود زیرا میخواست وقتی به مدرسه میرود در یک مکان ثابت بماند و اکنون هم در محله اصلی کالیفرنیا در نیوپورت بیچ زندگی میکند، اما نه فقط به زبان انگلیسی و فرانسه، بل به زبان عربی نیز صحبت میکند، که شباهت چندانی به لهجه رایج و بومی عربی ندارد. عمل نگریستن به چیزها از چشماندازهای متفاوت صرفا یک نظریه محسورکننده در شرکت پیمکو نیست. این کار واقعا بخشی از فرآیند تصمیمگیری آنها است.
الاریان میگوید «دست کم یکبار در سال وقت صرف عقبنشینی میکنیم، اما نه عقبنشینی از بازارها بل عقبنشینی از خودمان و از متفکران درجه یک دعوت به عمل میآوریم تا بیایند و دیدگاههایشان را در زمینههایی که انتخاب کردهاند با ما در میان بگذارند، زیرا این دیدگاهها نوین و پیشرو هستند. این افراد میخواهند مؤلف باشند و خط مشی آینده را بسازند. ما به دیگران مجال آن را میدهیم تا به ما بگویند که به چه نحوی باید درباره جهان فکر کنیم. ما این چیزها را بر مبنای زمینهها و بنیانهای نظری به بحث میگذاریم.»
کار دیگری که پیمکو انجام میدهد این است که متخصصان امبیای جدیدش را سر صحنه میبرد و از آنها میخواهد به همکارانشان بگویند که درباره جهان چه فکر میکنند. آنها نمیخواهند که مدیران ارشد همهچیز را به کارمندها بگویند و از ایدههای خودشان حرف بزنند.
الاریان میگوید: «ما همچنین یک کمیته سرمایهگذاری در سایه داریم». «و نقش کمیته سرمایهگذاری در سایه به پرسشکشیدن کمیته سرمایهگذاری است. نماینده کمیته در سایه در کمیته سرمایهگذاری کار میکند و آنچه را کمیته سرمایهگذاری در نظر دارد به پرسش میکشد.»
فرآیند پیمکو، ایدههایی انضمامی درباره سرمایهگذاری داشته است. برای مثال، این شرکت در سال ۱۹۹۹ از سخنگویی چینی دعوت به عمل آورد. این سخنگو باعث شد شرکت بهطور جدی هم درباره شیوه رشد کنونی چین فکر کند و هم به حد نهایی این رشد؛ جایی که مقدار رشد به حدی بحرانی میرسد. در همان ابتدای کار، پیمکو چین را به معادله وارد کرد. «ما همچنین از پروفسوری دعوت کردیم که شرکتهای موفق را بررسی میکرد؛ او به ما توضیح میداد چرا شرکتهای موفق به لحاظ تاریخی به تغییر الگوهای خویش نمیپرداختند.»
چه چیز سبب شد که آیبیام با درستکردن یک کامپیوتر بزرگ تجاری به انقلاب رایانهای واکنش نشان دهد؟ چه چیز سبب شد که واکنش شرکتهای تولید لاستیک در ایالات متحده به ورود لاستیکهای رادیالی میکلین در بازار، تغییر لایه لاستیکها از سه به پنج باشد؟
پرسشهای خوبی است. محمد الاریان پرسشهای بسیار زیادی از این دست دارد.
بزرگترین اشتباه محمد الاریان به زبان خودش
وقتی در انگلستان به دبیرستان میرفتم، برای دانشگاه کمبریج تقاضا ارسال کردم. من معلم اقتصاد خیلی خوبی داشتم. او کتابی را به من داد که اندکی قبل منتشر شده بود و به من گفت «تو باید این کتاب را بخوانی و هر اتفاقی بیفتد، باید آن را در مصاحبهات مطرح کنی؛ زیرا این کار به پروفسورها نشان میدهد که تو واقعا به اقتصاد و همه چیزهای دیگر مثل اخبار و غیره علاقه داری.»
و من کتاب را خواندم، آن را اساسا فهمیدم، برای سخنرانی کوتاهم آماده شدم و رفتم که مصاحبهام
را انجام بدهم.
مصاحبه در اتاقی با دو استاد برگزار میشد، یکی همه پرسشها را میپرسید و دیگری یادداشت برمیداشت. به همه مباحث سرک کشیدیم و من به ساعتم نگاه کردم و فهمیدم که مصاحبه یک ساعت دیگر ادامه مییابد و در حالی که ۵۵ دقیقه از مصاحبه گذشته است من هنوز به کتاب مزبور اشارهای نکردهام.
سپس از من درباره موضوعی سوال شد و کاملا ناگهانی گفتم «اوه، این موضوع من را به یاد همین کتاب اخیری میاندازد که خواندهام و به نظرم بسیار جالب میرسد.» یقینا هیچ پیوندی بین آن موضوع و آن کتاب در کار نبود. استادی که یادداشت برمیداشت سرش را بلند کرد و گفت: «واقعا؟ دربارهاش به من بگو.» از این تکگویی عالی درباره کتاب به شوق و ذوق زیادی رسیده بودم. او بلند شد و به سمت کتابخانهاش رفت، یکی از کتابها را بیرون کشید و نشست. سپس سوال بسیار سادهای پرسید که کل طرحی از کتاب را که من داشتم دربارهاش بحث میکردم اساسا نابود کرد.
و من داشتم تقلا میکردم که پاسخی دست و پا کنم و نمیتوانستم هیچ پاسخی بدهم و سپس ورقهای چاپشده نزد خودش را چرخاند و به من نشان داد، ورقهای که نقد همان کتابی بود که داشتم دربارهاش حرف میزدم. او این مقاله را در یکی از ژورنالها منتشر کرده بود و سپس به من گفت:
محمد، نباید به همه آن چیزهایی که میخوانی باور داشته باشی. انتشار صرف یک کتاب نشانه صحت و سقم آن نیست.
کاملا سرد و بیروح از مصاحبه بیرون آمدم. رفتن به کمبریج رویای من بود و هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم کتابی که من خواندهام و منتشر شده است، میتواند از اساس نادرست باشد. اما برای یک فرد ۱۷ ساله که باور زیادی به همه چیزهای منتشرشده دارد، این اتفاق یک درس بزرگ بود: من باید چیزهای بسیار بسیار زیادی را به پرسش بکشم.
بگذارید مثالی برایتان بزنم. خیلی پیشتر، همچون بسیاری از مردم، ما در شرکت پیمکو دریافتیم که آرژانتین قرار است مشکلات متعددی داشته باشد؛ اما ما کار بسیار سادهای انجام دادیم. رفتیم به دنبال سهام کشورهایی گشتیم که مناسبات و پیوندهای تنگاتنگی با آرژانتین دارند. به خودمان گفتیم «سهام آرژانتین را بیخیال، بهتر است برویم سراغ کشورهای دیگر، مثلا کشورهایی که در منطقه آرژانتین هستند.» اگر آرژانتین سقوط اقتصادی کند، ما بهطور کامل در امنیت هستیم و اگر اقتصادش رونق یابد، ما هم بخشی از سود را کسب خواهیم کرد. وقتی آرژانتین واقعا سقوط کرد ـ تا ۶۵ درصد نزول ـ و شاخص سهامش به یک درصد رسیده بود، شاخص سهام ما بالای ۲۰ درصد شده بود.
فرآیند پیمکو بر پرسش مستمر استوار است. به سادگی نباید ریسک کرد؛ زیرا دیگران نیز همواره در حال ریسککردن هستند.
درباره محمد الاریان
محمد الاریان یکی از دو مدیر ارشد اجرایی و اطلاعاتی شرکت پیمکو است. این شرکت در نیوپورت بیچ، در کالیفرنیا واقع است. او پس از آنکه دو سال بهعنوان مدیر ارشد اجرایی هاروارد کار کرد، در سال ۲۰۰۸ مجددا به پیمکو پیوست. دکتر الاریان یکی از اعضای دانشکده کسب و کار هاروارد
نیز هست.
ارسال نظر