مهارتهای مدیریتی
آیا زندگی ارزش هزینهای را دارد که بابت آن میپردازیم ؟
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که کم خوابیده باشید؛ به خاطر شلوغی کار از صرف صبحانه گذشته باشید؛ رفتارهایی کرده باشید که برای سلامتتان مضر است؛ با چالشهای سختی دست و پنجه نرم کرده باشید؛
مترجم: رویا مرسلی
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که کم خوابیده باشید؛ به خاطر شلوغی کار از صرف صبحانه گذشته باشید؛ رفتارهایی کرده باشید که برای سلامتتان مضر است؛ با چالشهای سختی دست و پنجه نرم کرده باشید؛ به خاطر جلسات پشت سر هم و بیوقفه، فقط اندکی استراحت کرده باشید؛ با صدها ایمیلی روبهرو شده باشید که در صندوق پستیتان انتظارتان را میکشد؛ اگر وقتی برای ناهار داشته باشید، آن را پشت میز کار خورده باشید؛ بعد از ظهرها احساس رخوت و خواب آلودگی به شما دست داده باشد؛ شب، کاملا خسته و بیرمق به منزل بازگشته باشید ولی با این حال به چک کردن ایمیلها پرداخته باشید؛ آخر هفته کار کرده باشید و اگر تعطیلات برایتان معنایی داشته باشد آن را به حداقل محدود کرده باشید؟
داستان قورباغه جوشیده را به یاد بیاورید. اگر یک قورباغه در یک ظرف آب در حال جوش انداخته شود، به سرعت از آن بیرون میجهد و این کار را به طور غریزی برای حفاظت از خودش انجام میدهد. سپس فرض کنید قورباغه در یک ظرف آب سرد گذاشته شود.
تعجبی ندارد که قورباغه، بدون احساس کوچکترین خطری شروع به شنا کردن میکند. حال اگر آب به آرامیگرم شود، فکر میکنید قورباغه چه عکسالعملی نشان میدهد؟ به شرایط غیر قابل دفاعی که در آن گرفتار شده، خو میگیرد و با داغتر شدن آب، به آرامی شروع به مردن میکند. قورباغه نمیفهمد چه بلایی بر سرش آمده تا زمانی که دیگر خیلی دیر شده است.
ما نیز، همین پدیده را تجربه میکنیم. همیشه با تقاضای بیشتر، با پیچیدگی و بلاتکلیفی بیشتری روبهرو میشویم ولی اولین واکنش ما به این مسائل این است که خودمان را بیشتر درگیر اینگونه مسائل میکنیم بدون آنکه به هزینههایی که برای آن میپردازیم، فکر کنیم.
از نظر روانشناسی، ما وارد مرحله افزایش استرس روانی میشویم و بدنمان را آکنده از هورمونهای استرس مثل آدرنالین و کورتیزول مینماییم. البته این فرآیند، یک پاسخ غیرارادی به ترس است که از طرف بدن انسان صورت میگیرد و یک منبع فوری برای ایجاد
انرژی است.
«بار آلوستاتیک» واژهای است که اولین بار توسط بروس مک اوین، یک دانشمند عصب شناس ارائه شد. این مفهوم، به معنی عواقب فیزیولوژیک قرار گرفتن طولانیمدت و مزمن در معرض «تقاضای بیانتها» میباشد. وقتی هورمون «مقابله یا گریز» در بدن ما برای مدت طولانی فعال باشد، از آنجا که سطح انگیختگی بدن بالا میرود، به سم تبدیل میشود- این سم، نه تنها به لحاظ فیزیکی تاثیرگذار است بلکه از لحاظ احساسی و ذهنی نیز موثر میباشد.
اولین اتفاقی که در حالت مقابله یا گریز میافتد، این است که غشای جلوی مغز شروع به بسته شدن میکند. بنابراین، به جای آنکه واکنش پذیر شویم، انعکاسی میشویم. در این وضعیت پیچیده، دقیقا آنچه را که به آن نیاز داریم، از دست میدهیم: توانایی فکر کردن به صورت تحلیلی و تصویری از بین میرود، به جای پذیرفتن نکات ظریف و دقیق و پارادوکسها، جبههگیری میکنیم و به جای آنکه چشم انداز بلند مدت داشته باشیم، در جهت منافع لحظهای تصمیمگیری میکنیم. این وضعیت به نفع ما و
شرکت نیست.
از دید محققان آسیب شناسی، پادزهر این حالت، ارائه روشهای عملی و خاص جهت کاهش انگیختگی فیزیولوژیک است تا امکان خروج از دام «مقابله یا گریز» فراهم شود. اگر دچار استرس روانی هستید- همانطور که بسیاری از ما اغلب اوقات چنین هستیم- اول باید یاد بگیرید که چگونه مرتبا به بدنتان آرامش بدهید. فقط در این صورت است که میتوانید از شدت هیجان خود بکاهید، احساساتتان را تحت کنترل در آورید، ذهنتان را آزاد کنید و تصمیمات بهتری بگیرید. در علم آسیب شناسی، به این کار، خود تسکینی میگویند. یعنی باید در قدم اول نیازهای اساسیتان را مد نظر قرار دهید.
اصلی ترین نیاز فیزیکی، حتی فراتر از غذا، همان حرکت و استراحت است. خواب، اساس انرژی فیزیکی است . تقریبا همه ما به روزی حداقل ۸-۷ ساعت خواب در شبانه روز نیاز داریم تا احساس کنیم که استراحتمان تکمیل شده و حتی میزان بسیار کمی محرومیت از خواب، میتواند قوه درک و تشخیص ما را دچار اختلال نماید. همچنین اگر بتوانیم هر ۹۰ دقیقه طی روز، فرصت استراحت کوتاهی به خود بدهیم، بهترین عملکرد را از خود نشان خواهیم داد.
حرکت، دومین روش جهت تغییر وضعیت و ساختن ظرفیت فیزیکی است. بهترین راه تحرک این است که به طور منظم از وضعیت بیتحرکی خود رها شویم و حداقل چهار بار در هفته و هر بار حداقل ۲۰ دقیقه ضربان قلب را به مرحله هوازی و غیرهوازی برسانیم. اگر نمیتوانید این کار را انجام دهید، حداقل چند بار در طول روز از جای خود بلند شوید و به خود حرکت دهید؛ در نهایت، هدف این است که بتوانیم میزان تحرک خود را طی روزافزایش دهیم.
در سطح عاطفی نیز، نیاز اصلی ما احساس امنیت و با ارزش تلقی شدن است. بهترین راه برای تحقق این نیازها، ارزش نهادن به انسانها، شکرگزاری و توجه به دیگران (که برای ما با اعتماد و قدردانی به همراه دارد) و همچنین توجه به خودمان میباشد. یک انسان بدون دیگران کامل نیست. ما باید همیشه خودمان را با احساسات مثبت پر کنیم آنقدر که برای تجدید قوای فیزیکیمان
کافی باشد.
هر چه بیشتر به مرتفع نمودن نیازهای اساسی خود توجه کنیم، کمتر احتمال دارد که احساس درهمشکستگی و خستگی نماییم و ظرفیت بالاتری برای تبدیل شدن به یک انسان بسیار کارآمد و مقاوم خواهیم داشت.
منبع: HBR
ارسال نظر